Sep 10, 2007

افغانستان پنج سال پس از حمله آمريکا- بخش دوم، ترس مردم از بازگشت طالبان، ژيلا بنی‌يعقوب/گویا نیوز

پس از گذشت پنج سال از حملهء آمريکا به افغانستان و سقوط طالبان، همچنان يکی از مهم‌ترين نگرانی‌های مردم اين کشور بازگشت دوبارهء طالبان است.حالا خيلی‌ها در کابل از احتمال بازگشت آنها حرف می‌زند

«دينا»، دختر بيست ساله‌ای که در رشتهء زبان انگليسی در دانشگاه کابل درس می‌خواند، يکی از کسانی است که با نگرانی زياد در اين باره برای من می‌گويد: «همين حالا هم بعضی از شهرهای جنوبی به دست طالبان افتاده است. اين روزها تشويش زيادی دارم، می‌ترسم آن‌ها دوباره پايشان به کابل برسد.»

ترس ديگری نيز او را که دختر يک قاضی است، اين روزها يک لحظه رها نمی‌کند: «از ناامنی خيلی می‌ترسم، نکند که هر لحظه يک بمب جلوی پايم منفجر شود. عملياتهای انتحاری در افغانستان زياد شده و من و خانواده‌ام را دچار تشويش کرده است. اين عمليات‌ را طالبان انجام می‌دهند. البته‌آن‌ها در مسير نيروهای خارجی بمب می‌گذارند اما هربار مردم عادی هم کشته می‌شوند.»

دينا که بر نيمکتی در حياط دانشگاه کابل نشسته است، در همان حال که طالبان را عامل اصلی اين بمب‌گذاری‌ها می‌داند، آمريکايی‌ها را هم در اين‌باره مقصر می‌داند: «به نظر من آمريکايی‌ها اين‌جا را ناامن نگه می‌دارند تا بيش‌تر بتوانند بمانند. اين ناامنی‌ها بهانهء خوبی برای ادامهء حضورشان در اين کشور است.»

«توريالی غياثی»، تحليل‌گر مسايل سياسی که سال‌های طولانی در کنار احمدشاه مسعود، رهبر مقاومت افغانستان بوده است، نه فقط از احتمال بازگشت و قدرت گرفتن دوبارهء طالبان سخن می‌گويد که آن را در جهت سياست‌های آمريکا ارزيابی می‌کند: «نيروهای ائتلاف به رهبری آمريکا، برخلاف آنچه ادعا می‌کنند، هرگز استراتژی‌شان نابودی و سرکوب سيستماتيک القاعده و طالبان نبوده است. آن‌ها هنوز به نيروهای طالبان و القاعده و ايدئولوژی آنچنانی‌شان نياز دارند. بازی بزرگ‌تر از آن است که ما می‌بينيم و تصور می‌کنيم. طرح خاورميانهء بزرگ، يک بازی بزرگ جهانی است که ابزار خود را می‌طلبد. پاکستان و مدرسه هايش، طالب و القاعده و ده‌ها گروه‌های افراطی ديگر در منطقه، از بازمانده‌های سياست دوران جنگ سرد ايالات متحده و جهان غرب محسوب می‌شوند و اين عاقلانه نيست که آمريکا از اين سرمايهء بزرگ تا آخر خط استفادهء بهينه را نکند.»

غياثی، مهندس ۴۲ ساله‌ای که بيش‌تر از هشت سال به عنوان سرکنسول افغانستان در مشهد زندگی کرده است، موقع صحبت کردن از واژه‌هايی استفاده می‌کند که نسبت به کلمات اغلب هموطنانش برای من قابل درک‌تر است، شايد تاثير سال‌ها زندگی در ايران باشد يا شايد هم ملاحظهء من را می‌کند تا راحت‌تر منظورش را بفهمم.

وقتی به او می‌گويم که معنای بعضی از کلمه‌های رايج در افغانستان را به راحتی نمی‌فهمم، با خنده‌ای می‌گويد: «به احتمال زياد به اين خاطر است که به اندازهء کافی با فرهنگ کهن و باستانی ايران زمين آشنايی نداری . اگر نه! ديوان شاعران بزرگ ايران آکنده از اين واژه‌هاست که شما امروز معنی آن رانمی‌فهمی.»

شايد به خاطر دفاع از خودم است که می‌گويم: «البته تعداد کلماتی که نمی‌فهمم، خيلی کم است." و يا شايد هم واقعاً بيش‌تر واژه‌های مردم افغانستان را می‌فهمم.

از بحث تفاوت‌های فارسی ايران و افغانستان می‌گذرم و دوباره از غياثی دربارهء طالبان می‌پرسم: «آيا حتی اين احتمال را می‌دهيد که طالبان دوباره قدرت را در افغانستان به دست بگيرند؟»

چند لحظه سکوت می‌کند و بعد می‌گويد: «فکر می‌کنم بتوانند تعدادی حکومت محلی تاسيس کنند. تاسيس دولت‌های خودمختار برای طالبان، خواست آمريکا و انگليس هم هست.»

او بر اين عقيده است که حکومت‌های محلی طالبان در دو طرف نوار مرزی «ديورند» که مورد مناقشهء بين دو کشور افغانستان و پاکستان است، تاسيس خواهد شد.

غياثی، حتی پيش‌بينی می‌کند که طالبان تا پشت دروازه‌های کابل هم بيايند، آمريکايی‌ها هم اين اجازه را به آن‌ها خواهند داد:

"در چنان موقعيتی شرايط برای تصويب قانونی در پارلمان افغانستان برای رسميت بخشيدن به حضور نيروها و پايگاه‌های ناتو در اين کشور، فراهم خواهد شد. چنين طرحی تا به حال به طور رسمی در پارلمان مطرح نشده است اما در چنان اوضاع نگران کننده‌ای، توجيه لازم هم برای نمايندگان و هم برای مردم به منظور تصويب اين قانون وجود خواهد داشت."

هم‌اکنون تعدادی از استان‌های مرزی افغانستان در جنوب اين کشور از جمله «هلمند»، «قندهار»، «پکتيا» و «زابل» تحت تسلط طالبان قرار دارد و به پيش‌بينی برخی از کارشناسان سياسی در افغانستان، آن‌ها به پيشروی خود ادامه خواهند داد.

برای من قدرت گرفتن دوبارهء طالبان بعد از آن همه جنگ که توسط نيروهای ائتلاف و برنامه‌مبارزه با تروريسم انجام گرفت، حيرت‌آور است. به همين خاطر هم از غياثی که از ياران مسعود شهيد است ، بارها می‌پرسم «واقعاً! چطور طالبان بعد از چنان جنگ ويرانگری که بر ضدشان شکل گرفت، توانسته‌اند خود را بازسازی کنند. چگونه و چه وقت؟»

او که خود از مجاهدين درهء پنجشير در دوران جهاد است با لحن‌اندوهگينی می‌گويد: «همان موقع که آمريکايی‌ها مشغول خلع‌سلاح مجاهدين بودند و لبهء تيز استراتژی خود را متوجه متلاشی ساختن ماشين جنگی جبههء مقاومت ملی ساخته بودند، همان ماشينی که در روزگاری نه چندان دور در برابر القاعده و طالبان يک تنه ايستاده بود. همان کسانی که انگيزهء کافی را برای از پا درآوردن طالبان در منطقه داشتند.»

توريالی غياثی، چند عامل ديگر را نيز در قدرت گرفتن دوبارهء طالبان موثر می‌داند: «راه‌اندازی عمليات ضعيف نظامی توسط نيروهای ائتلاف بين‌المللی (ناتو) در استان‌های جنوبی افغانستان که موجب تقويت روحيهء جنگجويان طالب شد، آن‌چنان که نيروهای طالبان والقاعده توانستند وارد مرحلهء دوم حضور نظامی‌شان (مرحله پايگاه‌سازی و ترغيب مردم به همکاری با آنان) بشوند. در اين مرحله تعداد زيادی اسلحه و تجهيزات نظامی ساخت آمريکا به دست طالبان افتاد.

مذاکرات مستقيم فرماندهی نيروهای ائتلاف در قندهار و هلمند با سران طالبان که موجب ارائه طرح۱۲ ماده‌ای از سوی رهبری طالبان در اين مناطق شد که ادعای خود مختاری داشتند.»

مجاهدان خسته، تکنوکرات‌های ناآشنا و طالبان آموزش ديده

مصطفی کاظمی را پيش از اين نيز چند بار ديده بودم، هر بار در کابل، البته آن‌روزها وزير بازرگانی دولت کرزای بود و حالا رهبر حزب اقتدار ملی و نمايندهء پارلمان افغانستان است.

او که يک مجاهد سابق و هم رزم مسعودشهيد در دوران جهاد و مقاومت است، از جمله اعضای جبههء متحد شمال بود که طالبان را از کابل بيرون راندند.

او تنها مجاهدی نيست که از کابينهء کرزای کنار گذاشته شده است، اکنون تقريباً همهء مجاهدان درهء پنجشير و ياران مسعود از مشاغل اصلی و کليدی دولت برکنار شده‌اند.

يکی از همين مجاهدان در کابل به من می‌گويد: «در واقع آمريکايی‌ها از ما استفادهء ابزاری کردند، برای سرنگونی طالبان از توان ما بهره گرفتند، مدتی هم ما را در دولت تحمل کردند و بعد آرام‌آرام حذفمان کردند.»

آدرس خانهء کاظمی را، وقتی تلفنی قرار مصاحبه‌ام را با او تنظيم می‌کردم، از خودش گرفتم. البته فقط گفت: «خيابان قلعه فتح‌الله». پرسيدم: «همين؟ من چگونه با اين آدرس، منزل شما را پيدا کنم؟» که با خنده‌ای گفت: «پيدا می‌کنيد، نگران نباشيد. همه مرا می‌شناسند.» من هم گفتم:«می‌بخشيد، يک لحظه يادم رفته بود، شما وکيل مجلس هستيد و مشهور.»

حق با کاظمی بود، من خانه‌اش را خيلی راحت پيدا کردم. چون همه در آن خيابان او را می‌شناختند. اما پيدا کردن يک نشانی در کابل همچنان يک معضل است، به‌ويژه اگر شما که دنبال يک آدرس می‌گردی، افغانی نباشی و کسی هم که دنبال آدرسش هستی، مثل کاظمی معروف نباشد.

از حياط پر از گل و درخت حياط خانهء کاظمی عبور می‌کنم و وارد اتاقی می‌شوم که در آن منتظرم است.

می‌گويم: «مثل اين‌که وضع نمايندگان پارلمان در افغانستان چندان هم بد نيست.» می‌گويد: «چه‌طور؟» با لحنی نه چندان جدی می‌گويم «خانهء نسبتاً بزرگ و زيبايی داريد.»

می‌خندد. اما خيلی زود جدی می‌شود: «مالک اين خانه خودم نيستم. چون وکيل مجلسم و رفت‌و آمد مردم هم به خانه‌ام زياد است، از چنين خانه‌ای آن هم به صورت اجاره‌ای استفاده می‌کنم.»

بعد هم اضافه می‌کند: «البته خودتان هم می‌دانيد که اين خانه چندان بزرگ نيست، کسانی از جمله بعضی از نمايندگان مجلس، خانه‌هايی در همين کابل دارند که از کاخ رياست‌جمهوری ما هم بزرگ‌تر است.»

من بعضی از اين کاخ‌ها را در کابل ديده‌ام. تا حدود زيادی حق با کاظمی است.او نيز که چند سالی در ايران زندگی کرده، در صحبت‌هايش از واژه‌های فارسی ايرانی زياد استفاده می‌کند.

کاظمی نيز مثل اغلب فعالان سياسی و حتی مردم عادی کابل از خطر بازگشت طالبان سخن می‌گويد:«اوضاع افغانستان اصلاً خوب نيست. دشمنان دوباره در حال قدرت گرفتن هستند. منظورم از دشمن همان طالبان و ديگر گروه‌های افراط ‌گرای منطقه است. طالبان توسط کشورهای ديگر حمايت می‌شوند. آن‌ها در پاکستان و برخی از کشورهای عربی آموزش می‌بينند و مورد حمايت مالی قرار می‌گيرند.»

از نظر کاظمی دولت افغانستان در پنج سال گذشته اغفال شده است و در همين مدت طالبان به خوبی توانسته‌اند نيروهای خود را بازسازی کنند:«در داخل افغانستان نيز تفاوت ديدگاه‌ها و برخی از روش‌های دولت کرزای موجب زمين‌گير شدن نيروهای با انگيزه شد.»

منظور کاظمی از نيروهای با انگيزه، مجاهدان و همر‌زمان احمدشاه مسعود است:«جامعهء جهانی فشار زيادی برای خلع‌سلاح نيروهای مسلح در افغانستان وارد کرد. اما براساس اين فشار دوستان ثبات و پايداری افغانستان خلع‌سلاح و دشمنان آن مسلح شدند. همان کسانی که امروز می‌توانستند در برابر طالبان مقاومت کنند و بجنگند حالا خلع‌سلاح و زمين‌گير شده‌اند. البته منظورم هر تفنگداری نيست، تفنگداران حرفه‌ای و خائن به مردم بايد خلع‌سلاح می‌شدند.»

کاظمی که به اوضاع کشورش بدبين است، با نگرانی زياد در باره آينده حرف می‌زند:«ما همچنان در امنيت، اداره و ثبات کشور مشکل جدی داريم.»

او در ناامنی‌های کشورش، هم جامعهء جهانی را مقصر می‌داند و هم دولت کرزای را:«از يک سو در بی‌تفاوتی ای که جامعهء جهانی به ويژه غرب نشان می‌دهد، طالبان هر روز بيش‌تر فعال می‌شوند و در ديگر سو هم تکنوکرات‌های دولت کرزای که با شرايط امروز افغانستان ناآشنا هستند، هر روز اوضاع را بدتر می‌کنند. مديريت داخلی کشور در اين پنج سال کوچک‌ترين تکانی به خود نداده، مجاهدان هم خسته و بی‌انگيزه شده‌اند، آن‌ها در اين چند سال خيلی بی‌مهری ديده‌اند.»

«مصطفی کاظمی» که سال‌های طولانی از عمرش را در کنار مسعود شهيد در مبارزه با بيگانگان گذرانده است، اين روزها نسبت به حضور نيروهای خارجی در کشورش چه احساسی دارد؟ اودر اين‌باره می‌گويد:«به صراحت بگويم حضور نيروهای خارجی برای من خوشايند نيست. هر افغانی وطن‌پرستی ترجيح می‌داد ثمرهء شيرين درخت جهاد را با غرور و عظمت می‌چشيد. اما مجموعه‌ای از عوامل داخلی و خارجی چنين اجازه‌ای را به ما نداد. طالبان امکانات افغانستان را بر باد دادند و چهره ما را در جهان سياه کردند و ما به اجبار و به خاطر ضرورت‌ها ،حضور جامعهء جهانی را در وطن پذيرفتيم. آرمان ما عبور از اين مرحله و بی‌نيازی از حضور بيگانگان است.»

او با بيان اين‌که اکنون طالبان در مناطق وسيعی از افغانستان پايگاه دارند، می‌گويد:«من به عنوان عضو ديروز جبههء متحد و رييس امروز يک فراکسيون در پارلمان ،می‌گويم که افغانستان متعلق به يک شخص نيست. من و هم فکرانم طرح‌هايی برای برون رفت از اين وضع بحرانی داريم. برنامه‌هايی که برای تخريب نيست ;اما برای انجام يک خانه تکانی جدی در دولت آقای کرزای است. اميدواريم او متوجه واقعيت‌ها بشود.»


No comments: