Jan 21, 2008

سناریوی انتخابات / مهندس حشمت الله طبرزدی


پیش از هر چیز لازم می دانم از نهادهای مدنی و کوشندگان حقوق بشر و شخصیت های محترم که با حضور در خانه ی من و ابراز محبت به این سرباز راه آزادی موجبات دلگرمی برای خانواده و خودم را فراهم ساختند، صمیمانه سپاسگزاری کنم.بیم آن هست که اگر بخواهم از یکایک با ذکر نام و عنوان سپاسگزاری کنم نام برخی عزیزان از قلم بیفتد،به همین دلیل به همین میزان بسنده می کنم و برای آنها آرزوی پیروزی می کنم . همانگونه که انتظار می رفت مساله انتخابات به عنوان یک سناریو برای حاکمیت درآمده است .در این سناریو ،هریک از مسئولین و نهادهای انتصابی،تبلیغی،امنیتی،نظامی و ... نقشی را برعهده دارند.وظیفه اصلی شورای نگهبان اما ،رد صلاحیت کاندیداهای غیر خودی است .نقش دستگاه تبلیغی هموار ساختن زمینه تصمیمات شورای نگهبان است .برخی با در اختیار داشتن رسانه های جمعی،مخالفان و کاندیداهای مستقل را به عوامل دشمن متهم می کنند و یک درخواست قانونی و دمکراتیک برای نظارت نهادهای موجه بین المللی در انتخابات را بی شرمی برمی شمرند.واین سناریو با استفاده از امکانات عمومی برای تبلیغ کاندیداهای سرسپرده جناح حاکم تکمیل خواهد شد و آخرالامر معلوم نیست حاکمیت یک دسته به دور از ناظران بیطرف و نمایندگان واقعی ملت چه چیز از صندوق ها بیرون بکشد ؟بنابراین در یک انتخابات استصوابی که با ارعاب تبلیغی حاکمیت نیز همراه است،تنها فاکتوری که موضوعیت ندارد،انتخابات آزاد،عادلانه و دموکراتیک است.پس باید به احزاب مستقل و نیروهای دموکراسی خواه حق داد که از شرکت در این انتخابات خودداری کرده و این نمایش انتخابی را تحریم کنند.توده های مردم نیزبه دلیل سرخوردگی های اقتصادی،سیاسی و اجتماعی ، گرایشی برای شرکت در این نمایش ندارند،جز حاکمیت و طرفداران آن که کمتر از ده درصد جامعه را تشکیل می دهند ،هیچ کس به آزاد بودن و مؤثر بودن این انتخابات باور ندارد. همچنین در آستانه ی 22 بهمن سالروز پیروزی انقلاب بهمن 1357 قرار گرفته ایم.نظر به همزمانی نمایش انتخاباتی با سالگرد انقلاب ،علاقه مندم نکته ای را به طرفداران مردم سالاری دینی گوشزد کنم .طرفداران مردم سالاری دینی و اصلاح طلبان پیشرو،همگام با سایر لایه های اجتماعی از وضعیت موجود ابراز نارضایتی می کنند،اما همزمان به تجلیل از انقلاب و نقش آیة اله خمینی در آن پرداخته و از رژیم جمهوری اسلامی دفاع می کنند.به نظر من آنها دچار یک تناقض تاریخی و معرفتی اند .برای اینکه جمهوری اسلامی یا مردم سالاری دینی ،ثمره انقلاب و میراث آیِة اله خمینی است. مادامی که رژیمی دینی باشد،حتما در آن شورای نگهبان ،تشخیص مصلحت نظام ،ولایت فقیه ،اجرای احکام شرعی مثل قصاص ، قطع دست و پا ،سنگسار ،پرتاب از کوه ،تفتیش عقاید،نظارت استصوابی،سلول انفرادی،چشم بند،شکنجه و سانسور نیز هست. برای اینکه رژیم دینی ،ملزم به اجرای قوانین و احکام ایدئولوژیک ولو با زور سرنیزه است.تفاوتی ندارد چه کسانی در چنین نهادهایی مسئولیت داشته باشند،مهم این است که آنها باید از نظام دینی محافظت کنند و احکام شرع را اجرا نمایند،در غیر اینصورت رژیم دینی نخواهد بود اصلاح طلبان دینی که از مردم سالاری دینی حمایت می کنند،لابد می دانند که اگر به جای جناح حاکم ،آنها نیز در مصادر امور قرار بگیرند ،ناگزیر برای اجرای احکام شریعت و حفظ نظام و اسلامیت آن،باید رفتاری کم و بیش شبیه اقتدارگرایان داشته باشند .مگر نه اینکه آنان در دوره ی اصلاحات ،مجلس و قوه ی مجریه را در اختیار داشتند،آیا اتفاق خاصی افتاد ؟بنابراین باید بپذیریم که تنها و تنها چالش اصلی ملت ایران ،مساله ی جدایی دین از سیاست است.اگر دین از سیاست جدا نشود ،هیچ امیدی به برقراری دموکراسی ، حاکمیت عدالت و رعایت حقوق بشر نخواهد بود .به نظر من اصلاح طلبان ، بیهوده آب در هاون می کوبند .برای اینکه دین با دموکراسی سازگاری ندارد .واقعیت این است که ثمره ی اصلی و عینی انقلاب بهمن 57 و میراث آیة اله خمینی ،یک نظام دینی است که همگی شاهد عملکرد آن هستیم .اصلاح طلبان نمی توانند از یک سو مدعی دفاع از دموکراسی و حقوق بشر باشند و از دیگر سو به تجلیل از مردم سالاری دینی و انقلاب و رهبری آن بپردازند.این یک تناقض آشکار است .نظارت استصوابی نیز حاصل همین انقلاب و همین رژیم دینی است.باور من این است که مساله اصلی اپوزسیون اعم از طرفداران لیبرال دموکراسی یا سوسیال دموکراسی وجمهوری خواه و مشروطه خواه ،پیش از هر چیز ،مساله ی تفکیک دین از سیاست است .اگر این مساله حل شود ،مشکلات اصلی نیز برطرف خواهد شد.به جای پرداختن به مسائل فرعی و دامن زدن به اختلافات یا حتی دل خوش کردن به نفوذ گروهی از اصلاح طلبان به درون نهادهای حکومتی ،می بایست حول این مساله اتحاد لازم را به وجود آورد.وقت آن رسیده است که اصلاح طلبان دموکرات نیز راه خود را از اصلاح طلبان حکومتی جدا کرده و به جبهه ی دموکراسی خواهی بپیوندند.در یک مردم سالاری دینی ،حقوق مردم به نفع حکومت گران سلب خواهد شد.اعم از اینکه اصلاح طلبان حاکم باشند یا اقتدارگرایان .
ایران / تهران / زندان اوین / بند 350

نظری بریک خبر، خاتمی نگران است / الف - بیقرار



آقاي سيد محمد خاتمي در ديدار با اعضاي ستاد ائتلاف اصلاح طلبان از روند بررسي صلاحيتها اظهار نگراني نموده اند. بايد پرسيد اظهار نگراني براي چه ؟؟! اصلا"چه جاي نگرانسيت؟؟ مگر نه اينست كه ايشان وياران ا و در عرصه اصلاحات و اصلاح طلبي دغدغه حفظ نظا م وتقويت آنرا داشته و دارند؟ طبيعست كه تمامي اين كارها انجام ميشود تا نظام ولايت مطلقه فقيه همچنان با اقتدارو انسجام جايگاه ضد مردمي خودرا حفظ نمايد، ودرصورت امكان به حيات ننگين وسراسر جنايت وخيانت خود ادامه دهد. آقاي سيد محمد خاتمي و مجموعه عناصري كه درطي سه دهه گذشته با القاب وعناوين مختلف وبا ويترين هاي رنگين وفريبنده بر ملك جم حگم رانده اند، بايد مطمئن باشند، نهالي كه در سال 1357 بدست نا مبارك آيت الله خميني در خاك ايران غرس گرديد وبوسيله خاتمي و اصلاح طلبلن واصولگرايان وكارگزاران و آدمخواراني چون حاج اسدالله لاجوردي و عسگراولادي تازه مسلمان وهاشمي رفسنجاني وديگر دراكولاها آبياري گرديد تا به درختي تنومند بدل شود، و بحمدالله تا به امروز هم درسايه داغ و درفش، شكنجه واعدام وزندان، وتاراج ويغما گري وايران فروشي پابرجا مانده، با توسل به همين بازيها وهمين سازشها ونق زدنهاي آبكي كه درنوع خود يك پوپوليسم تلقي ميشود برجاي مانده است. اگرهم درطي اين دوران سياه اعتراضا تي ازسوي مردم يا تشكلهاي صنفي ومدني ودانشگاهي صورت پذيرفته، يادتان باشد كه بوسيله شما وامثال شما سركوب گرديد. مردم ايران دريافته اند كه اگربا شما وياران شما، تحت هراسم وعنواني باشد وطوفان اعتراض مردم نباشد، بهمين نق زدنهاي آبكي قناعت خواهيد نمود تا مردم بستوه آمده را كماكان سرگرم جنگهاي زرگري خودتان نگه بداريد تا نظام بماند وشما هم بمانيد.
چنين بنظرميرسد كه آقاي خاتمي وانبوه اصلاح طلبان هنوزازغافله حقيقت عقب مانده وادراك نكرده اند كه مردم دريافته اند، كارشان با اينگونه انتخابات انتصابي واينگونه جنگ وجدل هاي مصلحتي راه بجا ئي نخواهد برد. آقاي خاتمي مگرشما نبوديد كه درمقا م رياست قوه مجريه دولت اصلاحات، باهمراهي يارعزيز ورفيق شفيق تان، شيخ مهدي كروبي كه اين روزها دارد انواع واقسام اتهامات و سيه كاريها را بشما ودوستانتان نسبت ميدهد، اجازه داديد تا انتخابات آن مجلس كذائي كه بعدا"بمجلس اصولگرايان معروف شد، ودرهمان گام نخست هم خود شما وهمكارانتان را هدف گرفت، با يكصد ونود نماينده از پيش تعيين شده برگزارشود؟؟ چراآنزماني كه ميتوانستيد كاري بكنيد، نكرديد، واجازه داديد تا كار به اينجاها برسد؟؟ مگر جنابعالي دوستان هم كسوت خودتان وميل بقدرت در آنها را نمي شناختيد؟؟ اگر مردم نميدانستند، حضرتعالي كه ميدانستيد هم قبيله هاي شما دارند سريك ملت را كلاه ميگذارند. چرا نيامديد بمردم بگوئيد پشت صحنه چه خبراست؟؟ شما ازكدام صداقت حرف ميزنيد؟؟ دوستان اصلاح طلب تان از كدام قانون و قانون مندي صحبت ميكنند؟؟ چه چيزي عوض شده است كه حالا همه تان اظهار نگراني ميكنيد؟؟ چرا درپيشگاه ملت ايران اظهار ندامت وپشيماني، وبقول خودتان استغفار نميكنيد، و طلب بخشش نمي نمائيد؟؟ هنوزهم داريد سنگ مردمسالاري ديني را به سينه ميزنيد؟؟ فكرميكنيد كه قبيله رقيب بارديگربه شما اين امكان راخواهد داد كه ميدان دار حكومت كه نه، صاحب چند كرسي درمجلس اسلامي باشيد؟؟ هرگز!!
اگرنگران هستيد، راستا حسيني بيائيد و نگراني تان را با مردم، و نه با مشتي افراد آزمايش پس داده، آنهم بطور شفاف وبي پرده درميان بگذاريد. بيائيد و بگوئيد كه به مردم ايران جفا روا داشتيد. اگر نه به هفتاد ميليون ايراني، كه به آن 24 ميليون نفري كه صادقانه وصميمانه به حرفها و شعارهاي شخص شما ويا ران اصلاح طلب تان اعتماد كردند وبپاي صندوقهاي راي آمدتد، بگوئيد كه به امانت واعتماد آنها خيانت كرديد.
ترديد نداشته باشيد كه اظهارنگرانيها شما و ديگران در محدوده قدرت وحتي حواشي آن، مصداق خواندن سوره يا سين بگوش... است. حريف قدرقدرت شما تا آْنجا پيش رفته است كه حتي كروبي را بجان شما انداخته تا شب وروز شما و به مجموعه ياران شما بدو بيراه بگويد كه دارد ميگويد. چرا پاسخ اتهامات كسي را كه يك قلم سوء استفاده او از موقعيتش بعنوان رياست مجلس اصلاحات، دريافت ششصد ميليون تومان رشوه از شهرام جزايري عرب بوده را نميدهيد؟؟ آيا سكوت شما نشانه رضايت و حجت بودن حرفهاي شيخ مهدي كروبي، يا هراس شما از راس هرم قدرت نيست؟؟ اگر اين شجاعت را نداريد، يا مصلحت وحفظ نظام ومقولاتي از اين دست شما را دچار بيماري سكوت نموده، حداقل آنقدر شرف وانسانيت داشته باشيد كه دست ازسراين مردم برداريد و بگذاريد كه مردم كارخودشان را انجام دهند. شما بايد به اين حتم و يقين رسيده باشيد كه ديگر حناي تان درنزد مردم ايران رنگي ندارد، و آنچه مردم در آرزئي آن بسر ميبرند، مطالباتي فراتر ازآن چيزيست كه شما، ياران ومجمو عه حاكميت بدنبال آن هستند. {{خبر را بخوانيد}}
اخبار نگران‌كننده درباره حذف نیروهای مؤمن و مجرب از انتخابات
نوروز: اعضای ستاد ائتلاف اصلاح‌طلبان صبح روز پنج‌شنبه با آقای خاتمی دیدار كردند. در این دیدار، ضمن ارائه گزارشی از روند انتخابات و احساس مسئولیتی كه نیروهای اصلاح‌طلب برای حضور در صحنه دارند، بر ضرورت بهره‌گیری از حق قانونی شهروندان و نیز تقویت نظام تاكید شد. همچنین اعضای ستاد ائتلاف اصلاح‌طبان از برخی از اخباری كه از درون محافل مسئول اجرای انتخابات درباره نحوه رسیدگی به صلاحیت داوطلبان شنیده می‌شود، به شدت ابراز نگرانی كردند.
در این دیدار، آقای خاتمی ضمن تشكر از زحمات اعضای ستاد ائتلاف اصلاح‌طلبان گفت: علاوه بر شایعات عمومی، متاسفانه اخباری به دستم رسیده كه حاكی از نوعی تنگ‌نظری و اقدام برای محروم كردن بسیاری ازنیروهای مومن مجرب و روشن از حضور در صحنه انتخابات است. امری كه در صورت صحت بدون تردید به زیان نظام و جامعه خواهد بود ولی امیدوارم آن چه شنیده می‌شود سیاست رسمی مسئولان برگزاری انتخابات نباشد، بلكه ناشی از دیدگاه برخی افراد غیرمؤثر باشد؛ در غیراین‌صورت، واضح است كه مهمترین شرط انتخابات خوب و ارزشمند یعنی رقابت منتفی خواهد شد. امری كه یقینا مورد نظر مقامات عالیرتبه نظام نخواهد بود.
آقای خاتمی همچنین اظهار امیدواری كرد كه مسئولان برگزاری انتخابات این نگرانی‌ها را رفع كنند تا در عمل شاهد برخورد قانونی همراه با سعه صدر مسئولان در جهت برگزاری انتخاباتی رقابتی و قابل قبول باشیم و خدای ناخواسته شاهد رفتاری نباشیم كه به بخش مهمی از نیروهای ارزنده و بالاتر از آن به كل جامعه جفا شود.
آقای خاتمی در پایان تاكید كرد كه باید برای تصمیم‌گیری منتظر آینده ماند و لازم است كار با جدیت در ستاد ائتلاف اصلاح‌طلبان پیگیری شود

مواضع تشکلهای دانشجویی در قبال انتخابات مجلس هشتم، دانشگاه در تلاطم تصمیم


دانشگاه در تلاطم تصميم
اعتماد- آيا جنبش دانشجويي مانند نيمه دوم دهه هفتاد مشارکت فعال در انتخابات را در دستور کار قرار مي دهد يا برعکس مانند نيمه اول دهه هشتاد همچنان با صندوق هاي راي قهر مي کند؟ اخبار رسيده از مناطق مختلف کشور حکايت از آن دارد دانشگاه ها سکوت انتخاباتي پيشه کرده و از اعلام موضع براي ورود يا عدم ورود به عرصه انتخابات مجلس هشتم خودداري مي کنند. بنابراين سکوت انتخاباتي دانشگاه ها، تشکل هاي دانشجويي و فعالان دانشگاهي برخلاف رويه 10 سال گذشته آنان است و اين سوال پيش آمده است که چرا دانشگاه سکوت کرده است و نهايتاً چه سياستي را در پيش مي گيرد، چرا که جنبش دانشجويي در جريان انتخابات دوم خرداد 76، مجلس ششم و شوراهاي شهر اول مشارکت فعال و تاثيرگذار را در دستور کار خود قرار دادند. هر چند مشارکت فعال دانشگاه ها در جريان سه انتخابات بعدي يعني شوراي شهر دوم، مجلس هفتم و رياست جمهوري نهم جاي خود را با عدم مشارکت و در پاره يي موارد تحريم شرکت در انتخابات عوض کرد. گو اينکه تحليل بر اين بود که جامعه دانشگاهي تحت تاثير ناکامي هاي جنبش اصلاح طلبي در ايران به نوعي سرخورده و در نتيجه دچار قهر با صندوق هاي راي شد. استدلال جنبش دانشجويي براي قهر با صندوق هاي راي اين بود که امکان پيشبرد جريان اصلاح طلبي ممکن نيست، در نتيجه بهترين سياست عدم مشارکت در انتخابات است. به اين ترتيب جنبش دانشجويي در نيمه دوم دهه هفتاد و نيمه اول دهه هشتاد مواضع صريحي را در قبال انتخابات - ولو دو موضع کاملاً متضاد - اتخاذ کرد. اما اکنون در نيمه دوم دهه هشتاد اين جنبش مانند 10سال گذشته از اتخاذ سياست صريح، قاطع و فوري در قبال انتخابات ناتوان نشان مي دهد. شايد هم به نوعي به تامل و تعمق فرو رفته است. تامل و تعمق از آن رو که جنبش دانشجويي بر اين تصور بود اگر از راه مشارکت فعال به اهداف مورد نظرش نرسيده است اما شايد از راه قهر با صندوق راي به هدف برسد. ولي ظاهراً تدبير دوم هم چندان چاره ساز نبوده و نتايجي به مراتب بدتر از گذشته نصيب همگان شده است. در واقع جنبش دانشجويي در معرض اين سوال قرار گرفته است که حاصل اقدام آنان در قهر با صندوق هاي راي چيست و آيا مي توان اين سياست را تداوم بخشيد؟ اين در حالي است که بخش هايي از جنبش دانشجويي هنوز معتقدند مشارکت فعال در عرصه انتخابات چندان فايده يي ندارد زيرا تجربه هشت سال دوران اصلاح طلبي به وضوح اين را نشان مي دهد. اما در مقابل منتقدان به سياست عدم مشارکت مي گويند؛ قهر با صندوق هاي راي نه تنها فايده يي نداشته بلکه باعث شده ميدان براي برخي گروه هاي تندرو فراخ شود و آنان هر گونه که مي خواهند در عرصه بدون رقيب و با حداقل حضور راي دهندگان جولان دهند؛ جولاني که طي چهار سال گذشته آثار زيادي را بر جاي گذاشته است و بيم آن مي رود اگر ميدان براي تندروها بدون رقيب و بدون راي دهنده باقي بماند آثار بدتري در پي داشته باشد. در واقع شايد به دليل تقابل همين دو ديدگاه است که دانشگاهيان به عنوان کانون اصلي تحولات سياسي کشور از اتخاذ موضع صريح و يکپارچه ناکام مانده اند و به نوعي دچار مناظره هاي درون دانشگاهي شده اند؛ مناظره هايي که هنوز معلوم نيست خروجي آن چه خواهد بود. شايد هم نوع نگاه و عملکرد مجريان و ناظران انتخاباتي تاثيري عميق بر پيروزي يکي از دو جريان ياد شده دانشگاهي داشته باشد. به اين معنا که تکثر يا عدم تکثر سياسي کانديداهاي انتخاباتي تاثير مستقيمي بر پيروزي يکي از ديدگاه هاي مدافع مشارکت فعال يا عدم مشارکت در انتخابات دارد. البته اين تنها يک وجه ماجرا است، چرا که در سوي ديگر هم دانشگاه «هروله کنان» بين تعامل يا عدم تعامل با ساختارهاي رسمي کشور در حرکت است. دانشگاه اکنون دوران پرتلاطمي از روابط خود را با ساخت رسمي قدرت طي مي کند و همين مساله هم خودبه خود منجر به کاهش توجه به مقوله انتخابات شده است.نگاهي به فعل و انفعالات دانشجويي نشان از آن دارد که اکنون انرژي زيادي از جنبش دانشجويي صرف تبعات ناشي از روابط نه چندان دوستانه دانشگاه با ساخت رسمي قدرت مي شود. بيانيه ها، اعلام مواضع و سخنراني هاي فعالان دانشجويي عمدتاً درباره برخوردهاي نامناسب با جامعه دانشگاهي است. طي سال هاي گذشته اين چنين نبود و در آستانه هر انتخاباتي دانشگاه کانون اصلي رايزني هاي انتخاباتي و بحث هاي سياسي بود. در واقع تب انتخابات از دانشگاه شروع شده و سپس به بخش هاي مختلف جامعه پمپاژ مي شد. دانشگاهيان به عنوان گروه مرجع نقش تعيين کننده يي را در سمت و سوگيري هاي انتخاباتي کشور ايفا مي کردند و ديدگاه آنان عامل مستقيمي در پيروزي يا ناکامي جريانات حاضر در عرصه انتخابات بود. چنانچه بسياري معتقدند نقش فعالان دانشگاهي عامل اصلي پيروزي سيدمحمد خاتمي در انتخابات دوم خرداد 76 بود. اما همين دانشگاهيان باز هم نقش اول را در انتخابات رياست جمهوري نهم بازي کردند چرا که اين بار برخلاف گذشته عدم مشارکت را در دستور کار قرار دادند و همين رويه که بازتابي نسبي در سطح جامعه را هم به دنبال داشت موجبات رئيس جمهور شدن کانديداي يک جريان خاص را فراهم کرد. اما اينک دانشگاه با تبعات سياست هاي دوگانه خود دست و پنجه نرم مي کند. دانشگاه سکوت کرده و لاجرم از لاک سکوت خارج خواهد شد. بايد منتظر ماند و ديد
اين بار دانشگاه چه سياستي را پيشه مي کند. 26/10/86

نامه یک زندانی سیاسی به رئیس سازمان رندانهای رژیم

انتشار دهنده: فعالان حقوق بشر در ایران
نامه بابک دادبخش به سهراب سليماني
جناب آقاي سهراب سليماني رياست محترم سازمان زندانهاي استان تهران
احتراماً اينجانب بابک دادبخش متهم پرونده 7533/84 ط د که به اتهام اقدام عليه امنيت کشور بازداشت مي باشم 21 بار با انواع و اقسام برچسبها به بدترين زندانها و بدترين شرايط تبعيد گرديدم هيچگاه نتوانستم دليل اين خشونت را نسبت به خود درک نمايم . و اينکه امضاي حضرتعالي را در آخرين دستور انتقالم به زندان رجايي شهر ديدم که در مورخه 13/9/86 طي نامه شماره 1/77/78 دستور داديد که : تحت شرايط جاري نامبرده در اسرع وقت تحت ضوابط به زندان رجايي شهر منتقل شود و زير دستور جنابعالي را هم معاونت امنيت جناب آقاي قويچ دستور تاکيدي عنايت فرمودند و اکنون چند سئوال :
مي توان بپرسم طبق کدام قوانين و ضوابط اينجانب 21 بار بين 3 زندان تهران در طي 3 سال نقل و انتقال شده ام ؟ ميخواهم بپرسم چگونه است که بيش از 45 روز است ممنوع تلفن و ممنوع الملاقات ميباشم ؟ ممنوعيتي که کسي دليل آن را نمي گويد يا نمي داند، تنها گفته ميشود ما نيز مي دانيم ممنوعيتهاي شما غير قانوني است ولي قدرتهاي بالادست بصورت تلفني دستور داده اند که تلفن و ملاقاتي نداشته باشي .
از شما ميپرسم کدام قانون اين اجازه را به سازمان زندانها داده است که بعنوان ترفند جهت ساکت کردن يک زنداني سياسي او را از زندان اوين به زندانهاي ديگر بفرستيد و آنها را در بين مجرمين خطرناک و متجاوزين به عنف ، قتلهاي فجيع و حتي قاتلين داراي جنون آني که همگي به اعدام محکوم شده بودند و منتظر اجراي حکم اعدام مي باشند بفرستيد؟
آيا علت تبعيد و شکنجه من اين نيست که با خبرنگاران و بازديدکنندگان در مورد مشکلات زندان صحبت کرده ام؟ يا اينکه به مافياي زندان و فروشگاهها و کارچاقکنها اعتراض کرده ام؟ و شما از طرح اين مسائل در مقابل بازديدکنندگان ناراحت هستيد؟ يا اينکه چون من نواميسم را براي سوء استفاده قراردادن افراد فرصت طلب در کالبد اداره اتان فراهم نساخته ام ؟
اگر نگرانيهاي شما موارد بالاست عرض ميکنم که کم نيستند آزاديخواهان قلم به دستي که ميبينند و مينويسند فعاليت زندانهاي فاسد شما را و شما نيز بايد روزي پاسخگوي اعمالتان در برابر آنان باشيد. اگر مشکل شما اين است که خفه شويم در مقابل بازديدکنندگان و خبرنگاراني که اکثراً نيز از عمال خود شما محسوب ميگردند و در مقابل آنان فقط از محاسن شما تعريف کنيم آن هم به روي چشم اگر صحبت کردن از مافياي زندان، توطئه گران، کارچاقکنها و فروشندگان مواد مخدر در برابر بازديدکنندگان ممنوع است آن هم به روي چشم. نميدانستم که قلمرو آنان محدوده و خط قرمز شما نيز محسوب مي شود و اگر مشکل ديگر شما جذب نشدن نواميس) براي يک خواسته کوچک انقدر بيايند و بروند تا آخر يکي از متوليان آن سيستم بتواند آنها را براي خواسته خود تحت لواي قانون و موقعيت تحت تجاوز و تعرض قرار دهد .( است که تن به خواسته هاي شما نخواهيم داد زيرا که از جنس شما نيستيم.
در آخر اميدوارم با توجه به اينکه براي احقاق حق خودم و ساير زندانيان سياسي راهي جز دوختن لبانم نداشتم مرا درک نمائيد و به يکي از جلادان نامرئي خود طي دستوري شفاهي و تلفني سفارش نکنيد که براي تحقير هر چه بيشتر، مرا نيز به يکي از حلقه ها ي مفقود دهها قتل بدون متهم که در سلولهاي انفرادي زندان رجايي شهر رخ داده و مي دهد بپينودم و يا مثل چندين زنداني که براي تنبيه هر چه بيشتر با شورشيان آنها را در رجايي شهر به دار آويختند مرا به دار نياويزيد.
ايران – زندان رجائي شهر (( گوهردشت)) 28/10/86

انفرادی/ محمدمسعود سلامتی

به یاد دانشجویان وهمه ی آزاد یخواهان دربند که درسلول های انفرادی صبحرا انتظارمی کشند«انفرادی»دردهلیزبی انتهای سکوتومحو سوسوی شهردرآغوش وادی فراموشی درسرزمین انجماد سایه ها ، که درپس هرگام حصاری است به نام دیوارافسوس که ره نیست به آن، بر نیزه های خورشید همو گویی که نیستندمیلیون ها میلیون انسان که آنسوی ترندشبانگاه چون رسد، سپاه بی آشیان سحابمقبره می سازد درآسمان ازبرای ستارگانو تنها قله ی آرزوی تو...کاشدرظلمت شهر سکوت دشنه ی آدرخش فرو آید بردیوارشبوه! این صدای رعد است وسرآسیمگی سکوتو برق که یکباره می کشد نقاب ازشب آنگاه قطره های تند بارانکه جزدرباغ خیال برچهره جاری نمی شوندو این ....تنها هوای تازه است!لحظه ها دیگرلحظه نیست، ساعتها وسالهاستدردی که می برد وجودت را برتابوت لحظه ها....آخ....این ناله و فریادِ هم داستان توست درد صدایش شکسته تکرارلحظه ها بی هیچ سایه ایتا انتهای سکوت می رود و باز می آید... کاش نبود این همدم ...وقتی که نگاهت بازمی کاود بر افقدرپس هرگام حصاری است به نام دیوارو... نامش ... انفرادی.محمد مسعود سلامتیhttp://rozane1.blogspot.com

انتخابات مجلس می تواند آزاد و منصفانه باشد؟


آیت الله جنتی رئیس شورای نگهبان بدون شک این روزها به عنوان قدرتمندترین مرد سیاست ایران سرنوشت سیاسی ملت را به دست گرفته است. ایشان به لطف شغل حساسشان، سالهاست که جریان سیاسی کشور را اداره می کنند. هم ایشان بارها وبارها نظرات شخصی، سیاسی و جناحی خود را مقدم بر قانون دانسته است و شخصیتهایی سیاسی و هوادار آنان را از دستیابی به حقوق مسلم خود بازداشته اند.
قانون اساسی کشور در بند 37خود به صراحت کافی مشخص می نماید که افراد بی گناه اند تا زمانی که خلاف آن به اثبات برسد اما متاسفانه این اصل مقدس از نظر آقای جنتی از پشتوانه منطقی کافی برخوردار نیست. ایشان در آخرین سخنرانی خود در کنگره روئسای شورای نگهبان استانها به طور علنی گفتند" عده ای هنوز وجود دارند که اصل برائت افراد را باور دارند و این اصلاً توجیه قانونی ندارد." . جالب این است که این سخنرانی در خصوص انتخابات مجلس دوره هشتم ایراد می شد.
اگر نگاهی به عملکرد دوره قبل این شورا بی اندازیم متوجه می شویم که چرا تا این اندازه نگرانیها افزایش یافته است. در دوره هفتم طبق آمار و گزارش های خود شورای نگهبان، بیش از چهار هزار ایرانی رد صلاحیت شده اند. بیش از هزارو چهارصد نفر از این افراد طبق بند یک ماده 28 قانون انتخابات، رد صلاحیت شده اند. این ماده قانونی حکایت از رد صلاحیت افرادی می دهد که اعتقاد عملی به دین اسلام ندارند. اما جالب توجه این است که 89 نفر از رد صلاحیت شدگان، نمایندگان مجلس دوره ششم بودند و همگی بر اساس این بند قانونی رد صلاحیت شده اند. اینکه چطور می توان ظرف چند سال خدمت در مجلس شورای اسلامی، اعتقاد عملی به دین اسلام را از دست داد، دیگر از آن موضوعاتی است که شورای نگهبان هیچگاه پاسخی به آن نداده است و نخواهد داد.

حالا چه مقدار می توان امیدوار بود به انصاف و بی طرفی آیت الله جنتی برای این دوره هشتم مجلس؟ همانطور که حتماً می دانید بخش بسیاری از گروهای اصلاح طلب پیشاپیش نگرانیهای خود را از اوضاع اعلام کرده اند. تبعیض فاحش برای تایید صلاحیت افراد آنقدر تاثیر گذار شده است که حتی بسیاری از افراد متعلق به پیکره سیاسی و عقیدتی نظام هم بی پروا نگرانی خود را اظهار می کنند.
اما حضور نظامیان در ساختار اداری و کنترلی انتخابات یکی دیگر از نگرانیهایست که متاسفانه کمتر سیاسیتمداری در ایران شجاعت اعتراض به آن را دارد. به طور مثال رئیس اداره انتخابات استان تهران آقای صفر علی براتلو همان آقای براتلویی هستند که تا اواسط سال هشتادو پنج رئیس تشکیلاتی بسیج بوده است. هر چند که ایشان تنها مسئول نظامی موجود در ساختار اداری انتخاباتی امروز کشور نیستند.
نگرانی آنقدر زیاد هست که بسیاری از آقایان و علما حتی جرات نکردند خودشان را کاندید کنند. ترس از رد صلاحیت شدن و یا کاندید ناتوان و بی اثر بودن در گفتار و رفتار سیاسی همگان موج می زند. گویا غالباً می دانند آبروی سیاسی و خانوادگی شان در خطر است. نماینده شدن اگر چه کار ساده ای نیست اما هنوز به لطف رفتار و گفتار ولایت پسند، ممکن است. آقایان بهتر است فکر فردای بعد از انتخابات باشند. تکرار شعارهای انتخاباتی و قولهای تهی از عمل، آبروی نظام را برده است و امروز خطیب جمعه تهران و در گذشته خود مقام رهبری اعلام کردند، کاندیدها مراقب بد اخلاقی انتخاباتی باشند.
آقای رئیس جمهور هم چه کودکانه درصدد سفارش برآمدند و حکومت آمریکا را به برگزاری انتخابات آزاد توصیه کردند. ایشان به لطف انتخابات آزاد هرگز نمی توانستند چنین موجب شرمندگی و فقر کشور شوند. آقای دکتر احمدی نژاد بهتر است فکر برگزاری انتخابات آزاد و مطمئن در کشور خودمان باشند و فراموش نکنند که بنیانگذار این نظام میزان را رای مردم می دانست.

سید احمد طباطبایی
بیست و سوم دی ماه هزار سیصدو هشتادو شش

بیانیه جمعی از زنان آذربایجان



هم اكنون كشور ما در شرايطي به سر مي برد كه روز به روز بر محدوديتهاي فردي، اجتماعي، سياسي و اقصادي در آن افزوده مي‌شود. اين تضييقات، پيامدهاي بسيار نامطلوب‌تري را گريبانگير جامعه خواهد كرد. زنان آذربايجاني اعتراض خود را به ادامه اين روند اعلام نموده و خاطرنشان مي‌كند:
1 ـ تشديد فيلترينگ سايتها و و توقيف نشريات و اخطار به آنها مبني بر اجتناب از طرح مسائل جدي اجتماعي و ... موجب به بن بست كشيدن روند دمكراتيزه كردن جامعه و بي محتوايي مطبوعات و جرايد شده و نهايتا جريانات اجتماعي را به سوي حركات افراطي‌ سوق خواهد داد. ما زنان آذربايجاني اعتراض خود را به توقيف نشريات، از جمله توقيف ماهنامه" ديلماج" كه به تحليل معضلات آذربايجان و انعكاس قابليتهاي آن مي پرداخت و در صدد ارتقا بار تئوريك فعالان اجتماعي آن بود و علاوه بر آن تريبوني آزاد براي جنبش مستقل زنان آذربايجان نيز محسوب مي‌شد، اعلام مي كنيم. نمونه‌هاي متعدد ديگري را مي توان برشمرد، از جمله نشريه دانشجويي "تلنگر" كه براي طرح مسائل زنان با انتشار اولين شماره خود توقيف شد! و هيئت تحريريه ومدير مسئول آن به حراست دانشگاه تبريز فرا خوانده شدند.
ما خواستار رفع لغو امتیاز و توقیف نشریات مستقل آذربایجان و پایان دادن به ارعاب مدیران مسئول مطبوعات هستیم و اخطار به ماهنامه‌ها و فصلنامه‌هايي كه برخي شماره‌هاي خود را به طرح مسائل زنان اختصاص مي‌دهند، محكوم مي كنيم.
2 ـ جنبش زنان آذربايجان همچنان كه از پيشتازان " كمپين يك ميليون امضا براي تغيير قوانين تبعيض آميز عليه زنان" بود- چنان چه در ابتدا بيشتر شهرهاي پبشتازاين حركت، بعد از تهران از شهرهاي آذربايجان بودند ـ معتقد است آشنايي زنان با حقوق داشته و نداشته‌شان، مهمترين راه براي تعيين و تثبيت خواسته‌هاي آنان به شمار مي‌آيد. ما كماكان حامي كمپين به عنوان كف مطالبات زنان هستيم واين را حق مسلم و ابتدايي هر كسي مي‌دانيم كه ذيل خواستهاي خود را امضا كند. ما هر گونه تهديد يا دستگيري و ارعاب فعالين جنبش زنان را محكوم مي‌كنيم.
3 ـ احقاق حقوق زنان، هدف مشترک فعالین جنبش زنان است. در حالي که زنان ترک ، کرد، عرب و...خواسته‌های مدنی خود را با دیگر زنان فعال در جنبش زنان پیوند زده‌اند، در راستاي احقاق حقوق ملي خويش و... نيزمبارزه مي‌کنند و بیشترین هزینه‌ها را متحمل می ‌شوند. چنان چه در ماههای گذشته شاهد دستگیری زنان دگراندیش ترک در نقاط مختلف آذربایجان بوده‌ایم؛ زنانی که هم دغدغه برابری زنان ومردان را دارند و هم دغدغه برابری حقوق اقوام و ملل ايراني را. اما آن چه تامل‌برانگيز است، عدم پوشش خبری مناسب دستگیریهای فوق چه
از جانب جنبش زنان ایران و چه از جانب دیگر گروهها و فعالین سیاسی است که نتیجه اتخاذ چنین رویکردی بازگذاشتن دست سرکوب گران است که با خیال راحت و به‌دور ازنظارت ناظرین حقوقی و افکار عمومی، به اتهامات واهي تجزیه‌طلبی و بدون در نظر گرفتن کمترین حقوقي، با بیرحمانه ترین برخوردها، اين افراد را دستگیر و روانه زندان می‌كنند و همین امر ظلمی مضاعف در حق این فعالان است.
جنبش زنان آذربايجان، ضمن ابراز نارضايتي خود از تهديد، بازداشت و شكنجه فعالان اجتماعي و سياسي آذربايجان كه اغلب آنها در شرايط بسيار بدي بسر مي برند، معتقد است، ادامه اين روند بر كينه و نفرت مردم اين خطه افزوده و باز تاكيد مي‌كنيم، راه را براي حركات افراطي هموار مي‌‌كند. ما زنان عميقا درك مي‌كنيم كه خانواده‌ها و همسران اين زندانيان از جمله عطيه طاهري همسر سعيد متين‌پور، رقيه عليزاده همسر عباس لساني و خانواده‌هاي رضا متين پور و جليل غني‌لو و... بسيار معذب تر از خود آنها هستند.
ما خواهان آزادي اين زندانيان، به ويژه آزادي فوري و بدون قيد و شرط ليلا حيدري هستيم كه به هنگام ملاقات با همسر زنداني خود، بهروز صفري (از فعالان سياسي آذربايجان) بازداشت و اكنون پنجمين ماه دستگيري خود را در بند209 زندان اوين در حالي مي‌گذراند كه به‌ گفته منابع خبری و بنا به گزارشِ گزارشكران حقوق بشر، بارها در زندان دچار حمله‌های قلبی و میگرن شده است، بطوری که دو بار در حین بازجویی، بیهوش شده و حتي مسئولان بهداري نسبت به وضعيت او هشدار داده‌اند.
لذا، ما زنان آذربایجانی فعال در جنبش زنان، ضمن تاکید و توجه بر حقانیت مطالبات قومی (ملي)، خواستار آزادی هر چه سریعتر لیلا حیدری، باتوجه به وخامت وضعیت سلامتی وي هستیم و از تمامی فعالین جنبش زنان و نهادهای مدنی و فعالین سیاسی انتظارداریم با امضای بیانیه برای آزادی لیلا حیدری، با ما همصدا شده و زنان آذربایجان را یاری دهند.
فعالين جنبش زنان آذربايجان 29/10/86




مهندس طبرزدی : نیروهای دموکراسی خواه حق دارند انتخابات غیر دموکراتیک را تحریم کنند


خبرگزاري جبهه متحد دانشجوييحشمت اله طبرزدي كه 65 روز از بازداشت اخيروي بدون تفهيم اتهام جديد مي گذرد درپاسخ به ديدار نمايندگان گروههاي سياسي از خانواده اش ضمن قدرداني از اين ابراز همدلي درزمينه سناريوي انتخابات رژيم پيامي به اين قرار ارسال نمودپیش از هر چیز لازم می دانم از نهادهای مدنی و کوشندگان حقوق بشر و شخصیت های محترم که با حضور در خانه ی من و ابراز محبت به این سرباز راه آزادی موجبات دلگرمی برای خانواده و خودم را فراهم ساختند، صمیمانه سپاسگزاری کنم.بیم آن هست که اگر بخواهم از یکایک با ذکر نام و عنوان سپاسگزاری کنم نام برخی عزیزان از قلم بیفتد،به همین دلیل به همین میزان بسنده می کنم و برای آنها آرزوی پیروزی می کنم.همانگونه که انتظار می رفت مساله انتخابات به عنوان یک سناریو برای حاکمیت درآمده است .در این سناریو ،هریک از مسئولین و نهادهای انتصابی،تبلیغی،امنیتی،نظامی و ... نقشی را برعهده دارند.وظیفه اصلی شورای نگهبان اما ،رد صلاحیت کاندیداهای غیر خودی است .نقش دستگاه تبلیغی هموار ساختن زمینه تصمیمات شورای نگهبان است .برخی با در اختیار داشتن رسانه های جمعی،مخالفان و کاندیداهای مستقل را به عوامل دشمن متهم می کنند و یک درخواست قانونی و دمکراتیک برای نظارت نهادهای موجه بین المللی در انتخابات را بی شرمی برمی شمرند.واین سناریو با استفاده از امکانات عمومی برای تبلیغ کاندیداهای سرسپرده جناح حاکم تکمیل خواهد شد و آخرالامر معلوم نیست حاکمیت یک دسته به دور از ناظران بیطرف و نمایندگان واقعی ملت چه چیز از صندوق ها بیرون بکشد ؟بنابراین در یک انتخابات استصوابی که با ارعاب تبلیغی حاکمیت نیز همراه است،تنها فاکتوری که موضوعیت ندارد،انتخابات آزاد،عادلانه و دموکراتیک است.پس باید به احزاب مستقل و نیروهای دموکراسی خواه حق داد که از شرکت در این انتخابات خودداری کرده و این نمایش انتخابی را تحریم کنند.توده های مردم نیزبه دلیل سرخوردگی های اقتصادی،سیاسی و اجتماعی ، گرایشی برای شرکت در این نمایش ندارند،جز حاکمیت و طرفداران آن که کمتر از ده درصد جامعه را تشکیل می دهند ،هیچ کس به آزاد بودن و مؤثر بودن این انتخابات باور ندارد.همچنین در آستانه ی 22 بهمن سالروز پیروزی انقلاب بهمن 1357 قرار گرفته ایم.نظر به همزمانی نمایش انتخاباتی با سالگرد انقلاب ،علاقه مندم نکته ای را به طرفداران مردم سالاری دینی گوشزد کنم .طرفداران مردم سالاری دینی و اصلاح طلبان پیشرو،همگام با سایر لایه های اجتماعی از وضعیت موجود ابراز نارضایتی می کنند،اما همزمان به تجلیل از انقلاب و نقش آیة اله خمینی در آن پرداخته و از رژیم جمهوری اسلامی دفاع می کنند.به نظر من آنها دچار یک تناقض تاریخی و معرفتی اند .برای اینکه جمهوری اسلامی یا مردم سالاری دینی ،ثمره انقلاب و میراث آیِة اله خمینی است. مادامی که رژیمی دینی باشد،حتما در آن شورای نگهبان ،تشخیص مصلحت نظام ،ولایت فقیه ،اجرای احکام شرعی مثل قصاص ، قطع دست و پا ،سنگسار ،پرتاب از کوه ،تفتیش عقاید،نظارت استصوابی،سلول انفرادی،چشم بند،شکنجه و سانسور نیز هست. برای اینکه رژیم دینی ،ملزم به اجرای قوانین و احکام ایدئولوژیک ولو با زور سرنیزه است.تفاوتی ندارد چه کسانی در چنین نهادهایی مسئولیت داشته باشند،مهم این است که آنها باید از نظام دینی محافظت کنند و احکام شرع را اجرا نمایند،در غیر اینصورت رژیم دینی نخواهد بود اصلاح طلبان دینی که از مردم سالاری دینی حمایت می کنند،لابد می دانند که اگر به جای جناح حاکم ،آنها نیز در مصادر امور قرار بگیرند ،ناگزیر برای اجرای احکام شریعت و حفظ نظام و اسلامیت آن،باید رفتاری کم و بیش شبیه اقتدارگرایان داشته باشند .مگر نه اینکه آنان در دوره ی اصلاحات ،مجلس و قوه ی مجریه را در اختیار داشتند،آیا اتفاق خاصی افتاد ؟بنابراین باید بپذیریم که تنها و تنها چالش اصلی ملت ایران ،مساله ی جدایی دین از سیاست است.اگر دین از سیاست جدا نشود ،هیچ امیدی به برقراری دموکراسی ، حاکمیت عدالت و رعایت حقوق بشر نخواهد بود .به نظر من اصلاح طلبان ، بیهوده آب در هاون می کوبند .برای اینکه دین با دموکراسی سازگاری ندارد .واقعیت این است که ثمره ی اصلی و عینی انقلاب بهمن 57 و میراث آیة اله خمینی ،یک نظام دینی است که همگی شاهد عملکرد آن هستیم .اصلاح طلبان نمی توانند از یک سو مدعی دفاع از دموکراسی و حقوق بشر باشند و از دیگر سو به تجلیل از مردم سالاری دینی و انقلاب و رهبری آن بپردازند.این یک تناقض آشکار است .نظارت استصوابی نیز حاصل همین انقلاب و همین رژیم دینی است.باور من این است که مساله اصلی اپوزسیون اعم از طرفداران لیبرال دموکراسی یا سوسیال دموکراسی وجمهوری خواه و مشروطه خواه ،پیش از هر چیز ،مساله ی تفکیک دین از سیاست است .اگر این مساله حل شود ،مشکلات اصلی نیز برطرف خواهد شد.به جای پرداختن به مسائل فرعی و دامن زدن به اختلافات یا حتی دل خوش کردن به نفوذ گروهی از اصلاح طلبان به درون نهادهای حکومتی ،می بایست حول این مساله اتحاد لازم را به وجود آورد.وقت آن رسیده است که اصلاح طلبان دموکرات نیز راه خود را از اصلاح طلبان حکومتی جدا کرده و به جبهه ی دموکراسی خواهی بپیوندند.در یک مردم سالاری دینی ،حقوق مردم به نفع حکومت گران سلب خواهد شد.اعم از اینکه اصلاح طلبان حاکم باشند یا اقتدارگرایان. زندانی حشمت اله طبرزدی ایران/تهران/زندان اوین /بند 350 24 دیماه 1386 خوشیدی

بازداشت شماری دیگر از دانشجویان طیف چپ


كميته دانشجويي گزارشگران حقوق بشرخبرداد: مرتضی اصلاحچی( دانشجوی فلسفه دانشگاه علامه)، آناهیتا حسینی( دانشجوی دانشگاه تهران)،سروش ثابت( علوم کامپیوتر دانشگاه شریف)، محمد پورعبدالله( مهندسی شیمی دانشگاه تهران)، ساناز اللهیاری( خواهر مهدی اللهیاری)، امین قضایی، سروش دشتسانی و بیتا صمیمی زاد، 9 تن از فعالان دانشجویی دانشگاه های تهران، شب گذشته بازداشت شده اند. با این حال به نظر می رسد، شمار دانشجویان بازداشت شده بیش از 9 نفر باشد.خانواده این دانشجویان، ضمن اعلام این مطلب" که فرزندانشان از بعدازظهر روز گذشته، به منزل مراجعه نکرده و دستگاه های تلفن همراه آنان خاموش است." نسبت به شرایط آنان ابراز نگرانی کردند.همچنین خانواده امین قضایی و سروش دشتستانی ، با تأیید خبر بازداشت این دو دانشجو، گفتند که مأموران وزارت اطلاعات، امروز با مراجعه به منزل آنان، اقدام به تفتیش و بازرسی منزل نمودند.تاکنون از چگونگی بازداشت افراد نامبرده و محل نگهداری آنان اطلاعی در دست نیست. با این وجود به نظر می رسد، کلیه بازداشت شدگان به زندان اوین منتقل شده باشند.گفتنی است، هم اکنون شمار دانشجویان دربند به حدود 60 تن رسیده است.پیش تر در روزهای 11 تا 16 آذرماه، حدود 30 تن از فعالان دانشجویی طیف چپ از سوی نیروهای اطلاعات بازداشت و به بند 209 انتقال یافته بودند.کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر، ضمن هشدار به دستگاه های امنیتی نسبت به ادامه این قبیل برخوردها با دانشجویان، توجه تمامی سازمان های بین المللی و حقوق بشری را نسبت به تشدید فضای اختناق و سرکوب در ایران جلب می کند.خبر تکمیلی:برخی منابع نزدیک به دانشجویان، افراد دیگری را نیز جزء بازداشت شدگان اعلام نموده اند که اسامی آنان به شرح زیر است:بیژن صباغکاوه عباسیانمرتضی خدمایلوبهزاد باقری

مرگ مشکوک دیگری در زندان سنندج



به گزارش كميته دانشجويي گزارشگران حقوق بشرابراهیم لطف اللهی ، دانشجوی رشته حقوق دانشگاه پیام نور سنندج ، روز 16 دی ماه پس از خارج شدن از جلسه امتحان توسط نیروهای اطلاعات بازداشت، و به مدت 2 روز در بازداشتگاه اطلاعات نگهداری شد. وی سپس روز 18 دی، به زندان سنندج انتقال یافت و توانست با خانواده اش ملاقات کند.اسماعیل، برادر این دانشجو می گوید:" در روز ملاقات، او روحیه بسیار خوبی داشت و هیچ صحبتی از شرایط بازداشتگاه و شکنجه های احتمالی به میان نیاورد." وی ادامه می دهد:" روز پنج شنبه 20 دی، مجددا برای ملاقات به زندان مراجعه کردیم، اما به ما اعلام کردند که او به دادگاه اعزام شده است. با این حال مسئول اعزام به دادگاه ،"سروان محمدی" چنین چیزی را تکذیب کرد و گفت که کسی را به این نام به دادگاه نفرستاده، بعد از آن به شعبه 4 دادیاری، مراجعه کردیم، آنجا هم گفتند که وی به دادگاه فرستاده نشده است."به این ترتیب، خانواده این دانشجوی بازداشت شده از روز 20 دی ماه ، به تمام ارگان های مربوطه مراجعه کردند، اما با پاسخ روشنی مواجه نشدند. اسماعیل می گوید:" از روز پنج شنبه به هر جا مراجعه کردیم؛ کسی پاسخ نداد و ما کاملا از وضعیت برادرم بی خبر بودیم."بالاخره غروب روز 25 دی ماه، وزارت اطلاعات طی تماسی با خانواده ابراهیم، از آنها خواست که پدراو به همراه فرد دیگری، به ستاد وزارت اطلاعات مراجعه کنند. و در آنجا با دادن نشانی مزار وی در بهشت محمدیه( گورستان سنندج) به پدر این دانشجو اعلام کردند ، که پسرش در زندان خودکشی کرده است، خانواده ابراهیم اما نظر دیگری دارند. آنها می گویند "اگر فرضیه خودکشی صحیح است، چرا وزارت اطلاعات بدون اطلاع خانواده، جنازه وی را دفن نموده، آیا این عمل به دلیل هراس آنها از آشکار شدن اثر شکنجه های جسمی بر بدن ابراهیم، نبوده است؟"اسماعیل لطف اللهی می گوید:" در قبرستان، مزاری را نشانمان دادند و گفتند پیکر ابراهیم آنجا دفن شده، در حالی که روی مزار را با بتن پوشانده بودند! ، اما ما اصلا نمی دانیم که آیا زیر آن خاک، پیکر ابراهیم است یا نه ؟"وزارت اطلاعات، همچنین خانواده لطف اللهی را تهدید نمود، که اخبار مربوط به مرگ مشکوک فرزندشان را منعکس نکنند. اسماعیل،اضافه می کند :" پس از نصب اعلامیه های برادرم، بر دیوارهای شهر، عده ای ناشناس بلافاصله ، آنها را پاره می کردند."مرگ مشکوک ین دانشجوی کرد در زندان سنندج در حالی صورت می گیرد که چندی پیش نیز، زهرا بنی یعقوب، پزشک 27 ساله، در بازداشتگاه منکرات شهر همدان، به شکل مشکوکی جان باخت.مسئولان نیروی انتظامی، دلیل مرگ دکتر زهرا بنی یعقوب را نیز، خودکشی عنوان کردند. با این وجود، مشخص نیست، حتی به فرض قبول فرضیه خودکشی در بازداشتگاه ها، چه دلایل و شرایطی باعث این اقدام از سوی این دو زندانی شده است.اسماعیل لطف اللهی ، در حالی که هنوز از مرگ برادر، بهت زده است می گوید: " از تمام سازمان های بین المللی و حقوق بشری می خواهیم که مسئله مرگ برادرم را پیگیری کنند، او بی گناه کشته شد

گزارشی از کاررزار حقوق بشر در ایران


خبرگزاری جبهه متحد دانشجویی : شبکه خبری ورادیو تلویزیونی صدای آمریکا بطورجداگانه با سه تن ازفعالان سیاسی و حقوق بشری درداخل وخارج کشورمحمد مسعود سلامتی ، کیانوش سنجری و شیوا نظرآهاری دررابطه با وضعیت حقوق بشر وزندانیان سیاسی درایران گفتگو نمود . متن این گفتگو ها بدین قراراست.صدای آمریکا : موضوع دیدارفعالان سیاسی از خانه حشمت اله طبرزدی چه بود؟محمد مسعود سلامتی (عضو شورای مرکزی جبهه دمکراتیک ایران) : روزجمعه 21 دیماه به دعوت کمیته پیگیری بازداشت های خودسرانه سیاسی – عقیدتی جمعی از فعالان سیاسی و دانشجویی که غالباً درزمره نیروهای خارج ازحاکمیت هستند درمنزل حشمت اله طبرزدی که بیش از دوماه از آخرین بازداشتش می گذرد وپس از محکومیت 7 ساله همچنان بدون تفهیم اتهام جدید درزندان اوین بسـرمی برد حضورپیداکردند تا ابرازهمدردی کنند با خانواده این زندانی سیاسی.این گروه ها شامل چه احزابی می شدند؟این گروه ها شامل جبهه دمکراتیک ایران – جبهه ملی ایران – دفترتحکیم وحدت – جبهه متحد دانشجویی – سازمان دانش آموختگان ادوارتحکیم – ائتلاف نیروهای ملی – مذهبی – نهضت آزادی ایران- کانون مدافعان حقوق بشر- کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر-جنبش مسلمانان مبارزو برخی ازدیگرفعالان سیاسی بودند.ازجمله بحث ها مطرح شده درخصوص نیاز به ارتباط مستمرنیروهای مدافع حقوق بشرو فعالان سیاسی و دمکراسی طلب با خانواده زندانیان سیاسی بود و تاثیری که این امربرروحیه زندانی وهمچنین خانواده دارد.نکته دیگراتفاق نظربین این نیروها درزمینه برگزیدن مبحث حقوق بشر بطورعام ودفاع ازحقوق زندانیان سیاسی به طورخاص بعنوان مبنایی برای همگرایی وهمبستگی بین فعالان وگروه های دمکراسی طلب و آزادیخواه بود ونکته دیگربطورخاص توجه به وضعیت مهندس طبرزدی بود. به رغم آنکه ایشان زندگی خودرا وقف مبارزه سیاسی – مطبوعاتی ودانشجویی کرده وباوجود تحمل هزینه های بسیارازیکسو چون نیروهای خارج از ساختارحاکم بود پیش ازاین مورد بی مهری برخی نیروهای سیاسی داخل قرارداشت. ازسوی دیگر حکومت هم برای محدود کردن ایشان وتشکل مرتبط با وی فشارهای گوناگون ازجمله احکام زندان صادرنمود.گویا دراین جلسه ازمرحوم محمد علی سفری وکیل تعدادی ازدانشجویان زندانی که سرانجام اندکی پس ازاحضاربه اماکن درگذشت یاد شدهزنده یاد محمد علی سفری یکی ازوکلای شجاع ومبارزبود که درزمانی که کمترکسی حاضربود درخصوص زندانیان سیاسی وارد میدان شود درآن ایام 18 تیر78 وکالت بسیاری از دانشجویان ازجمله طبرزدی ، باطبی ، امامی، سفری و دیگردانشجویان دربند راپذیرفت. این مسوولیت موجب تحمل فشارفراوان به ایشان گردید واحضارهای پی درپی به مراجع مختلف امنیتی فشارروحی قابل توجهی درپی داشت که درنهایت منجربه فوت ایشان شد................................................................................صدای آمریکا : موضوع تظاهرات اخیرایرانیان مقیم نروژ چه بود؟کیانوش سنجری(سخنگوی برون مرزی جبهه دمکراتیک ایران): این تظاهرات روز12 ژانویه با همکاری سازمان عفو بین الملل ، بنده وبا حضور گروههای سیاسی بدون حمل عناوین شان ودراعتراض به بازداشت های گسترده دانشجویان وشکنجه درمراکزامنیتی ، موج اعدام ها و نقض حقوق بشر درایران صورت گرفت. دراین مراسم بنده درخصوص بازداشت های دانشجویان طیف چپ ونیزآزاد نشدن احسان منصوری ، مجید توکلی و احمد قصابان به رغم حکم برائت از مرجع قضایی واینکه رقم اعدام ها درسال گذشته درایران به 297 نفررسیده سخن گفتم سپس خانم اریکسون نماینده عفو بین الملل درنروژ گفت درسال گذشته ایران تنها کشوری بود که نوجوانان زیر18 سال را اعدام کرد. ایران به رغم امضای کنوانسیون حقوق کودکان که مجازات رابرای این افراد منع کرده به این امرمبادرت کرد وهم اکنون هم بیش از 70 نوجوان درزندان های ایران درانتظارحکم بسرمی ند و ازشرکت کنندگان خواست به این امراعتراض کنندآقای محمود امیری مقدم برنده جایزه حقوق بشر درسال 2007 نروژ دیگر سخنران بود ایشان ازموج اعدام ها درطی 10 روزنخست سال جاری میلادی درایران گفت که به 23 نفر رسید. وی ازشیوع مجازات های غیرانسانی درایران نظیربریدن دست وپا و پرتاب ازبلندی گفت وخواستاراجاع پرونده نقض حقوق بشردرایران به سازمان ملل شد وازدولت نروژ خواست روابط اقتصادی خود با جمهوری اسلامی رامشروط به اصلاح وضعیت حقوق بشر نمایدخانم ژیلا حسن پور خواهرزندانی عدنان حسن پورآخرین سخنران این مراسم بود : او ازوضعیت نامناسب برادرش درزندان که به اعدام محکوم شده گفت وخواست سازمان های حقوق بشر با تداوم اعتراضات خود مانع اجرای این حکم گردند.شما بعنوان یکی ازقربانیان نقض حقوق بشردرایران که بارها به زندان رفتید وناچاربه خروج ازایران شدید واکنون نیزبه این فعالیت ها ادامه می دهید چه ارزیابی ازگروههای سیاسی خارج ازکشوردراین موضوع داریدجدا ازمعضل اختلافات اپوزیسیون درمجموع فعالیت های مدافعان حقوق بشر در خارج ازکشور برکاستن ازاقدامات غیرقانونی درایران موثربوده ونتیجه همین فعالیت هاست که اکنون مقامات نروژ به این امرواکنش نشان داده ووزیرخارجه جمهوری اسلامی ناچاربه موضع گیری شد این نمونه نشانگرآن است که تداوم این فعالیت ها می تواند دراقدامات دولت درایران موثرباشد.....................................................................صدای آمریکا : از وضعیت دانشجویان بازداشت شده اخیرچه اطلاعی داریدشیوا نظرآهاری ( کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر ): درمورد بازداشت اخیردانشجویان طیف چپ تا کنون 13 نفر بازداشت شدند که البته خبر11 نفر تایید شده و دو نفر هم هنوزاطلاع دقیقی از وضعیت آنان دردست نیست.گویا روزیکشنیه خانواده های تعدادی ازبازداشت شدگان موفق به ملاقات با آنان شدندبرخی خانواده ها پس از 45 روزتوانستند روزیکشنبه با فرزندانشان ملاقات کنند اما عده ای هنوز موفق نشدند بطورکلی دانشجویانی که به عنوان تظاهرات 13 آذر بازداشت شدند همگی دربند 209 اوین هستند.تعدادی از آنها به سلول های 2-3 نفره منتقل شدند وبرخی هنوز در انفرادی اند. روزبهان امیری بعد از45 روزآزاد شد اما برخی هنوزدرانفرادی اند. برای حدود 10 نفرنیزقراروثیقه تعیین شد اما به لحاظ اینکه مبلغ آن سنگین هست امکان تامین آن توسط خانواده ها نیست.خانم بیتا نقاشان دانشجوی رشته مترجمی زبان فرانسه هم ناپدید شدهایشان آخرین باردرتظاهرات 13 آذر دانشگاه تهران حضوریافت اما ازهمان زمان ازایشان خبری نیست وخانواده اش هم اطلاعی ندارد.بنابراین احتمال زیاد هست که دربازداشت باشند.موضع مطبوعات وگروههای داخل نسبت به بازداشت های اخیرچیست؟مطبوعات این مساله رابازتاب نداده اند. شاید دستوری هست که درمورد دانشجویان طیف چپ خبرشان منعکس نشود. ازطرف احزاب و گروههای دیگر هم هنوز اقدام قابل توجهی صورت نگرفته است.

Jan 17, 2008

مواضع تشکلهای دانشجویی در قبال انتخابات مجلس هشتم ، دانشگاه در تلاطم تصمیم



اعتماد- آيا جنبش دانشجويي مانند نيمه دوم دهه هفتاد مشارکت فعال در انتخابات را در دستور کار قرار مي دهد يا برعکس مانند نيمه اول دهه هشتاد همچنان با صندوق هاي راي قهر مي کند؟ اخبار رسيده از مناطق مختلف کشور حکايت از آن دارد دانشگاه ها سکوت انتخاباتي پيشه کرده و از اعلام موضع براي ورود يا عدم ورود به عرصه انتخابات مجلس هشتم خودداري مي کنند. بنابراين سکوت انتخاباتي دانشگاه ها، تشکل هاي دانشجويي و فعالان دانشگاهي برخلاف رويه 10 سال گذشته آنان است و اين سوال پيش آمده است که چرا دانشگاه سکوت کرده است و نهايتاً چه سياستي را در پيش مي گيرد، چرا که جنبش دانشجويي در جريان انتخابات دوم خرداد 76، مجلس ششم و شوراهاي شهر اول مشارکت فعال و تاثيرگذار را در دستور کار خود قرار دادند. هر چند مشارکت فعال دانشگاه ها در جريان سه انتخابات بعدي يعني شوراي شهر دوم، مجلس هفتم و رياست جمهوري نهم جاي خود را با عدم مشارکت و در پاره يي موارد تحريم شرکت در انتخابات عوض کرد. گو اينکه تحليل بر اين بود که جامعه دانشگاهي تحت تاثير ناکامي هاي جنبش اصلاح طلبي در ايران به نوعي سرخورده و در نتيجه دچار قهر با صندوق هاي راي شد. استدلال جنبش دانشجويي براي قهر با صندوق هاي راي اين بود که امکان پيشبرد جريان اصلاح طلبي ممکن نيست، در نتيجه بهترين سياست عدم مشارکت در انتخابات است. به اين ترتيب جنبش دانشجويي در نيمه دوم دهه هفتاد و نيمه اول دهه هشتاد مواضع صريحي را در قبال انتخابات - ولو دو موضع کاملاً متضاد - اتخاذ کرد. اما اکنون در نيمه دوم دهه هشتاد اين جنبش مانند 10سال گذشته از اتخاذ سياست صريح، قاطع و فوري در قبال انتخابات ناتوان نشان مي دهد. شايد هم به نوعي به تامل و تعمق فرو رفته است. تامل و تعمق از آن رو که جنبش دانشجويي بر اين تصور بود اگر از راه مشارکت فعال به اهداف مورد نظرش نرسيده است اما شايد از راه قهر با صندوق راي به هدف برسد. ولي ظاهراً تدبير دوم هم چندان چاره ساز نبوده و نتايجي به مراتب بدتر از گذشته نصيب همگان شده است. در واقع جنبش دانشجويي در معرض اين سوال قرار گرفته است که حاصل اقدام آنان در قهر با صندوق هاي راي چيست و آيا مي توان اين سياست را تداوم بخشيد؟ اين در حالي است که بخش هايي از جنبش دانشجويي هنوز معتقدند مشارکت فعال در عرصه انتخابات چندان فايده يي ندارد زيرا تجربه هشت سال دوران اصلاح طلبي به وضوح اين را نشان مي دهد. اما در مقابل منتقدان به سياست عدم مشارکت مي گويند؛ قهر با صندوق هاي راي نه تنها فايده يي نداشته بلکه باعث شده ميدان براي برخي گروه هاي تندرو فراخ شود و آنان هر گونه که مي خواهند در عرصه بدون رقيب و با حداقل حضور راي دهندگان جولان دهند؛ جولاني که طي چهار سال گذشته آثار زيادي را بر جاي گذاشته است و بيم آن مي رود اگر ميدان براي تندروها بدون رقيب و بدون راي دهنده باقي بماند آثار بدتري در پي داشته باشد. در واقع شايد به دليل تقابل همين دو ديدگاه است که دانشگاهيان به عنوان کانون اصلي تحولات سياسي کشور از اتخاذ موضع صريح و يکپارچه ناکام مانده اند و به نوعي دچار مناظره هاي درون دانشگاهي شده اند؛ مناظره هايي که هنوز معلوم نيست خروجي آن چه خواهد بود. شايد هم نوع نگاه و عملکرد مجريان و ناظران انتخاباتي تاثيري عميق بر پيروزي يکي از دو جريان ياد شده دانشگاهي داشته باشد. به اين معنا که تکثر يا عدم تکثر سياسي کانديداهاي انتخاباتي تاثير مستقيمي بر پيروزي يکي از ديدگاه هاي مدافع مشارکت فعال يا عدم مشارکت در انتخابات دارد. البته اين تنها يک وجه ماجرا است، چرا که در سوي ديگر هم دانشگاه «هروله کنان» بين تعامل يا عدم تعامل با ساختارهاي رسمي کشور در حرکت است. دانشگاه اکنون دوران پرتلاطمي از روابط خود را با ساخت رسمي قدرت طي مي کند و همين مساله هم خودبه خود منجر به کاهش توجه به مقوله انتخابات شده است.نگاهي به فعل و انفعالات دانشجويي نشان از آن دارد که اکنون انرژي زيادي از جنبش دانشجويي صرف تبعات ناشي از روابط نه چندان دوستانه دانشگاه با ساخت رسمي قدرت مي شود. بيانيه ها، اعلام مواضع و سخنراني هاي فعالان دانشجويي عمدتاً درباره برخوردهاي نامناسب با جامعه دانشگاهي است. طي سال هاي گذشته اين چنين نبود و در آستانه هر انتخاباتي دانشگاه کانون اصلي رايزني هاي انتخاباتي و بحث هاي سياسي بود. در واقع تب انتخابات از دانشگاه شروع شده و سپس به بخش هاي مختلف جامعه پمپاژ مي شد. دانشگاهيان به عنوان گروه مرجع نقش تعيين کننده يي را در سمت و سوگيري هاي انتخاباتي کشور ايفا مي کردند و ديدگاه آنان عامل مستقيمي در پيروزي يا ناکامي جريانات حاضر در عرصه انتخابات بود. چنانچه بسياري معتقدند نقش فعالان دانشگاهي عامل اصلي پيروزي سيدمحمد خاتمي در انتخابات دوم خرداد 76 بود. اما همين دانشگاهيان باز هم نقش اول را در انتخابات رياست جمهوري نهم بازي کردند چرا که اين بار برخلاف گذشته عدم مشارکت را در دستور کار قرار دادند و همين رويه که بازتابي نسبي در سطح جامعه را هم به دنبال داشت موجبات رئيس جمهور شدن کانديداي يک جريان خاص را فراهم کرد. اما اينک دانشگاه با تبعات سياست هاي دوگانه خود دست و پنجه نرم مي کند. دانشگاه سکوت کرده و لاجرم از لاک سکوت خارج خواهد شد. بايد منتظر ماند و ديد اين بار دانشگاه چه سياستي را پيشه مي کند. 26/10/86

توصیه های ارگان سپاه به اصلاح طلبان : رد صلاحیت می شوید، پس خودتان کناره گیری کنید

دی 86

نوروز: نشريه «صبح صادق» ارگان داخلي سپاه پاسداران در شماره اخير خود با اشاره به ثبت نام تعداد زيادي از اصلاح طلبان براي حضور در انتخابات مجلس هشتم پيش بيني كرد كه تمامي يا اكثريت آنان رد صلاحيت مي‌شوند.
براساس گزارش رسيده به نوروز اين نشريه همچنين در ادامه به اصلاح طلبان پيشنهاد كرده است كه خودشان در حال حاضر از شركت در انتخابات انصراف بدهند تا در آينده بابت رد صلاحيت شدنشان هياهو نكنند.
نشريه صبح صادق متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است كه براساس قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و همچنين وصيت‌نامه امام خميني(ره) نهادهاي نظامي حق دخالت در امور سياسي را ندارند، اما اين نشريه بيش از آنكه به امورات داخلي سپاه بپردازد، به ارگاني جهت زدن اتهام و تهمت و دروغ پراكني عليه اصلاح طلبان بدل شده است.
گفتني اين نشريه كه با مجوز داخلي از سوي وزارت ارشاد قابل چاپ است و اجازه پخش در كيوسك‌هاي عمومي را ندارد اما با اين حال ديده شده است كه در طي يك اقدام غيرقانوني در كيوسك‌هاي روزنامه فروشي به فروش نيز مي‌رسد.

اصلاح طلبان و یگانه شرط بلاغ ، مردم ایران و لاغیر / الف - بیقرار



سوت پايان بازي نامنويسي كانديداهاي انتخابات مجلس هشتم روز جمعه 21 ديماه 86 كشيده شد.نكته جالب توجهي كه تا قبل از نامنويسي وحواشي آن وجود داشت وحيرت آور مينمود اينكه: اصلاح طلبان با انواع واقسام احزاب دولتي ونيمه دولتي و وابست به پدرخوتنده هاي حكومتي وبا القاب گوناگون وويترين هاي پرزرق ئبرق ئظاهرا" پركالا وبزك كرده اما بي محتوا، با حداكثرقوائي كه ميتوان تصور نمود پاي بميدان گذاشته بودند وچهارنعل داشتند مي تاختند. اضافه بر محمد خاتمي وعلي ابكرخان هاشمي رفسنجاني وحسن روحاني و يكي – دو ملاي ديگرچون كروبي و منتجب نيا وگرامي مقدم، چند نفري را هم بعنوان سخنگو ونظريه پرداز و مفسر ومبلغ كوك كرده بودند تا بيايند ودراين بازار پرغوغا ولي بي مشتري بگويند وبنويسندو...
تاج زاده از يكسو، محسن آرمين از يكسو، بهزاد نبوي وعيسي سحرخيز وعطريانفر وخلاصه بيشترآنانيكه دوشاخه شان درپريز اكبرهاشمي وخاتمي وكروبي، يعني سه پايه اصلاح طلبي بود يكه تازاين ميدان واين بازار مكاره بودند. جلسات بحث وبررسي ومصاحبه هاي آنچناني براه افتاده بود تا هرآنچه دل تنگشان ميخواست بگويند. بگويند كه احمدي نژاد چنين كرد وچنان. اما هرگز شنيده نشد كه بگويند خودشان چه برسر اين ملت آوردند!؟ ستاد ائتلاف تشكيل دادند تا شايد چون دوران خوش گذشته وغيرقابل بازگشت كه هرگز تكرار نخواهد شد، و نخواهند گذاشت كه تكرار شود، و مردم هم چندان رغبتي به تكراركه نه، به ماندگاري هيچكدام شان ندارند، اگر بتوانند دكان وحجره اي براي متاع بي مشتري و فاسد شده شان بيابند. تا آنجا كه ميسربود وامكانات اجازه ميداد ازهيچ قيل ئقالي دريغ نكردند، و هرآنچه را كه صواب و نا صواب ميديدند وتشخيص ميدادند، گفتند و نوشتند. اما با همه آنچه كه انجام دادند دريافتند كه ازآنجا رانده ونزد مردم درمانده اند. علي اكبرهاشمي در يك مانورآبكي كه در خرم آباد بصحنه آورد با يك تشرمحسن رضائي مبني براينكه جعبه سياه جنگ را بايد بازكنم، اورا چنان با دخمه فرستاد كه دريافت بايد سكون كند. همانگونه كه درانتخاتبات رياست جمهوري نهم با همه اهن وتلپي كه داشتة در نهايت مصلحت را درآن ديد كه درمقابل هرآنچه كه آنرا تخلف درانتخابات تلقي ميكرد سكوت كند ودرنهايت شكايت خودرا به خدا ارجاع دهد. اين از هاشمي رفسنجاني بي يال وكوپال شده. سيد محمد خاتمي هم بدليل ضعف و شخصيت شكننده وسازشكارانه اي كه دارد بعد از سه سفراستاني با يك تشر رقيب كه پول اين سفرها از كجا تامين ميشود، و بيرون انداختنش از موسسه گفتگوي تمدنها كم آورد وبناچار كنج امنزوا برگزيد، مگر نق زدنهائي كه خودش هم ميداند كمترين خاصيتي در مقابل حريف بي حيا ندارد. شيخ مهدي كروبي هم كه روزي و روزگاري سركردگي اصلاح طلبان در مجلس ششم را دراختيار داشت، در افسار گسيختگي نزديك به ديوانگي كه از مختصات جوهري اوست، چنان نمكدان شكني نمود نمود كه بعضي اصلاح طلبان اورا چراغ سبزگرفته وغلام حلقه بگوش آقا برشمردند وبراوتاختند، اما ـنها نيز نتوانستند در مقابل بي حيائي شيخ دوام بياورند وخيلي زود آتش توپخانه شان خاموش شد. اما شيخ بدون اينكه با كسي رودربايستي داشته باشد وحفظ ظاهربنمايد، با صراحت اعلام نمود كه با اصلاح طلبان درهيچ ائتلافي شركت نخواهد كرد وتصميم دارد تا با تابلوي حزب خودش يعني اعتماد نا ملي راهي كارزار انتخابات شود. اين از دانه درشتها و كله گنده ها. اما با نگاهي گذرا بر آنچه كه سركردگان اصلاح طلبي آنهم از نوع پيشرو هاشان گفتند ونوشتند، با يك تحليل سرانگشتي و بازاري ازمجموعه هارت وپورت هائي كه سردادند بجزدريك – دو مورد، همه چيز ميتوان استنباط نمود، بجز آن چيزي كه خواست مردم ميباشد. شاخ وشانه كشيدند، اما براي سهم خواهي ومشاركت درقدرت. اهن وتلپ كردند، اما نه براي مطالبات بلعيده شده مردم، كه براي بدست آوردن چند كرسي درمجلس، يا اگر بتوانند وبگذارند براي كسب يكي – دو صندلي وزارت كه بعيد بنظر ميرسد. درواقع تنها كسانيكه جسارت نشان داد وكلامي از حق حال چه بر اساس مصلحت وچه برمبناي ضرورت ويا درپيش گرفتن سياست ورزي نو، سعيد حجاريان بود كه گفت: اگرهمه مجلس هشتم راهم به اصلاح طلبان بدهند، هيچ چيزي عوض نخواهد شد ودرب برهمان پايه خواهد چرخيد كه تا كنون چرخيده. ديگري حسن يوسفي اشكوري بود كه گفت: از صندوقهاي ولايت مطلقه فقيه و شوراي نگهبان منصوب اوهمه چيز بيرون آمدني است، بجزمعيارهاي دمكراسي.
آري اصلاح طلباني كه ظاهرا"كليت اين باند يا جناح حكومتي را نمايندگي ميكردند وبعنوان چرخ پنجم درشكه ميدان دار بحث وفحص ها بودند همه چيز گفتند، الا اينكه بگويند، اگربار ديگر شوراي نگهبان آنها راازصحنه بيرون بيندازد، چه خواهند كرد! تهديد كردند اما درچهارچوب نظام والتزامات عملي به قانون واصل ولايت فقيه! زبان به انتقادات تند وتيز گشودند، اما نه براي ملت كه براي كسب قدرت يا سهيم بودن درقدرت. همه جور آمار وارقام اقتصادي ارائه كردند. ازنرخ بيكاري گرفته، تا رشد نرخ فاسد – فحشا – اعتياد و...! اما همه چيزرا به سوء مديريت وعدم كفايت احمدي نژاد مرتبط دانستند. گوئي كه اين مملكت واين حكومت با اين همه مصيبت هاي جورو واجور، در طي دوران دوسال وچند ماهه احمدي نژاد هيچ ندان بروز نموده است! نگفتند كه احمدي نژاد هم يكي از ماست، اما اهل حقه بازي هاي اصلاح طلبانه ودو دوزه بازيهاي پشت پرده ازجنس حسن روحاني ومحمد خاتمي و... نيست. همين بي خرد وناداني است كه مردم دارند ميبينند. ومهمتراينكه هزگزبرزبان نياوردند كه احمدي نژاد حاصل وفرآيند چه اتفاقات وسياستهائي است كه تا قبل از ظهوراوجريان داشته است! افاضات فراوان نمودند، اما دريغ ازاينكه بگويند، ريشه همه اين مصيبت ها در كجاست، وآنچه كه نزديك به سه دهه است دارد براين ملك وملت ميرود زائيده چيست، وقائم به چه عامل وعوامليست! مقايسه كردند، اما مقايسه شان قبل ازآنكه معطوف به خواست ومطالبات مردم باشد، برآن بود كه بگويند اگر ما بيائيم با چكمه پوشيدن زنان كاري نخواهيم داشت، اما نگفتند يا شايد شهامت وشجاعت آنرا نداشتند كه فرياد بزنند، چرا بايد دست وپاي جوانان اين سرزمين بريده شود؟؟؟
فريا زدند اما نه براي آزادي و دمكراسي خواهي ويك دگرگوني بنيادي، بلكه با اين هرف كه اگرما بيائيم لوايحي را بمجلس خواهيم برد كه چه شود وچه! وشاهد بوديم كه با يك توپ وتشررهبري گروهي شان اعلاميه انصراف دادند، گروهي شان حتي شهامت نامنويسي درخود نديدند، وسركرده شان سيد محمد خا تمي هم با ازدست دادن عمارت گفتگوي فرهنگها وتمدنها وبا يك تحقيرغيرقابل وصف بجاي ايستادگي و مقاومت درمقابل اين همه توهين وتحقير، چون گذشته راه مماشات وسكوت برگزيد وعطاي رفتن به اين شهر وآن استان براي فريب مردم را برلقاء سكوت ترجيح داد و خانه نشيني برگزيد، مگرسخنرانيهائي كه خود ويارانش بخوبي ميدانند هيچ خطرجدي را متوجه رقيبان گردن كلفتش نخواهد كرد.
آري: درحكومت اسلامي اصل برهمه چيزاست، الا خواست ومطالبات حقيقي مردم. اصل بر حفظ نظام واقتدار روزافزون آنست ولاغير. درحقيقت اصلاح طلبان بايد، و دارند كفاره خيانتي را مي پردازند كه برآمال وآروزهاي يك ملت روا داشتند. آنطور كه اعلام شده، واگردرست باشد وگرفتار تعويق دردولت در تعليق وتعطيل نشود، قراراست كه روز دوم بهمن ماه نتايج بررسي صلاحيت كانديداهاي نام نويسي كرده اعلام شود.
دراينكه نتيجه چه خواهد بود، ازهم اكنون نه برمردم پنهان است ونه برصحابه حكومت واپوزيسيون آبكي درون حكومتي. حتي نتايج بازي بر بسياري ازكانديدا ها هم مسلم ومسجل است، اما دراين وانفساي دروغ ورياكاري وحقه بازيهاي پشت وروي پرده هنوز فرصتي هست تا حضرات اصلاح طلب كه خودرا مدعي و دغدغه دار مطالبات حقيقي اكثريت بزرگ مردم ايران ميدانند ازهم اكنون به چاره كار بيانديشند. نه چاره جوئي براي اينكه چرا اين يا آن اصلاح طلب ردصلاحيت شد، كه چاره جوئي براي پيوند خوردن به ملت ورهائي ازمصيبتي كه موجب گرديده كه يك ملت تا لبه پرتگاه سقوط وانهدام همه شالوده هاي انساني واقتصادي و فرهنگي وصنعتي و... كشانده شود وكثيري از شما حضرات اصلاح طلب خواسته ونا خواسته، دانسته ونادانسته، و... دراين سيه روزي ملي دخيل وشريك بوده ايد.
چاره كار وآنچه كه ميتواند شما را ازمنجلاب گرفتار آمده درآن برهاند، مردم اند ومردم. ازنگاه وانديشه هاي اپوزيسيون سخت، يا بگفته زعماي قبيله حاكم، مخالفين راديكال وتحوال خواه مايه نميگذارم كه بيش از هشتاد درصد مردم بستوه آمده ايران را در برميگيرد. ازسخنان سعيد حجاريان كه بنا به تعريفي مغز متفكر اصلاحات بوده وهست مايه ميگيرم كه گفت: مشكل اصلاح طلبان اين بود كه وقتي راي مردم را گرفتند وبركرسيهاي وزارت و وكالت و رئيس جمهوري تكيه زدند، بجاي اينكه مردم محوري را سرلوحه اقدامات واستراتژي اصلي خود قراردهند، درتمامي دوران مسئوليت شان، ودرعرصه چاني زنيها در بالا پيش از اينكه بفكر مردم ومطالبات آنها باشند، بفكر منافع شخصي وگروهي خودشان بودند. با اندكي تامل وتعمق برآنچه كه طي ايام قبل از نام نويسي شاهد ش بوديم، راه و روش اكثرتان تداوم همان راه وروشي بود كه درطي دوره هشت ساله اصلاح طلبي شاهد وناظرش بوديم. يعني آزموده را آزمودن. مصداق همان ضرب المثل معروف را تداعي مينمود كه بازهم داريد دستتان را درسوراخي ميبريد كه يك بارازآن سوراخ هم شما وهم ملت ايران گزيده شده اند. براستي آدمهائي كه خودراسمبل اصلاحات واصلاح گري ميدانند ودرمقابل اسم هركدامتان هم يك عنوان دكتر ومهندس وچه و چه آمده، چند باربايد از يك سوراخ نيش بخوريد وانتظار داشته باشيد كه يك ملت هم بدنبال شما حركت كند؟؟؟ اولين فرض اصلاحات اينست كه خودتان را ارزيابي كنيد وببينيد بدنبال چه اهدافي هستيد، وبعد ازخود بپرسيد كه آيادرچنين ساختار وجاده پرازسنگلاخ دستيابي به چنين اهدافي ميسرخواهد بود يا خير؟؟ تجربه همين سه دهه گذشته، خاصه ازسال 68 به اينسواين فرض را برهرايراني خردمندي حجت ميكند كه خير، شدني نيست ونخواهد بود.
گفتگوي اخير كروبي با اعتماد ملي بسياري از واقعيتها را پيش چشم ما وشما ميگذارد. اودرگفتگوي خود با صراحت اعلام ميدارد كه مجلس بايد مطيع باشد واطاعت كند. اطاعت از چه كسي وبراي چه منظوري؟ اگر اصل براطاعت باشد كه هست وبايد باشد وخودشما درمجلس ششم درهمان نخستين نشست اثارچنين اطاعت و عدم اطاعتي را ديديد، برچه چيزي اصرا داريد؟؟؟ درچنين فضائي با چنين مختصات وشاخصه هائي اصولا" نيازي به انتخاب وانتخابات وجود ندارد! ازهمين يك جمله بايد دريافت كه مجلس در جمهوري اسلامي داراي چه معنا ومفهومي است. وبعد اينكه اصولا"ازچنين مجلسي چه انتظاري ميتوان داشت؟؟؟
دوتن از تئوريسين هاي مطرح اصلاح طلب ((آرمين وتاج زاده )) به نقل ازشيخ مهدي كروبي رئيس مجلس اصلاحات وخاتمي رئيس جمهور اصلاح طلب كه بعدا"اذعان نمود يك تداركاتچي بيش نيست، با صراحت اعلام ميدارند كه درانتخابات مجلس هفتم، همين تحفه اي كه پيش روي ما قراردارد، تكليف 190 صندلي ازپيش تعيين شده بوده، ولابد شماره صندليها نيز به منتخبين ازقبل انتخاب شده ابلاغ شده بوده است!
حال بايد ديد وپرسيد كه آقايان اصلاح طلب، ودرراس آنها همين آقاي كروبي و خاتمي چرادرهمان زمان چنين اهانتي به خود وملت را پذيرفتند وبا همه اقتداري كه داشتند در مقابل چنين بدعت وحركتي كه درتمامي ابعاد درتضاد با شعارهائي چون قانونمندي وايران براي هم ايرانيان مقاومت كه نكردند هيچ!! حتي انتخابات را هم برگزار نمودند؟؟!!!! ومجلس نشينان كه بيش از 95 درصدشان منتخبين راستين مردم بودند چرا درمقابل مستبدين سكوت اختيار نمودند؟؟ حالا وبعدازچهارسال كه ازآنزمان ميگذرد، ميگويند تحصن كرديم. سئوال اينست كه ازپشت تريبون مجلس فرياد زديد كه آن تحصن براي به چه منظوروبا چه هدفي صورت گرفته است، و از مردم خواستيد تا براي حمايت به شما بپيوندند؟؟ پس دروغ گفتيد وتلاش كرده بوديد تا آنطوركه كروبي ميگويد همه چيزرا بدوراز چشم مردم واينكه نظام با چالش مواجه نشود، يك قانون شكني آشكاررا بپذيريد، ودرشرليط كنوني هم انتظارداريد تا مردم بصحنه بيايند وحمايان شما درانتخابات قلابي با چنين تعاريفي باشند!!
پرسش ديگري كه ميتواند بعنوان سئوالي كليدي در مقابل اصلاح طلبان قراربگيرد، آنهم در شرايطي كه بر بوق شيپور ميدمند كه همگان بايد در انتخابات شركت كنند، اين است كه اگرهمان اتفاق مجلس هفتم وپيش ازآن درمجلس پنجم تكرارشود كه ميشود، بجزيك نق ونق كردن واعتراضات آبكي وبعدهم سكوت ومماشات تا انتخابات وبازي ديگر چه خواهند كرد؟ براستي تا چه زماني اين دور تسلسل باطل بايد ادامه يابد وچه زماني قراراست كه به اين خيمه شب بازيهاي دروغين وسياستهاي نخ نما شده پايان داده شود؟؟ ‌آيا قربا ني شدن 3 نسل كافي نيست؟؟
اصلاح طلبان اگرريگي به كفش ندارند، بعدازاينهمه شارلاتانيزم سياسي وآنهمه تجربياتي كه درانبان دارند بايد به اين حقيقت تاريخي رسيده باشند زمان آن بازيها و سازشكاريهاي ضدمردمي بسرآمده، لذا بايد توضيح دهند كه اگر بهر دليلي ازغربال شوراي نگهبان عبور نكردند، يا بفرض محال عبورنمودند، براي مقابله با چنان رخدادي كه پيش بيني آن هم چندان دور ازذهن نمي نمايد، چه خواهند كرد؟؟ اگر طرح وبرنامه اي معطوف به حركتهاي مدني ومردمي نداشته باشند، ازهم اكنون بايد مطلع باشند كه ارائه هر گونه تحليل وتفسيري دراين زمينه بجز داستان سرائي بيهوده، هيچ مفهوم ديگري در نزد عامه مردم ونيروهاي اجتماعي وصنفي وطبقاني .... {{ نيروي سوم}}نخواهد داشت.
بهزاد نبوي درمصاحبه اي گفته بود: سد بزرگ درمقابل مجلس ششم و لوايح ومصوبات آن، شوراي نگهبان بود وهر مصوبه يا قانوني كه مرتبط با اصلاحات ميبود، بصورت اتوماتيك در شوراي نگهبان عقيم ميماندو...! بادرنظرگرفتن اين واقعيت، بلافاصله اين پرسش بميان مي آيد كه آيا آن گروه نه دوازده نفره، كه شش نفره، وبازهم نه شش نفره، كه يك نفره (احمد جنتي يا محمد يزدي يا امثالهم )) كه همه چيز اصلاح طلبان را اخته وعقيم ميگذاشتند، اين باراجازه خواهند داد تا حركتي مطابق ميل نبوي ويارانش دراحزاب اصلاح طلب بوقوع بپيوندد؟؟ واصولا"در ذا ت وفطرت متوليان وسد سازان پيشين تحولي درخور توجه رخ داده است كه اصلاح طلبان چنين دادوقالي را براه انداخته بودند؟؟ بطورقطع ويقين پاسخ منفي است.
تا اين لحظه كه نگارنده مشغول اتصال وبهم چسباندن كلمات و واژگان به يكديگراست تا با جملات معترضه واستفهامي اين سطوررا بعنوان فرياد يك ملت بگوش اصلاح طلبان برساند، ناظر برشعارها وتحليلهاي بسياري از زبان حضرات اصلاح طلب بوده كه عمدتا"درقالب تعريف ازدوران اصلاحات ودرجهاتي نيزنوك تيز پيكان شان بسمت رقيب بوده بدون اينكه به نقد عملكردها، سستي ها ومماشات خود با حاكميت پرداخته باشند.
نام نويسي تمام شده وبسياري ازاصلاح طلبان با هر توجيهي ((درست يا غلط )) موجه يا فريبكارانه، دراين خيمه شب بازي شركت كردند، گرچه كه اگرشركت هم نميكردند، بازهم صندليهاي سبز بهارستان پرميشد، همانگونه كه با 190 نفرقبلي پرشد، وهيچ اتفاقي هم نمي افتاد. آنچه كه هم اكنون موجبات دلشوره اصلاح طلبان رافراهم آورده ودرتمامي بحثهاي قبلي شان نيزكاملا"مشهود بود دراين است كه ميدانند در صورت بروز چنين اتفاقي، هيچ پشتوانه اي قدرتمندي وجود نخواهد داشت تا براي احقاق حقوق آنها بدفاع برخيزد. اما درچنين لحظات حساس وسرنوشت سازي بايد بفهمند ودريابند كه هنوزهم فرصتي وجود دارد تا اصلاح طلبان بتوانند ازآن بعنوان يك ساز وكار بسيار نيرومند بمنظور طي مسيري كاملا" مشخص وشفاف يعني رهائي بدون قيد وشرط ازچنگال استبداد و گذر به دمكراسي بهره بگيرند، تا هم جبران مافات نمايند وهم كفاره گناهان گذشته رااز گردن خود ساقط نمايند. درچنين شرايطي ودرمرحله نخست، اصلاح طلبان بايد مرز بنديها ومواضع خود با حاكميت را بصورتي شفاف وفارغ ازهرگونه كلي گوئي هميشگي، و دوپهلو بازيهاي اصلاح طلبانه تشريح و روشن نمايند. اين قوم تنيده و گره خورده به قبيله ملايان حاكم دراستبداد مذهبي بايد بصورتي شفاف وبي ابهام بگويند، درصورت رد صلاحيت كانديداهاشان ازسوي شوراي نگهبان كه بازهم تاكيد داريم امري حتمي است، حاضربه قبول پرداخت هزينه خواهند بود؟؟ وبگويند كه آيا به آن نتيجه رسيده اند كه تداوم استبداد ديني بجزدرپناه سركوب واعدام وزندان وشكنجه و...غيرممكن است؟؟ درصورت پذيرش چنين حقايقي ميتوانند باور كنند كه با فراخوان مردم بصحنه وبهره گيري ازنيروهاي اجتماعي، با رويكرد مقاومت مدني از حقوق پايمال شده شان كه به تعبير ديگر ميتوان آنرا حقوق اساسي مردم ايران نيز برشمرد، بدفاع ازيك حقيقت تاريخي برخيزند.
در واقع كليد يا بهتربگويم، شاه كليد بركندن مشكلات يك ملت ونه يك گروه، دراينجا نهفته است. اگرچنين شود واصلاح طلبان به چنين نتيجه اي برسند، يا رسيده باشند وتاب وتحمل پرداخت هزينه آزادي را درخود سراغ دارند، درآنصورت محق خواهند بود كه ازجنبش دمكراسي خواهي وجنبشهاي فعال مدني و اجتماعي كه براستراتژي {{ تحريم انتخابات}} بعنوان يك راهكار وحركت اعتراضي دمكراتيك تاكيد دارند، بعنوان نيروئي لايزال وملي انتظلر داشته باشند تادراين مسيردشوار وگرد نه تنگ وتاريخي از خواستهاي دمكراتيك آنها حمايت نمايند.
درغيراينصورت جنبش دمكراسي خواهي {{ نيروي سوم }} هرگزنمي پذيرد تا ازاعتبار وحيثيت اجتماعي وسياسي، وهمه هزينه هاي سنگيني كه دراين راه پرداخته وهنوزهم درحال پرداخت آنست، سود ببرند. جنبش دمكراسي خواهي بهيچ وجه حاضر نبوده و نخواهد بود تا براي كشا ندن مردم به پاي صندوقهاي راي وگرم كردن تنور انتخابات ناعادلانه وغيرآزاد كه سود آن مستقيما" وتماما"عايد اقتدارگرايان ومستبدين ازيكسو، وتداوم وضعيت موجود خواهد بود استفاده نمايد وكماكان براستراتژي (( تحريم انتخابات)) پاي خواهد فشرد.
درحقيقت يگانه شرط بلاغ درمقابل اصلاح طلبان، بعداز سه دهه همكاري وهمگامي وهمسوئي ومشاركت با استبداد مذهبي درتمامي غارتها وجنايات، همانا مسئله مردم محوري ومطالبات يك ملت است، كه انتخاب آن يا هرگزينه ديگري بعهده اصلاح طلبان ميباشد.
ايران – تهران 26 / ديماه / 1386

Jan 16, 2008

سناريوي انتخابات /زندانی حشمت اله طبرزدی

پیش از هر چیز لازم می دانم از نهادهای مدنی و کوشندگان حقوق بشر و شخصیت های محترم که با حضور در خانه ی من و ابراز محبت به این سرباز راه آزادی موجبات دلگرمی برای خانواده و خودم را فراهم ساختند، صمیمانه سپاسگزاری کنم.بیم آن هست که اگر بخواهم از یکایک با ذکر نام و عنوان سپاسگزاری کنم نام برخی عزیزان از قلم بیفتد،به همین دلیل به همین میزان بسنده می کنم و برای آنها آرزوی پیروزی می کنم.همانگونه که انتظار می رفت مساله انتخابات به عنوان یک سناریو برای حاکمیت درآمده است .در این سناریو ،هریک از مسئولین و نهادهای انتصابی،تبلیغی،امنیتی،نظامی و ... نقشی را برعهده دارند.وظیفه اصلی شورای نگهبان اما ،رد صلاحیت کاندیداهای غیر خودی است .نقش دستگاه تبلیغی هموار ساختن زمینه تصمیمات شورای نگهبان است .برخی با در اختیار داشتن رسانه های جمعی،مخالفان و کاندیداهای مستقل را به عوامل دشمن متهم می کنند و یک درخواست قانونی و دمکراتیک برای نظارت نهادهای موجه بین المللی در انتخابات را بی شرمی برمی شمرند.واین سناریو با استفاده از امکانات عمومی برای تبلیغ کاندیداهای سرسپرده جناح حاکم تکمیل خواهد شد و آخرالامر معلوم نیست حاکمیت یک دسته به دور از ناظران بیطرف و نمایندگان واقعی ملت چه چیز از صندوق ها بیرون بکشد ؟بنابراین در یک انتخابات استصوابی که با ارعاب تبلیغی حاکمیت نیز همراه است،تنها فاکتوری که موضوعیت ندارد،انتخابات آزاد،عادلانه و دموکراتیک است.پس باید به احزاب مستقل و نیروهای دموکراسی خواه حق داد که از شرکت در این انتخابات خودداری کرده و این نمایش انتخابی را تحریم کنند.توده های مردم نیزبه دلیل سرخوردگی های اقتصادی،سیاسی و اجتماعی ، گرایشی برای شرکت در این نمایش ندارند،جز حاکمیت و طرفداران آن که کمتر از ده درصد جامعه را تشکیل می دهند ،هیچ کس به آزاد بودن و مؤثر بودن این انتخابات باور ندارد.همچنین در آستانه ی 22 بهمن سالروز پیروزی انقلاب بهمن 1357 قرار گرفته ایم.نظر به همزمانی نمایش انتخاباتی با سالگرد انقلاب ،علاقه مندم نکته ای را به طرفداران مردم سالاری دینی گوشزد کنم .طرفداران مردم سالاری دینی و اصلاح طلبان پیشرو،همگام با سایر لایه های اجتماعی از وضعیت موجود ابراز نارضایتی می کنند،اما همزمان به تجلیل از انقلاب و نقش آیة اله خمینی در آن پرداخته و از رژیم جمهوری اسلامی دفاع می کنند.به نظر من آنها دچار یک تناقض تاریخی و معرفتی اند .برای اینکه جمهوری اسلامی یا مردم سالاری دینی ،ثمره انقلاب و میراث آیِة اله خمینی است. مادامی که رژیمی دینی باشد،حتما در آن شورای نگهبان ،تشخیص مصلحت نظام ،ولایت فقیه ،اجرای احکام شرعی مثل قصاص ، قطع دست و پا ،سنگسار ،پرتاب از کوه ،تفتیش عقاید،نظارت استصوابی،سلول انفرادی،چشم بند،شکنجه و سانسور نیز هست. برای اینکه رژیم دینی ،ملزم به اجرای قوانین و احکام ایدئولوژیک ولو با زور سرنیزه است.تفاوتی ندارد چه کسانی در چنین نهادهایی مسئولیت داشته باشند،مهم این است که آنها باید از نظام دینی محافظت کنند و احکام شرع را اجرا نمایند،در غیر اینصورت رژیم دینی نخواهد بود اصلاح طلبان دینی که از مردم سالاری دینی حمایت می کنند،لابد می دانند که اگر به جای جناح حاکم ،آنها نیز در مصادر امور قرار بگیرند ،ناگزیر برای اجرای احکام شریعت و حفظ نظام و اسلامیت آن،باید رفتاری کم و بیش شبیه اقتدارگرایان داشته باشند .مگر نه اینکه آنان در دوره ی اصلاحات ،مجلس و قوه ی مجریه را در اختیار داشتند،آیا اتفاق خاصی افتاد ؟بنابراین باید بپذیریم که تنها و تنها چالش اصلی ملت ایران ،مساله ی جدایی دین از سیاست است.اگر دین از سیاست جدا نشود ،هیچ امیدی به برقراری دموکراسی ، حاکمیت عدالت و رعایت حقوق بشر نخواهد بود .به نظر من اصلاح طلبان ، بیهوده آب در هاون می کوبند .برای اینکه دین با دموکراسی سازگاری ندارد .واقعیت این است که ثمره ی اصلی و عینی انقلاب بهمن 57 و میراث آیة اله خمینی ،یک نظام دینی است که همگی شاهد عملکرد آن هستیم .اصلاح طلبان نمی توانند از یک سو مدعی دفاع از دموکراسی و حقوق بشر باشند و از دیگر سو به تجلیل از مردم سالاری دینی و انقلاب و رهبری آن بپردازند.این یک تناقض آشکار است .نظارت استصوابی نیز حاصل همین انقلاب و همین رژیم دینی است.باور من این است که مساله اصلی اپوزسیون اعم از طرفداران لیبرال دموکراسی یا سوسیال دموکراسی وجمهوری خواه و مشروطه خواه ،پیش از هر چیز ،مساله ی تفکیک دین از سیاست است .اگر این مساله حل شود ،مشکلات اصلی نیز برطرف خواهد شد.به جای پرداختن به مسائل فرعی و دامن زدن به اختلافات یا حتی دل خوش کردن به نفوذ گروهی از اصلاح طلبان به درون نهادهای حکومتی ،می بایست حول این مساله اتحاد لازم را به وجود آورد.وقت آن رسیده است که اصلاح طلبان دموکرات نیز راه خود را از اصلاح طلبان حکومتی جدا کرده و به جبهه ی دموکراسی خواهی بپیوندند.در یک مردم سالاری دینی ،حقوق مردم به نفع حکومت گران سلب خواهد شد.اعم از اینکه اصلاح طلبان حاکم باشند یا اقتدارگرایانزندانی حشمت اله طبرزدی ایران/تهران/زندان اوین /بند 350 24/10/1386 --Posted By آزادیخواهان دمکرات to آزادیخواهان دمکرات at 1/15/2008 02:04:00 PM

معامله بزرگ ایران و آمریکا



شواهد و قرائن قبل از انتخابات رياست جمهوري ايران كه منجر به كودتاي شش مرحله اي جناح راديكال و بالا آمدن احمدي نژاد شد ؛ نشان ميداد كه حمله قريب الوقوع و حتمي آمريكا در صورت پيروزي راديكالها در ايران بوقوع خواهد پيوست. كه بدنبال انتخابات و ادامه ي آن همچون تايري كه پنچري ريزي داشته باشد باد دولت مردان آمريكا خوابيد. اينجاست كه مي گويند زمان خود ؛ همه چيز را روشن ميكند پس معلوم ميشود كه رژيم ايران سوزني را در كاخ سفيد فرو كرده دارد و در مواقع نياز سوزن را بيرون ميكشد تا باد كاخ سفيد خالي شود. "دكترآزادي"
ماجرای "معامله بزرگ" و گزارش اخير اطلاعاتی آمريکا 24/10/86
تهيه و تدوين: حسن داعی
منبع: ايران ب ب ب
https://iranbbb.org/17863.htm
در اولين روزهای ماه مه 2003، چند روز پس از سقوط حکومت صدام حسين در بغداد، "تام گولديمن"Tom Guldiman سفير وقت سوئيس در تهران به واشنگتن آمد. ظاهرآ وی حامل پيشنهادی از طرف رژيم ايران برای حل تمامی مسائل موجود بين ايران و آمريکا و يک "معامله بزرگ" بين دو کشور بود. اين ابتکار و پاسخ آمريکا به آن، بمدت سه سال مخفی ماند تا آنکه در اوائل سال 2006 و پس از آنکه پرونده اتمی رژيم ايران به شورای امنيت ارسال شد، تريتا پارسی، رئيس "شورای ملی آمريکائيان ايرانی تبار" يا "NIAC"، نسخه ای از اين پيشنهاد را در اختيار خبرنگاران قرار داد. وی اظهار داشت که يکی از مقامات بلند پايه ايران اين سند را در اختيار وی گذاشته است. 2
در دو سال گذشته، داستان اين "معامله بزرگ" و باصطلاح نرمش رژيم ايران در مقابل آمريکا، به پايه و اساس تبليغاتی لابی ملايان در آمريکا تبديل گرديده و در بسياری از تحليل ها و بحث هائيکه در مورد ايران انجام ميشود، داستان اين فرصت سوزی ايالات متحده نقشی محوری داشته است. به ادعای آنان، واقعه مزبور نشان ميدهد که رژيم حاکم بر ايران خواهان کنار آمدن با آمريکاست و گناه بن بست در روابط بين دو کشور بر دوش ساکنان کاخ سفيد است که با جواب منفی به اين پيشنهاد و ادامه سياست "تغيير رژيم"، راه را بر هر گونه مصالحه بسته اند.
شبکه لابی رژيم ايران در آمريکا از اين نيز فراتر رفته و مثلا در بيانيه ايکه در سال گذشته "تريتا پارسی" به امضای تعدادی از گروههای ضد جنگ آمريکا رساند، مدعی گرديد که "طی بيست و شش سال گذشته آمريکا از ديالوگ با رژيم ايران امتناع کرده است." 3
داستان "معامله بزرگ" در شرائط کنونی، يعنی پس از گزارش اطلاعاتی جديد آمريکا، اهميتی دو چندان يافته است و لابی رژيم با تبليغ پيرامون انعطاف پذيری رژيم، خواهان برداشتن هرگونه فشار از روی حکومت ملايان ميباشد. بی دليل نيست که بلافاصله پس از انتشار اين گزارش، تلويزيون سی ان ان که عمدتآ طرفدار کنار آمدن با رژيم ايران است، برنامه ويژه ای تهيه نمود و تريتا پارسی به بحث در مورد پيشنهاد "معامله بزرگ" از طرف رژيم پرداخت. "شورای روابط خارجی آمريکا" Council on Foreign Relations که مهمترين انستيتوی تحقيقاتی در اين کشور است نيز از وی برای بحث در مورد روابط ايران و آمريکا و "معامله بزرگ" دعوت به سخنرانی نمود.
در گزارش کنونی، ضمن بازبينی اين واقعه، نقش ويژه تريتا پارسی و تشکيلات مربوط به وی در دستگاه سياست خارجی رژيم را در معرض قضاوت خوانندگان گذاشته و همچنين نشان ميدهيم که بر خلاف ادعای لابی رژيم، سياست کلی آمريکا طی ساليان گذشته در برخورد با حکومت ايران نه تنها "تغيير رژيم" نبوده است، بلکه با تکيه بيش از حد بر سياست "مماشات"، هم به جنبش دموکراسی خواهی مردم ايران صدمه زده شده و هم باعث هارتر شدن ملايان، و البته رشد بنيادگرائی مذهبی در منطقه و منزوی شدن نيروهای دموکرات و صلح طلب در خاورميانه گرديده است.
پروژه "معامله بزرگ" با طراحی "صادق خرازی" پدرخوانده لابی رژيم در آمريکا و با همدستی باند "تريتا پارسی" و "باب نی" به اجراء در آمد. هدف اصلی آن، نه حل مسائل جدی با آمريکا و جهان غرب بلکه تنها و تنها کاهش و تخفيف موقتی تشنج بمنظور جلوگيری از سياست های تخاصمی آمريکا عليه رژيم در آن مقطع خاص بود. هدف رژيم خريد وقت برای تکميل پروژه های اتمی خويش، تقويت سياست های توسعه طلبانه اش در عراق، لبنان و فلسطين و همچنين کاهش حساسيت ها نسبت به شکست اصلاح طلبان حکومتی و بدست گيری قدرت توسط باندهای سپاه و احمدی نژاد بود.
مذاکرات آمريکا با رژيم ايران
در حاليکه صادق خرازی با سفير سوئيس برای طراحی "معامله بزرگ" ملاقات و گفتگو ميکرد، در همان زمان و بطور موازی، مسئولان ارشد سياست خارجی رژيم در حال مذاکرات رسمی و پنهان با مقامات آمريکائی بودند. شايد برای بسياری، قبول اين واقعيت که آمريکا و رژيم ملايان از مدتها قبل بطور مشترک برای سرنگونی صدام حسين به معامله و بده بستان مشغول بوده اند، امری باور نکردنی و دور از ذهن بنظر برسد. واقعيت اما نشان ميدهد که قبل از آنکه مردم آمريکا و بسياری از سياستمداران اين کشور در مورد تصميم نهائی کاخ سفيد برای حمله به عراق مطلع گردند، سردمداران رژيم و نمايندگان ايالات متحده در حال همکاری و نقشه کشی برای آينده عراق بوده اند. 4-5
مذاکرات و همکاری پنهان دو کشور در آستانه حمله آمريکا به افغانستان در سال 2001 شروع شد و اين مذاکرات در مورد عراق نيز ادامه يافت. همانطور که در گزارش قبلی تحت عنوان "شبکه لابی رژيم و جنبش جهانی ضد جنگ- بخش دوم" 6 به تفصيل اشاره شد، اين مذاکرات در بالاترين سطح بين نمايندگان دو کشور بمدت نزديک به 18 ماه ادامه يافت و از طرف رژيم، محمد جواد ظريف، نماينده وقت ملايان در سازمان ملل و همچنين شخص کمال خرازی وزير خارجه در اين گفتگو ها شرکت داشتند. از طرف آمريکا ميتوان به "زلمای خليل زاد" نماينده کاخ سفيد (سفير کنونی آمريکا در سازمان ملل) و "رايان کروکر" از وزارت خارجه (سفير کنونی آمريکا در عراق) اشاره نمود. "هوشنگ امير احمدی" رئيس شورای آمريکائی-ايرانی AIC که مهمترين تشکل لابی به نفع رژيم تا سال 2002 بود، شخصا در جريان اين مذاکرات قرار داشت و پس از افشای داستان "معامله بزرگ" توسط تريتا پارسی، وی نيز وارد معرکه شد و روزشمار اين گفتگوها را بصورت رسمی منتشر نمود.
آخرين باری که نمايندگان دو کشور به گفتگو نشستند، در سوم ماه مه 2003 در ژنو بود. دراين ملاقات، خليل زاد به محمد جواد ظريف گوشزد نمود که طبق اطلاعات آمريکا، قرار است بزودی يک عمليات تروريستی توسط سازمان القاعده در منطقه خاورميانه انجام شود. خليل زاد از مقامات ايران خواست که از مسئولين اين سازمان تروريستی که در ايران حضور دارند و به ادعای رژيم در زندان به سر ميبرند، در مورد اين عمليات بازجوئی و کسب اطلاعات کنند.
رژيم ايران که تا آنزمان به بسياری از اهداف خود در عراق دست يافته بود، اين درخواست آمريکا را بی جواب گذاشت و در 12 ماه مه، چند انفجار تروريستی در عربستان به وقوع پيوست که منجمله 7 سرباز آمريکائی کشته شدند. مسئولان آمريکا بطور رسمی اعلام نمودند که عاملان اين انفجار با رهبران القاعده در تهران تماس تلفنی داشته اند و رژيم ايران مستقيما مسئول اين عمليات ميباشد. 7
در 24 ماه مه، "جواد ظريف" برای ملاقات مجدد با هيئت آمريکايی به ژنو رفت اما نمايندگان ايالات متحده در اين جلسه حضور نيافتند و به مذاکرات 18 ماهه خود در آن مقطع با رژيم پايان دادند. از نظر آمريکا، حکومت ايران در حاليکه ظاهرآ به دوستی و مذاکره با آمريکا مشغول بود، در حال ضربه زدن به منافع ايالات متحده با استفاده از تمامی امکانات خويش بود و از اينرو اين مذاکرات تنها برای خام کردن مسئولان آمريکائی دنبال ميگرديد. البته توقف مذاکرات با رژيم ايران به معنای روی آوردن آمريکا به سوی سياست تغيير رژيم نيست که در گزارشات بعدی بآن اشاره ميشود.
تام گولديمن، سفير سوئيس در تهران درست زمانی وارد واشنگتن شد که آمريکا از رژيم درخواست کمک کرده ولی هنوز انفجار عربستان به وقوع نپيوسته بود.
نقشه راه برای "معامله بزرگ"
پيشنهاد رژيم ايران برای معامله بزرگ که روی يک برگ کاغذ بدون امضاء تايپ شده بود، بهمراه يک يادداشت ضميمه يک صفحه ای سفير سوئيس، روز 4 ماه مه از طريق وزارت خارجه سوئيس به وزارت خارجه آمريکا فاکس شد.8 اين پيشنهاد شامل دو بخش بود که بخش اول آن به خواسته های رژيم ايران مربوط ميشد. به ادعای سفير سوئيس، اين پيشنهاد نتيجه چند ديدار وی با صادق خرازی سفير رژيم ايران در فرانسه و جمع بندی نظرات دو طرف بود. به گفته خرازی، علی خامنه ای با حدود 85 درصد نوشته های اين پيشنهاد موافق بوده است که البته معلوم نيست که 15 در صد بقيه کدام قسمت بوده است. رژيم ايران 6 درخواست از آمريکا داشته است که به قرار زير هستند:
1- دولت آمريکا نبايد با دخالت های خود در امور ايران، بدنبال تغيير سيستم سياسی در ايران باشد .
2- لغو کليه تحريم های اقتصادی عليه ايران، آزاد سازی دارائی های ايران و همچنين کمک به عضويت ايران در سازمان تجارت جهانی
3- عراق: کمک به تحويل اعضای مجاهدين خلق به ايران، حمايت از درخواست ايران برای غرامت جنگی از عراق، جلوگيری از ورود نظامی ترکيه به شمال عراق، احترام به منافع ملی ايران در داخل عراق و قبول ارتباطات مذهبی ايران با نجف و کربلا
4- دستيابی ايران به تکنولوژی صلح آميز هسته ای، شيميائی و بيولوژيک
5- قبول منافع مشروع امنيتی ايران در منطقه و قبول توان دفاعی متناسب با اين منافع برای ايران
6- تروريسم: اقدام عليه سازمان مجاهدين خلق و گروههای وابسته به آن در داخل آمريکا
بخش دوم پيشنهاد رژيم، مربوط به خواسته های آمريکاست که از نظر رژيم ايران، ميتوان در مذاکرات دوطرفه مورد بحث قرار داد. از نظر رژيم، ميتوان در باره صلح در خاورميانه و عدم حمايت ايران از گروههای تندروی فلسطينی و تبديل حزب الله به سازمانی سياسی به گفتگو نشست.
دم خروس پيشنهاد رژيم ايران
پس ازآنکه پيشنهاد رژيم از طريق وزارت خارجه سوئيس به وزارت خارجه آمريکا فاکس گرديد، تام گولديمن به واشنگتن آمد تا اين پيشنهاد تاريخی را شخصا در اختيار مسئولان آمريکائی قرار دهد. وی به ملاقات نمايندگان وزارت خارجه رفت و در اينمورد با آنان به گفتگو نشست. برای مسئولان آمريکائی شگفت آور آن بود که چرا رژيم ايران که در بالاترين سطح در حال مذاکره با نمايندگان کاخ سفيد و وزارت خارجه بود و دو تيم مذاکره کننده پس از 18 ماه نشست و برخاست، به درجه بالائی از نزديکی به يکديگر رسيده بودند، از اين فرصت برای ارائه پيشنهاد معامله بزرگ خود استفاده نکرده و از سفير سوئيس که تاکنون دخالتی در اين مذاکرات نداشته درخواست کمک کرده بود. حتی جواد ظريف که يکروز قبل از فاکس شدن پيشنهاد رژيم، با خليل زاد ديدار کرده بود، هيچ صحبتی از اين موضوع بميان نياورده بود.
پس از ديدار سفير سوئيس با مسئولان وزارت خارجه آمريکا در واشنگتن، ازآنجا که هر سفيری وابسته به وزارت خارجه است، طبيعتا مسئوليت وی در همينجا خاتمه يافته بود ولی نامبرده که برای خويش وظائف ديگری نيز در نظر داشت، تصميم به ارسال نسخه ای از پيشنهاد رژيم ايران به کاخ سفيد گرفت. شايد از نظر وی، مسئولان وزارت خارجه اين پيام را به کاخ سفيد نمی رسانده اند. تام گولديمن در يادداشت ضميمه خود به وزارت خارجه آمريکا نوشته بود:8
" صادق خرازی از من خواست که پيشنهاد ايران را به يکنفر از مسئولين بالای وزارت خارجه آمريکا برسانم تا ببينم عکس العمل آمريکا چيست. خرازی تأکيد کرد که بعلت عدم اعتماد بين دو کشور، ايران مجبور به رعايت حداکثر مخفی کاری و مراقبت است. پس از گفتگو با خرازی فهميدم که اگر اين ابتکار به نتيجه ای نرسيده يا اينکه به مطبوعات درج کند، ايران آنرا انکار خواهد نمود. "
ظاهرآ، بر خلاف درخواست خرازی، سفير سوئيس تصميم به ارسال نسخه ای از اين پيشنهاد به کاخ سفيد ميگيرد. (در خلال برنامه اخير سی ان ان يکی از کارشناسان آمريکايی گفت که دولت سوئيس، بعدا تام گولديمن را توبيخ کرده بود) اما عجيب ترين بخش داستان و دم خروس "معامله بزرگ" آن است که تام گولديمن، حافظ منافع آمريکا در ايران، خود را ناتوان از ارسال اين پيام به کاخ سفيد دانسته و به سراغ "باب نی"، يکی از فاسد ترين نمايندگان کنگره آمريکا و دستيار ايرانی وی "تريتا پارسی" ميرود. خود تريتا پارسی در اينمورد ميگويد: 9
" تام گولديمن به واشنگتن آمد و برای توجيه مسئولان وزارت خارجه با آنان ديدار نمود. پس از آن، وی به ديدن باب نی آمد. من در آنزمان مشاور وی بودم. گولديمن پيشنهاد ايران را به باب نی داد و او نيز آنرا به کاخ سفيد فرستاد. حدود دو ساعت بعد، کارل رو، مشاور ارشد جرج بوش به باب نی تلفن زد و در مورد اعتبار اين پيشنهاد از وی سوالاتی نمود. "
تريتا پارسی در مورد نقش خود به خبرنگاران گفت که "وی از طرف باب نی برای انجام درست اين مأموريت يعنی ارسال پيام رژيم ايران به کاخ سفيد انتخاب شده بود." 10
قابل توجه است که "کارل رو" به باب نی تلفن زده و در مورد صحت و سقم و ميزان اعتبار پيشنهاد ايران از وی سوال ميکند. مشاور ارشد جرج بوش، از سفير سوئيس در تهران که حافظ منافع آمريکا در ايران است و با صادق خرازی نيز مستقيما در تماس بوده، سوال نکرده و به سراغ باب نی، نماينده ای از کنگره ميرود که اصولا وظائف قانونی وی ربطی به سياست خارجی آمريکا يا ايران نداشته است. "باب نی" يکی از صدها نماينده کنگره آمريکاست و اصولا چه به لحاظ مسئوليت های خود در کنگره، چه بخاطر جايگاه سياسی اش و چه بدليل اعتبار خود در دستگاه سياسی آمريکا، هيچ دليل موجهی برای مراجعه سفير سوئيس به وی وجود نداشت.
خوانندگانی که گزارشات قبلی در مورد شبکه لابی رژيم در آمريکا را دنبال کرده اند طبيعتا با نام "باب نی" و مشاور وی "تريتا پارسی" آشنا شده اند. باب نی هم اکنون بجرم فساد مالی و منجمله دريافت رشوه از قاچاقچيان بين المللی وابسته به رژيم ايران، در زندان ايالتی آمريکا به سر ميبرد. برای درک گاف رژيم در اينمورد بايد به اين بخش از يادداشت سفير سوئيس توجه نمود: 8
" خرازی به من گفت که وی دو بار با رهبر خامنه ای ديدار کرده و در مورد اين پيشنهاد بحث کرده است و اين ملاقات ها هر بار دو ساعت طول کشيده اند. از آنجا که اين مسئله بسيار محرمانه است، در ايران فقط چهار نفر يعنی خامنه ای رهبر، محمد خاتمی رئيس جمهور، کمال خرازی وزير خارجه و صادق خرازی در جريان اين ابتکار قرار دارند و هيچکس ديگر از آن خبر ندارد. "
به ادعای سفير سوئيس، پيشنهاد رژيم برای معامله بزرگ که گويا چرخشی تاريخی در رابطه با آمريکا بود، آنقدر مخفيانه بود که فقط چهار نفر از آن مطلع بودند. بنابراين، کابينه دولت، سپاه پاسداران، شورای عالی امنيت ملی رژيم و حتی مجلس نيز در جريان آن نبوده اند. طبيعی است که چنين ادعائی با سيستم تصميم گيری در داخل رژيم همخوانی نداشته و نبايد آنرا جدی گرفت.
اما نکته اصلی دراينجاست که آيا تريتا پارسی از رهبران سپاه پاسداران، رفسنجانی، کروبی رئيس مجلس و ديگر سران رژيم بيشتر مورد اعتماد خامنه ای بوده است؟ طبعآ سفير سوئيس نمی توانسته با تصميم شخصی خود به سراغ باب نی و تريتا پارسی برود زيرا اگر خرازی مشخصا چنين درخواستی را از وی نکرده بود، در جريان گذاشتن يکی از نمايندگان کنگره و همچنين دستيار ايرانی وی کل اين جريان کاملا سری را به خطر می انداخت. چنين بی ملاحظگی و بی گدار به آب زدن از سفير کارکشته سوئيس دور از انتظار است. در تأييد اين نظريه که انتخاب تريتا پارسی تصادفی و يا به تصميم سفير سوئيس نبوده است، بايد در نظر داشت که سه سال بعد يعنی در 2006 و در حاليکه هنوز هيچکس در ايران يا آمريکا اين مسئله را علنی نکرده بود و رژيم ايران نياز به افشای اين ماجرا داشت، باز هم به سراغ تريتا پارسی رفت.2 اين مسئله گويای جايگاه ويژه تريتا پارسی در داستان "معامله بزرگ" و سياست خارجی و لابی رژيم است.
در حقيقت، اين سومين بار در عرض يکسال بود که رژيم ايران برای نيازهای ويژه ايکه در واشنگتن داشت، مستقيما به سراغ باند باب نی و تريتا پارسی رفته بود و ديدار سفير سوئيس با آنان اصلآ تصادفی نبود.
تريتا پارسی و باب نی، دوستانی برای همه فصول
همان روزيکه تام گولديمن سفير سوئيس با "باب نی" ديدار نمود تا پيشنهاد رژيم برای معامله بزرگ را به وی تحويل دهد، نامبرده در تدارک سفر دوم خود به لندن برای ديدار با دو قاچاقچی بين المللی بنام "فواد الزيات" و "نايجل وينفيلد" بود. اين دو تن با وزارت دفاع رژيم ملايان برای خريد يک هواپيمای تشريفاتی از سلطان برونئی قرار داد بسته بودند.11 اين هواپيمای تشريفاتی برای استفاده سران رژيم در نظر گرفته شده بود. از آنجا که فروش هواپيمای بوئينگ شامل تحريم های آمريکا ميشد و رژيم ايران مستقيما قادر به خريد آن نبود، به سراغ اين دو دلال بدنام رفت. بخشی از قرارداد رژيم با اين دو قاچاقچی، به دريافت اجازه مخصوص از آمريکا مربوط ميشد. دو دلال لندنی برای حل و فصل اين معامله شيرين که دهها ميليون دلار به جيب آنان سرازير نمود، به سراغ "روی کافی" يکی از معروفترين لابيست های آمريکا که نزديک به جرج بوش بود رفتند. اسناد مندرجه در دادگاه لندن، وزارت دادگستری آمريکا و همچنين روزنامه های رژيم به روشنی ابعاد اين ارتباطات پشت پرده را نشان ميدهد. (به لينک های مربوطه مراجعه کنيد) 11
"روی کافی " Roy Coffee يکی از با نفوذترين و گرانترين لابيست های واشنگتن که قبلا از مسئولان تيم انتخاباتی جرج بوش در تگزاس بود، توسط اين دو دلال لندنی استخدام شد. وی نيز به سراغ "دی استفانو" دستيار سابق" باب نی" که به تازگی لابيست شده بود رفت و اين دو نفر بهمراه "باب نی" در ماه فوريه 2003 (سه ماه قبل از "معامله بزرگ") برای ديدار با دو قاچاقچی به لندن رفتند. از آنجا که حاصل اين سفر برای باب نی بسيار دلپذير بود، وی يکبار ديگر نيز بهمراه يکی ديگر از دستياران خود در ماه اگوست 2003 به لندن رفت و در بازگشت از اين سفر "توريستی" و ملاقات با دلال وابسته به رژيم، بيش از 50 هزار دلار پول نقد بهمراه خود به آمريکا آورد. بخشی از اسناد وزارت دادگستری آمريکا در مورد فساد مالی باب نی مربوط به همين پول و دريافت رشوه از قاچاقچيان مرتبط با رژيم است.
تيم "روی کافی" و "باب نی" بمنظور برداشتن تحريم فروش هواپيما، منجمله با "کالين پاول" که وزير خارجه وقت آمريکا بود ديدار کردند. با توجه به اين ملاقات ها و همچنين رابطه نزديک "روی کافی" با "جرج بوش"، ميتوان به اين باور رسيد که کاخ سفيد از رابطه ويژه باب نی با رژيم ايران مطلع بوده است.
بايد تأکيد کنيم که اين دو قاچاقچی"ايراندوست" مقيم لندن بطور تصادفی به سراغ باند باب نی نرفته بودند. قبل از آن، يکبار ديگر نيز باب نی و تريتا پارسی مورد مراجعه و التفات چنين افرادی قرار گرفته بودند و آن، تا آنجا که ما اطلاع داريم، در سال 2002 و در رابطه با تأسيس انجمن ناياک يعنی همان شورای تريتا پارسی بود. "روی کافی"، لابيست گرانقيمت واشنگتن، در سال 2006 که افتضاحات مالی و رشوه گيری مربوط به "باب نی" علنی شد و داستان به روزنامه ها کشيد، برای رفع اتهام از خود، نامه ای به يکی از روزنامه های تگزاس نوشت و در بخشی ازاين نامه به راه اندازی تشکيلاتی برای تريتا پارسی اشاره کرد. اين بار نيز، دست بر قضا يکنفر از ايران به واشنگتن آمده و بطور "کاملا تصادفی" به سراغ اين گروه "ايراندوست" رفته بود: 12
" در اواسط سال 2002 يکی از همکلاسی های سابق من که يک ايرانی بنام "داريوش بقائی" است (وکيل ساکن بورلی هيلز) برای ديدار خانوادگی به ايران رفت. وی قبل از انقلاب به آمريکا آمده و تاکنون به کشورش بازنگشته بود. وی پس از بازگشت از ايران به من تلفن زد و تعريف کرد که چگونه اقتصاد ايران رونق گرفته و آمريکا دارد فرصت ها را از دست ميدهد. وی هنچنين گفت که ملايان با بهانه کردن تحريم های آمريکا عليه ايران برای رفتار خود يک توجيه پيدا کرده اند و بهترين کمک به مردم ايران برداشتن تحريم ها و بهبود روابط دو کشور است. من او را نزد باب نی بردم و ملاقات ايندو که قرار بود يکربع باشد يکساعت و نيم طول کشيد که بيشتر به فارسی بود و آنان از احساسات عميق در مورد آرزوهای خود برای مردم ايران باهم صحبت کردند. نتيجه آن شد که من، دی استفانو، بقائی و تريتا پارسی که يک ايرانی-آمريکائی است تصميم گرفتيم که يک کميته فعاليت سياسی با عضويت ايرانی-آمريکائيان راه بيندازيم که بتوانيم استراتژی خودمان که عادی سازی روابط بين ايران و آمريکا بود را دنبال کنيم. ما چهارنفر با هم 9 ماه تمام فعاليت کرديم تا اين تشکل را راه اندازی کنيم. "
بنابراين، از آوريل 2002 تا ماه مه 2003، گروه "روی کافی"، "باب نی" و دستيار ايرانی اش يعنی "تريتا پارسی"، برای سه مأموريت مختلف که مستقيما برای رژيم ايران بود، مورد مراجعه قرار گرفتند. ازاينرو ميتوان بطور طبيعی به اين نتيجه رسيد که در جريان پيشنهاد "معامله بزرگ" نيز سفير سوئيس بطور تصادفی به سراغ باب نی نرفته بود.
حال بايد ديد که رژيم از اين گروه يعنی باند "باب نی و تريتا پارسی" چه انتظاری داشت و از آنان چه کاری ساخته بود که ديپلمات های کارکشته رژيم مثل محمد جواد ظريف قادر به انجام آن نبودند؟ قبل از آن بايد ديد که اصولا آنطور که لابی رژيم مدعی است، آيا دولت ايران با ارسال پيشنهاد موسوم به "معامله بزرگ" واقعا در صدد حل مسائل خود با آمريکا و يا شروع مذاکراتی در اين زمينه بود يا اساسآ اين داستان از پايه چيزی بجز يک تاکتيک و "سياه بازی سياسی" نبود؟
هدف رژيم از ارسال پيشنهاد معامله بزرگ
آنطور که تريتا پارسی و لابی رژيم ادعا ميکنند، رژيم ملايان در سال 2003 مصمم به کنار آمدن با آمريکا و خواستار مذاکره ای همه جانبه برای حل تمامی مسائل بين دو کشور بود از اينرو دولت خاتمی و مسئولان وزارت خارجه از طرف خامنه ای وظيفه داشتند تا در اين زمينه اقدام کنند. اين ادعا، چيزی جز قلب واقعيت و يک جعل تاريخی نيست. مسئولان درجه اول حکومت در آنزمان به روشنی در اينمورد اظهار نظر کرده و پاسخی صريح و آشکار به اين مسئله داده اند.
محسن امين زاده معاون ارشد وزارت خارجه در زمان معامله بزرگ:
" دولت خاتمي اجازه يافت تا برسر افغانستان و عراق با آمريكا به گفت‌وگو بنشيند و حتي با نوعي همكاري غيرمستقيم بر سر اين كشورها موافقت شد اما از مذاكره برسر رفع مشكلات توسعه‌ي ملي ايران و از جمله تحريم‌ها عليه ايران منع شد. پاسخ عده‌اي به اين سؤال كه چرا دولت آقاي خاتمي اجازه نيافت از فرصت‌هايي كه براي كاهش بحران روابط ايران و آمريكا به‌دست آورده بود استفاده كند و اين فرصت‌ها را به منافع ملي و كاهش موانع توسعه در ايران تبديل نمايد، اين است كه در ايران، گروهي آمادگي نداشت كه بزرگ‌ترين مشكل سياست خارجي و حتي روابط اقتصادي خارجي ايران در دوره‌ي رياست‌جمهوري آقاي خاتمي حل شود.» سرانجام بحران روابط ايران و آمريکا (ماهنامه نامه شماره 49)
حال اگر رژيم ايران تصميم به حل جدی مسائل خود با آمريکا را نداشت،13-14 پس هدف از ارسال پيشنهاد برای معامله بزرگ چه بود. صادق خرازی، مبتکر اين پيشنهاد ميگويد: 15
" در سال 2003 ديوار بي اعتمادي بلندي ميان ايران و آمريكا وجود داشت و هر لحظه ممكن بود آمريكا به ما حمله كند(!)،به همين خاطر به پيشنهاد من دولت هشتم نامه اي به آمريكا نوشت و همراهي اش با برخي سياست هاي خاورميانه اي آمريكا مثل سازش در فلسطين و لزوم تبديل حزب الله لبنان به يك حزب سياسي و شفاف سازي فعاليت هاي هسته اي ايران را اعلام كرد. "
آنطور که از اظهارات خرازی پيداست، هدف از ارسال اين پيشنهاد جلوگيری از حمله احتمالی آمريکا از طريق کاهش تخاصمات بوده است و هيچ صحبتی از حل مسائل بين دو کشور نيست. حتی وی از اين نيز فراتر رفته و اصولا شرائط عينی برای يک معامله بزرگ، متوسط يا کوچک در دوره خاتمی را فراهم نمی داند: 16
" براي خاتمي موقعيت فرصت مذاکره با امريکا را فراهم نياوردند. هم رقيب و هم رفيق (جناحهای حکومت ايران) در اين مساله دچار اشتباه و انحراف شدند.مقدمه چيني و زمينه سازي هايي براي از بين بردن بي اعتمادي ها شد ولي در همان حد مقدمه باقي ماند. چه در داخل امريکا و چه در ايران شرايط عيني براي مذاکره فراهم نبود. "
از آنجا که شرايط عينی برای مذاکره فراهم نبود و به گفته امين زاده، دولت خاتمی اجازه گفتگو با آمريکا در مورد مسائل مهم را نداشت، پس هدف از ارسال اين پيشنهاد چه بود؟ حميد رضا ترقی، از رهبران هيئت موتلفه در مناظره ايکه با محسن آرمين از مجاهدين انقلاب اسلامی داشت در مورد مذاکرات پنهان رژيم با آمريکا و همچنين اهداف آن ميگويد: (راديو گفتگو، 11 بهمن 85)
" بعد از 11 سپتامبر هم چنين نگراني هايی در داخل كشور ما به وجودآمده بود كه منجر به نامه‌اي به مقام معظم رهبري شد. در تحليلي كه نمايندگان مجلس در آن مقطع ارايه دادند، پيش‌بيني‌شان اين بود كه با اين روند، ما شرايط جنگ جهاني دوم را دوباره پيدا خواهيم كرد و ايران اشغال خواهد شد ولهذا از رهبری خواستند در برابر آمريكا كوتاه بيايند و موضع متعادلي را اتخاذ كنند. خب رهبر هم با درايت، اين شرايط بحراني بعد از 11 سپتامبر را با كمك مسوولان نظام به ويژه رياست جمهوري مديريت كردند و با سياست‌هاي تنش‌زدايي که دولت دنبال مي‌كرد در مجموع با تدبيرهايي كه به كار گرفته شد، كشور ما شرايط بحراني بعد از 11 سپتامبر را به خوبي پشت‌سر گذاشت، بدون اين‌كه تهديدات آمريكا عملي شود.»17
رضايت "ترقی" از نحوه مديريت اين دوران بحرانی نشان ميدهد که هدف رژيم چيزی بجز کاهش تشنج برای عبور از اين گردنه و بعبارت ديگر خريد وقت برای محکم کردن موقعيت خويش نبوده است. همين جاست که ميتوان به اين سوال اساسی پاسخ داد که چرا رژيم از کانال های رسمی و ديپلماتيک خود که در همان دوره مشغول مذاکره و بده بستان با آمريکا بودند، برای ارسال پيشنهاد "معامله بزرگ" استفاده نکرد. اگر اين پيشنهاد را مثلا "ظريف" داده بود و دولت آمريکا نيز به آن پاسخ مثبتی ميداد، رژيم بايستی وارد فعل و انفعالات جدی و علنی با آمريکا ميشد و رژيم ملايان نيز هيچگاه چنين تصميمی نداشت.
هدف رژيم به اعتراف خود سردمداران سياست خارجی اش، چيزی بجز ارسال پيامی آشتی جويانه به آمريکا نبود تا از بار تنش موجود بين دو کشور کاسته شده و نتيجتا احتمال درگيری نظامی يا فشارهای سياسی-اقتصادی نيز کاهش پيدا کند. از اينرو بجای جواد ظريف و ديپلمات های رسمی خود، از سفير سوئيس استفاده نمود تا محافل تصميم گيرنده در آمريکا مدتی پيرامون آن به بحث نشسته و به گفته علی لاريجانی دچار ترديد در مورد نيات واقعی رژيم گردند. جالب اينجاست که درست در همين ايام، علی لاريجانی به تبليغ تئوری "خرد گريزی عقلائی" در سياست خارجی رژيم پرداخت که به گفته وی، برای گيج کردن دشمنان خارجی انقلاب طراحی گرديده بود. از نظر لاريجانی، بايد در برخی از مسائل و مقاطع، بطور حساب شده و عقلائی، به يک سياست خارجی خرد گريزانه يا "خر تو خر" روی آورد و با ارسال سيگنال های مختلف و گاها متضاد و با استفاده از کانال های متعدد، دشمن را دچار سرگيجه نمود تا از درک نيات رژيم عاجز شود. (روزنامه ايران، 9 تير 1382)
پيشنهاد رژيم برای "معامله بزرگ" بدون امضاء و بدون پشتوانه جدی سياسی بود و حتی آن بخش از سياستمداران آمريکائی که همواره خواهان کنارآمدن با رژيم بوده اند نيز در جدی بودن آن، معتبر بودنش و اينکه نويسنده واقعی آن کيست ترديد داشتند. 18 به بيان ساده، اگر آمريکا جواب مثبتی نيز به اين ابتکار ميداد، معلوم نبود که بايد با چه کسی وارد معامله شود. باب نی، سفير سوئيس، صادق خرازی يا رهبر که با 15 درصد پيشنهادی که خودش نوشته مخالف است.
نکته اساسی در اين داستان، زمان ارسال پيشنهاد "معامله بزرگ" است زيرا مذاکرات پشت پرده و رسمی، به مراحل حساس و جدی رسيده بود. تا آن مرحله، رژيم ملايان به بسياری از خواسته های خود در عراق مثل ورود ظفرمندانه باند "حکيم" و "مقتدی صدر" به اين کشور و بدست گيری قدرت و همچنين بمباران مجاهدين خلق دست يافته بود. از اين مرحله به بعد، رژيم ايران بايستی بطور جدی با آمريکا در عراق همکاری ميکرد که به تبع آن ميبايست بسوی تشنج زدائی جدی در روابط دو کشور و مسائل منطقه پيش ميرفت. در چنين حالتی، طبيعی است که کانال مذاکرات رسمی از طريق جواد ظريف روش معقول و مناسب برای تعامل و يا حتی "معامله بزرگ" بود. روی آوردن به "سياه بازی" ديپلماتيک، استفاده از يک برگ کاغذ بدون پشتوانه و کنار زدن جواد ظريف، نشان ميداد که ازآن پس، راه رژيم از آمريکا جدا شده بود و برای کاستن از آثار منفی اين دوران جديد، بايستی برای مدتی حريف را گيج و ناتوان از تصميم گيری ميکرد.
اما سوال اصلی در اينجاست که چرا سفير سوئيس در سال 2003 به سراغ تريتا پارسی و باب نی رفت؟ اگر هدف تنها گيج کردن مقامات آمريکا و خريد وقت در آن دوره بود، ارسال اين پيشنهاد توسط سفير سوئيس به تنهائی کفايت ميکرد. واقعيت آن است که رژيم هدف درازمدت و مهم ديگری را نيز دنبال مينمود که هم امروز نيز مبنای لابی رژيم در آمريکا قرار گرفته است. تنها با درک اين هدف ميتوان دليلی برای مراجعه سفير سوئيس به باب نی و تريتا پارسی و دخالت آنان در ارسال پيشنهاد رژيم به کاخ سفيد پيدا کرد.
ساختار تبليغاتی لابی رژيم در آمريکا
برای درک داستان "معامله بزرگ" بايستی به دو چهره اصلی اين داستان يعنی "صادق خرازی" از يکطرف و "تريتا پارسی" از طرف ديگر نگاه کرده و از خود بپرسيم که چرا از ميان اينهمه مسئول در سياست خارجی در داخل رژيم، صادق خرازی (سفير وقت در فرانسه) آرشيتکت اين ابتکار بود و چرا سفير سوئيس به سراغ تريتا پارسی و باب نی رفت.
در گزارشات قبلی بطور مفصل به نقش صادق خرازی (برادر زاده کمال خرازی) در راه اندازی لابی رژيم در آمريکا و سازماندهی اين شبکه از سال 1997 ببعد اشاره کرده و گفتيم که تريتا پارسی به کمک باب نی، در سال 2002 سازمان "ناياک" را که مهمترين تشکل لابی رژيم در آمريکاست براه انداخت. 6
مهمترين وظيفه اين لابی، همچنانکه از آغاز تأسيس در سرلوحه اهداف آن قرار داشته است، برداشتن فشار از روی رژيم و جلوگيری از اتخاذ سياست های تند از طرف آمريکا عليه رژيم بوده است. اين هدف را سايت حکومتی آفتاب در سال گذشته و پس از افشای سند "معامله بزرگ" توسط تريتا پارسی بخوبی توضيح ميدهد. "آفتاب"، در مقدمه مصاحبه ای با تريتا پارسی نوشت : (به تيتر مقاله آفتاب در کنار عکس تريتا پارسی نگاه کنيد) 19
« لابی ايرانی در آمريکا فعال می‌شود؟
زورآزمايی ايران و غرب بر سر پرونده هسته‌ای با تصويب قطعنامه تحريم در شورای امنيت سازمان ملل متحد و اقدام متقابل مجلس در ملزم ساختن دولت به تجديد نظر در همکاري‌ها با آژانس بين‌المللی انرژی هسته‌ای وارد مرحله خطيری شده است. در چنين شرايطي استفاده از تمامی ابزارهای موجود برای پاسداری از منافع ملی نکته‌ای است که بيشک ميبايست در دستور کار مسئولان دستگاه ديپلماسی قرار بگيرد. در اين ميان وجود جامعه نسبتا بزرگی از ايرانيان در خاک آمريکا پتانسيل بالقوه‌ای برای تاثير گذاری و تعديل سياستهای تندروانه کاخ سفيد تلقی می‌شود که البته تاکنون چنانکه بايد وشايد موردتوجه قرار نگرفته است... نبايد از يادبرد که به اعتقاد بيشتر صاحب نظران در جهان امروز استفاده هوشمندانه از «ديپلماسی غير رسمی‌‌‌‌‌» نقش بسيار پراهميتی در پيشبرد و تحقق اهداف ديپلماسی رسمی دارد.»
يکی از نويسندگان روزنامه شرق بنام "نبی الله ابراهيمی" هدف مرحله ای اين لابی را بخوبی توضيح ميدهد:20
" تلاش برای جلب افکار عمومی غرب ميتواند در ترفيع امنيت ملی کشور مفيد ظاهر شود. مثلا تظاهرات ضد جنگ يا مخالفت افکار عمومی و احزاب با تحريم های اقتصادی عليه ايران خود يک کارت برنده در دست مجريان سياست خارجی است. "
همين جاست که به استفاده تبليغاتی از "معامله بزرگ" واقف می شويم. لابی رژيم با تکيه بر اين داستان، سعی ميکند تا حکومت ملايان را رژيمی عمل گرا و اهل معامله نشان دهد. در اين دستگاه تبليغاتی، دليل اصلی بن بست بين ايران و آمريکا، ناشی از سياست های افراطی و ماجراجويانه رژيم ايران نيست و ريشه آن در نيات خصمانه واشنگتن قرار دارد. از اينرو، دليلی برای فشار يا تحريم عليه حکومت ايران وجود ندارد. مصرف تبليغاتی از سياه بازی "معامله بزرگ" آنچنان عيان و روشن است که حتی "ری تکيه" که بعنوان مهمترين کارشناس مسائل ايران در آمريکا از طرف خود محافل طرفدار رژيم جا انداخته شده نيز به همين موضوع اشاره ميکند: 21
" از نظر من پيشنهاد معامله بزرگ از نظر اعتبار و اينکه چه کسی مبتکر آن بوده چه کسی با آن موافق بوده و بسياری از نکات ديگر زير علامت سوال است. اين داستان فقط بدرد اين ميخورد که آنرا بگيريد و توی سر دولت بوش بزنيد. مثلا برويد و بگوئيد که کانداليزا رايس و بوش دروغ ميگويند. اين داستان برای اين خوب است که آنرا چماقی بکنيد و بر سر دولت بوش بکوبيد که چرا يک فرصت تاريخی برای حل مسائل بين دو کشور را از دست داد. "
هنگاميکه در سال 2006 تريتا پارسی اين سند را در اختيار خبرنگاران قرار داد، از وی سوال شد که چرا سه سال سکوت کرده و زودتر آنرا علنی نکرده است. وی در پاسخ گفت که چون اکنون صحبت از اتخاذ سياست های تند عليه حکومت ايران ميرود من ميخواهم نشان دهم که رژيم ايران اهل مصالحه است و ميشود با آن کنار آمد و احتياجی به سياست های تند نيست. 22
در حقيقت، سفير سوئيس به درخواست صادق خرازی، نزد باب نی و تريتا پارسی، افراد مورد اعتماد رژيم رفت و از آنان خواست که شخصا مسئوليت ارسال پيشنهاد رژيم به کاخ سفيد را بعهده گيرند. تا بدين ترتيب، دولت آمريکا و سياستمداران اين کشور بدانند که اين دو نفر بعنوان شاهد داستان در جريان امور هستند و هروقت که دولت آمريکا در صدد تغيير سياست در مقابل رژيم باشد، اين دوستان رژيم ميتوانند با استفاده تبليغاتی از "معامله بزرگ" افکار عمومی را عليه دولت بوش بسيج کنند. اين اتفاق در سال 2006 با ارسال پرونده هسته ای رژيم به شورای امنيت سازمان ملل بوقوع پيوست و از آنزمان تا کنون، لابی رژيم در آمريکا، کارزار بزرگ تبليغاتی خود را شروع کرده است.
"معامله بزرگ" و "گزارش اطلاعاتی آمريکا"
چه رابطه ای بين "معامله بزرگ" که 4 سال قبل اتفاق افتاده با شرائط کنونی وجود دارد و چرا لابی رژيم تا اين ميزان روی آن تبليغ ميکند؟ همانطور که در مقاله "گزارش اطلاعاتی آمريکا، شاخه زيتون يا اسب تروا" بحث شد، در شرائط کنونی، با فروکش کردن احتمال جنگ، فضای سياسی برای گفتگو و حل مسائل بين رژيم با غرب بخصوص در زمينه اتمی فراهم شده و بقول بسياری از کارشناسان، آمريکا ظاهرآ شاخه زيتونی به سوی ملايان دراز کرده است. ازاينرو، توپ در زمين حکومت ايران است تا با برداشتن گام های واقعی و عملی و حل مسائل خويش با جامعه بين المللی، از اين فرصت نوظهور بخوبی استفاده کند.
بسياری از رهبران رژيم، اين فرصت بزرگ و در ضمن اين گردنه خطرناک را بخوبی درک ميکنند و به باند خامنه ای و احمدی نژاد اخطار ميکنند که اگر اين فرصت را از دست دهند، راه برای اجماع جهانی و فشار بيشتر به رژيم و در نهايت در خطر قرار گرفتن کل نظام باز ميشود. محمد حسين عادلی، رئيس سابق بانک مرکزی و سفير سابق رژيم در لندن و يکی از باتجربه ترين کارگزاران اين حکومت می نويسد: (امروز، 19 ديماه 1386)
" بايد دانست که کنار رفتن ابرهاى تيره و مساعد شدن فضا دير زمانى نخواهد پاييد و دشمنان ايران با توسل به انواع وسايل خواهند کوشيد بار ديگر تصويری نامناسب از کشورمان ارائه دهند. کسى نمى‌داند که چندى ديگر زمانى که مجددا براى قطعنامه سوم تحريم اقتصادى فضاى تبليغاتى اوج مى‌گيرد، وضع چگونه است. بنابراين بايد در فرصت کوتاه به‌دست آمده براى نماياندن هر چه بيشتر حقانيت نيات و عملکرد کشورمان بهره گرفت.
در اين ميان،‌ ايران می تواند بدون توجه به نتيجه کار، آمادگی خود را براى مذاکره بى قيد و شرط با آمريکا در باره همه مسائل فی ما بين اعلام کند. اين موضع، گرچه گهگاه از سوى برخی مقامات و سخنگويان کشورمان اعلام شده، ولی لازم است با صدايى رساتر و در سطوحى بالاتر اعلام شود تا بتواند موج مناسب و اثرگذار را در سطح بين‌المللی ايجاد کند.
درک درست از شرايط موجود و آينده‌نگری واقع‌گرايانه می‌تواند ما را به اتخاذ رويکردی مناسب رهنمون شود. تحليل‌گران کشورمان همواره‌ نگران فرصت‌سوزی‌ها بوده‌اند. اين بار بايد با تدبير، فرصت‌ها را ساخت. "
آنطور که از اظهارات بالا پيداست، رژيم ايران بايد بسوی حل تخاصمات خود با جامعه بين المللی حرکت کند. به گفته عادلی، يکی از مشخصه های اين سياست جديد بايد بهبود روابط با آمريکا باشد. آيا رژيم ايران به سوی گفتگو و حل مسائل خود با آمريکا حرکت ميکند و قادر به انجام اين چرخش کيفی در سياست خارجی خويش است؟ مهدی تاجيک، يکی از روزنامه نگاران با تجربه رژيم، در پاسخ به اظهارات خوش بينانه بسياری از محافل طرفدار رژيم ايران که سال جديد ميلادی را سال آب شدن يخ های بين ايران و آمريکا اعلام کرده اند، در مقاله ای تحت عنوان "انتظار معجزه نداشته باشيد" در روزنامه اعتماد 13 ديماه می نويسد:
" تحليل گران واقع گرا، انتظاری برای وقوع معجزه در روابط ايران و آمريکا در سال 2008 ندارند و موانع موجود بر سر برقراری روابط بين دو کشور نيز گواهی ميدهد که نبايد انتظار وقوع معجزه ای ازاين دست را داشت. شايد واقع بينانه تر اين باشد که اميدوار باشيم که تنش های ميان دو کشور، ازآن چيزی که هست بالاتر نرود. دست کم برای چنين اميدی، قرائنی وجوددارد. "
موانع موجود بر سر عادی سازی روابط دو کشور چيست که رژيم از حل آن عاجز است؟ احمد زيد آبادی، تحليل گر بی بی سی در اين زمينه ميگويد: (بی بی سی، 24 دسامبر 2007)
" در مجموع چنين به نظر می رسد که تمايل دولت آمريکا به حل اختلاف های خود با ايران از طريقی غير از توسل به زور و علاقه دولت ايران به کاهش تشنج در روابط خود با ايالات متحده در ماههای مشرف به انتخابات مجلس، زمينه ای برای تعامل بيشتر بين طرفين ايجاد کند. اگر چنين تعاملی شکل گيرد، فرصتی تاريخی برای رفع خصومت بين ايران و آمريکا ظهور خواهد کرد، هر چند که حرکت در اين مسير برای نظام جمهوری اسلامی تا حد تن دادن به يک استحاله بنيادين هزينه بر خواهد بود، از همين رو، کار سهل و آسانی به نظر نمی رسد. "
محسن امين زاده، معاون وزير خارجه دولت خاتمی گفته بود که برای جناح خامنه ای، رابطه با آمريکا و عادی سازی روابط، خطری بالقوه محسوب ميشود که ازآن دوری ميجويند: 23
« جناح حاکم تصور می کند که گشايش در روابط باآمريکا باعث آسيب پذيری بيشتر کشور می شود و لذا از هر راه حلی در جهت کاهش تنشگريزان است. به همين دليل اين طرز تفکر از تشديد تنش با آمريکا خشنود می شود و برقراری ارتباط با آمريکا را تحت هر شرايطی برای کشور خطرناک می داند.»
اظهارات فوق را امين زاده نزديک به دو سال پيش بيان داشته بود ولی ميتوان هم امروز، بازتاب اين ترس و وحشت را در موضعگيری کنونی خامنه ای مشاهده نمود که هفته گذشته بر زبان رانده است: (15 ديماه 1386)
«قطع رابطه با آمريكا از سياستهاي اساسي ماست البته ما هيچ گاه نگفته ايم اين رابطه تا ابد قطع خواهد بود بلكه شرايط دولت آمريكا به گونه اي است كه ايجاد اين رابطه، اكنون به ضرر ملت است و طبعاً آن را دنبال نمي كنيم.
اولاً اين رابطه خطر آمريكا را كاهش نمي دهد چرا كه آمريكا در حالي به عراق حمله كرد كه با آن كشور رابطه سياسي داشت ثانياً ايجاد رابطه، امكان نفوذ آمريكاييها و زمينه رفت و آمد مأموران اطلاعاتي و جاسوسي آنها در ايران را فراهم مي سازد به همين علت برخلاف ادعاي برخي افراد پرگو، رابطه با آمريكا در حال حاضر براي ملت ايران نفعي ندارد»
بطور خلاصه ميتوان گفت که در فقدان يک سياست جدی برای حل مسائل بين ايران و آمريکا، لابی رژيم تبليغات خود روی يک سناريو لورفته و داستان غيرواقعی بنام "معامله بزرگ" را افزايش داده است. تکيه روزافزون روی اين واقعه برای کوبيدن طرف آمريکايی، خود نشانی از عدم خواست سياسی برای تشنج زدائی بين دو کشور است.
در سال 2003، و پس از 18 ماه مذاکرات پشت پرده، رژيم ايران در مقابل يک انتخاب واقعی قرار گرفت تا مشکلات خويش با ايالات متحده را حل نمايد. حاکمان ايران و در رأس آن خامنه ای به دليل ماهيت ضد تاريخی و ضد ايرانی خود به اين راه حل پشت کردند و برای گريز از عواقب سياسی آن، به يک سياه بازی و تاکتيک سياسی بنام "معامله بزرگ" روی آوردند. اکنون نيز بنظر ميرسد که همان سياست وقت کشی و فريب افکار عمومی توسط رژيم و شبکه لابی اش در سطحی وسيعتر تکرار ميشود.
*نسخه انگليسی اين مقاله اخيرآ در برخی نشريات آمريکائی به چاپ رسيده است 1
يادداشت ها:
مجله
American Chronicle:
http://www.americanchronicle.com/articles/viewArticle.asp?articleID=46522
مجله
Intellectual Conservative:
http://www.intellectualconservative.com/2007/12/18/iran%E2%80%99s-2003-grand-bargain-offer-secrets-lies-and-manipulation/
مجله
Global Politician:
http://www.globalpolitician.com/articleshow.asp?ID=3901&cid=2&sid=4
2-
http://www.commondreams.org/headlines06/0525-05.htm
3-
http://www.downsizedc.org/blog/2007/mar/08/no_war_with_iran_coalition
4-
http://www.american-iranian.org/pubs/articles/The_Grand_Bargain_April-May_2007.pdf
5-
http://kristof.blogs.nytimes.com/2007/04/28/
6- برای مطالعه اين گزارش و ديگر گزارشات در مورد لابی رژيم به سايت
http://iranianlobby.com/ رجوع کنيد.
7- گذشته از روز شمار هوشنگ امير احمدی و نيکلا کريستف در نيويورک تايمز، به گزارش شورای روابط خارجی در مورد ايران که در سال 2004 به سرپرستی برژينسکی و رابرت گيتس چاپ شد نيز نگاه کنيد (صفحه 29)
http://www.cfr.org/content/publications/attachments/Iran_TF.pdf
8-
http://media.washingtonpost.com/wp-srv/world/documents/us_iran_roadmap.pdf
9-
http://www.democracynow.org/2007/2/26/ex_congressional_aide_karl_rove_personally
10-
http://www.huffingtonpost.com/steve-clemons/what-did-rove-do-with-200_b_41472.html
11- برای مطالعه پرونده باب نی و ارتباط دو قاچاقچی لندنی با رژيم و وزارت دفاع به لينک های زير مراجعه کنيد:
وزارت دادگستری آمريکا
http://www.usdoj.gov/opa/pr/2007/January/07_crm_027.html
گزارش مطبوعاتی از پرونده باب نی http://www.sourcewatch.org/index.php?title=Bob_Ney
سايت بازتاب
http://baztab.com/news/24835.php
دادگاه لندن برای حل دعوای رژيم با دو قاچاقچی:
http://business.timesonline.co.uk/tol/business/law/article2576175.ece
12- :
http://frontburner.dmagazine.com/archives/013069.html
13- بيانيه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی در مورد رابطه با آمريکا
http://emruz.biz/ShowItem.aspx?ID=9194&p=1
14- عصر امروز در همين مورد
http://emruz.info/ShowItem.aspx?ID=6047&p=1
15-
http://www.rajanews.com/News/?6235
16- صادق خرازی، روزنامه روز، 26 بهمن 1385
http://www.roozonline.com/archives/2007/02/post_1194.php
17-
http://www.bardianews.com/archives/1386/01/post_423.php
18- به گزارش نيوزويک 19 فوريه 2007، کالين پاول و ريچارد آرميتاژ به اين ابتکار مشکوک بوده و آرميتاژ شخصا فکر ميکرد که اين کار خود سفير سوئيس است.
19- سايت آفتاب
http://www.aftabnews.ir/vdchzqn23vnq-.html
20- آفتاب 16 تير 1386 به نقل از روزنامه شرق
http://www.aftab.ir/articles/politics/iran/c1c1183822467p1.php
21- ری تکيه، کارشناس ارشد شورای روابط خارجی،
http://www.cfr.org/publication/12718/time_for_detente_with_iran.html?breadcrumb=%2Fbios%2F112%2Fgideon_rose
22-
http://www.democracynow.org/article.pl?sid=07/02/26/157241
23- سياست خارجی ايران، انتقال از چارچوب فکری اصلاحات به ره يافت مهاجم و تندرو، محسن امين زاده. سايت امروز، 13 فروردين 85