Oct 11, 2007

شانزدهم مهرماه 86 ميخ ديگري بر تا بوت رژيم جمهوري اسلامي ((الف – بيقرار))

16 مهرماه 86 ميخ ديگري بر تا بوت رژيم جمهوري اسلامي ((الف – بيقرار))

حركت اعتراضي دانشجويان درروز شانزدهم مهرماه 86، يعني روزي كه كارگزارانتصابي استبداد مذهبي ((محموداحمدي نژاد)) بعنوان رئيس جمهوراين حكومت نامشروع ومنفوردرنزدمردم ايران تصميم گرفته بود تا قدم ناميمونش را برحريم مقدس دانشگاه تهران بگذارد تا بزعم خود بارديگرهمان حرفهاي ميان تهي وهزاربارتكراري را بازهم تكراركند وچون سلفش سيد محمد خاتمي وپيش ازاوشيخ علي اكبر هاشمي ميخواست بارديگربا توشه اي ازرياكاري وتزوير، دانشجويان را كه بحق در زمره پوياترين طيف جامعه امروزي اين سرزمين اسيروگرفتار بحساب مي آيند، فريب بدهد. با چنان واكنشي مواجه شد كه نه اين عمله استبداد، كه جهانيان را بحيرت واداشت. حركت اعتراضي دانشجويان ما دقيقا"فرياد ملتي بودكه اگرنخواهيم بگوئيم سه دهه، ميتوان ادعا نمود كه نزديك به دودهه است درگلو مانده وهرگاه هم اين فريادها ميخواهد به طوفان بدل شود، اين رژيم سفاك با هرطريق ممكن به سركوب وخفه نمودن آن پرداخته است. ميتوان گفت كه اين دمل چركين ودرد آلود بارديگردر16مهر86 سربازكرد وفريادآلام و رنج خودرا بگوش نه احمدي نژاد كه بگوش جهانيان رسانيد. آنچه كه دراين روزدردانشگاه تهران رخ نمود را نبايد فقط يك حركت اعتراضي صرف، كه بايد آنرا بمثابه يك سيلي سياسي و.تاريخي برچهره كريه همه كارگزاران و كليت اين نظام فاسد وضد ايراني وضد بشري برشمرد.

حضوراحمدي نژاد دردانشگاه تهران وواكنش صريح وبي پيرايه دانشجويان درحمايت ازآزادي وبرقراري يك حكومت مبتني برآراي اكثريت مردم وتحقق سه اصل محوري ((دمكراسي – سكولاريزم ورعايت منشور جهاني حقوق بشردرتمامي ابعاد زندگي اجتماعي وسياسي مردم ايران،، دهان كجي ديگري بود كه براي چندمين بار،، وبارديگرتوسط دانشجويان آگاه اين مرزو بوم چون ديگر لايه هاي صنفي واجتماعي نثاروجود نامبارك اين عنصرخام انديش ودورمانده ازروند روبجلوحركت تاريخ وبشريت گرديد.

چنين جنبش پويائي آنهم درفضائي كه ازهرسوي آن بوي خون وشكنجه واعدام وزندان بمشام ميرسد، بارديگر عمله ظلم ومستبدين حاكم بركشورمان را متوجه اين واقعيت تاريخي نمود كه سياست مشت آهنين، وزمانه اي كه بتوان با مشت دهانها را بست، گذشته است. دانشجويان با نمايش غرورآفرين چنين حركتي به احمدي نژاد فهماندند كه حتي با اعزام گروهي اوباش لباس شخصي يا با بصحنه آوردن مشتي دانشجو نماي بسيجي ضد انديشه وتعقل نه او، كه آقاي اوهم نميتواند براي هميشه صداي دانشجويان آگاه وفهيم وهوشيار اين مرز و بوم سعدي وحافظ و فردوسي وخيام وامير كبير ومصدق پرور و ... را خاموش نموده وشمع فروزان آزاديخواهي را با پوفي خاموش كند. يا بگفته سلفش هاشمي رفسنجا ني با يك نهيب توخا لي دانشجويان رادعوت نمايد تا فتيله مبارزات حق طلبانه خود ودرنهايت مردم ايران را پايين بكشند.

احمدي نژاد وهمراهان وهمفكران وحاميان او تصميم داشتند تا درچنين مراسمي به اتفاق مشتي عناصرگلچين شده وبتمام معنا ذوب شده درحقارت وسرسپردگي طي ضيافت وبزمي دوستانه وخودي وار نمايشي را به صحنه بياورند تاشايد بتوانند ازسنگيني آن داغ ننگي كه شخصيت دون مرتبه اورادردانشگاه كلمبيا هدف گرفت بكاهد، واگر بتواند ازاينطريق ازحجم جراحت وارده برپيكركليت نظام اسلامي كه درآن همجنس گرائي امري بي معنا وزنانش درزمره آزادترين زنان جهان هستند و...نيزبكاهد. بعدهم با بسيج حسين بوقي ها وعزت هوچي ها سروصدا راه بيندازند تا دنيا را متوجه حركتي دروغين وتاكتيكي نمايند كه دريابند آقاي رئيس جمهوري دردانشگاههاي اين مملكت ازچه ارج ومنزلتي برخوداراست. با همه اين احوال آنچه كه اتفاق افتاد درست يكصدهشتاددرجه باآنچه كه احمدي نژادويا ران وحاميان ريزودرشت اودرذهن خام خودشان پرورانده بودند، ودرتصورات باطل شان نيزپرورش داده بودند ازآب درآمد. بازبان ديگرميتوان چنين عنوان نمود كه نمايش تحقيرآميزدانشگاه كلمبيا با شكل وشمايل ديگري دردانشگاه تهران تكرارشد.

آنطوركه پيش ازورود احمدي نژاد مطرح شده بود، قراربود كه ايشان ازدالا ني عبورنما يد كه ساخت ديوارطولي آن بعهده دانشجويان بسيجي ودانشجونمايان آنچناني سپرده شده بود، وخوش آمدگوي آنهم نيزطبعا" ميبايستي برعهده استاداني چون صادق زيبا كلام يا شيخي چون عباسعلي عميد زنجاني باشد. برابرتمهيدات انديشيده شده كه بعدا" گند آن درآمد، اصلا" وابدا" قرارنبوده كه درچنين مراسمي دانشجوياني بغيرازدانشجويان واستادان انتخابي وگيچين شده حضوريابند تا مبادا ضيافت ونمايش كسب حيثيت به چنين افتضاحي بدل گردد. امروزديگربرهيچ انسان عاقل وصاحب تعقلي پوشيده نمانده است كه دانشگاه احمدي نژادي بايد مركزي براي تملق وچاپلوسي وجاسوسي، ومكاني براي مبارزه با كسب علم وپويائي انديشه باشد، ونه مركزي براي رشد وحضورجواناني كه تفكري بجز تفكرحاكمان موجود دارند!! اما با تمامي اين تفاسيراين بارهم كوه موش زائيد. اين بارهم احمدي نژاد نيزچون سال گذشته وچون ساليان قبل اززعامتش،، اين حقيقت عريان را با گوشت وپوست واستخوان لمس نمود كه آن صبو بشكسته وآن پيمانه ريخته است. او واطرافيانش دريافتند كه ديگردوران طلائي سركوبي با توسل به چماق وچاقو وپنجه بوكس، نظيرآنچه كه اسلاف اودر18 تير78 براه انداختند ودانشجويان ما را طي يك توطئه خائنانه وهمه جانبه، دريك همكاري نزديك با اصلاح طلبان حكومتي وتحكيمي هاي رسواي پيشين درهم كوبيدند بسرآمده،، وعصرتاكتيكهاي (( تيان آن مني)) با سبك وسياق جديد سپري گرديده است.

نكته جالب توجه وشايد بتوان گفت نقطه قوت اين حركت اعتراضي درآنجا بود كه اين جنبش بدون فرماندهي وفرمانبري،، وبدون دادشتن يك استراتژي سازمان يافته وازقبل تعيين شده و خاص ازجانب يك گروه يا تشكل سياسي بوقوع پيوست، وآنچه رخ نمود آتش جانسوزي بود كه بصورت خود جوش ازمتن دانشگاه شعله ورگرديد ودامنگيررژيم واحمدي نژادگرديد.

نكته ظريف وقابل تاملي را كه ميتوان ازدل اين جريان اعتراضي بيرون آورد وآنرا به قضاوت گذاشت اينكه: شايد اگرتشكل هائي چون دفتر تحكيم وحدت يا جبهه متحد دانشجوئي، ويا انجمن اسلامي فلان دانشگاه دركار ميبود كه نقشي دربرپائي اين حركت اعتراضي ميداشتند، بطور قطع ويقين هم رسانه هاي طرفداردولت وهم تمامي هوچي هاي ريزودرشت حاكميت، ودر راس آنها كيهان حسين شريعتمداري بلافاصله آنرا دربوق وكرنا ميكردند كه ايها الناس چه نشسته ايد كه بازهم دستان شيطان بزرگ وصهيونيستها، وشيطان بچه ها ازآستين فلان تشكل دانشجوئي بيرون آمد وچنين قائله اي را دردانشگاه براه انداختند تا مباني اسلام وپايه هاي ضخيم، اما ترك خورده وبشدت درحال فروريزي عمارت ظلم اسلامي را فروبريزند، وبازهم قائله اي چون سركوبگريهاي تيرماه 78 وبعد ازآن سركوب جنبش زنان وكارگران ومعلمان، ودرهمين روزهاي اخيرجنبش كارگران گرسنه مانده نيشكرهفت تپه را قلع وقمع نمايند. اما اين بارهوشياري ودرايت وآگاهي دانشجويان ما اجازه طرح چنين بهانه اي را به رژيم نداد وهمگان، حتي سركردگان ريز ودرشت رژيم ، از اصلاح طلب گرفته تا اصولگرا وكارگزاران واعتماديون ملي وغيرو دريافتند كه درب ورود به چنين مقولاتي با بادورانديشي بطورجدي مهروموم شده بود، وهيچ دارودسته اي، بزعم حكومتيان جيره خواران استكبارجهاني دراين جنبش اعتراضي با شكوه نقشي نداشتند وآنچه بوقوع پيوست جنبشي بود كه چون جنبش 18 تير 78 از متن وكانون دانشگاه كه همواره چشم تيزبين و وجدان بيدارجامعه بوده است وخواهد بود شكل گرفت ودرمقابل چشمان تنگ احمدي نژاد تجلي يافت.

شاخصه اي كه درحركت 16 مهرماه 86 نهفته بود، پيام واحد آن به كليت حاكميت ازصدر تا ذيل، ونيروهاي اقماري آن، ازاصلاح طلبان گرفته تا اصولگرايان وغيرو بود كه اخيرا" با القاب وعناوين ملي ويا با پيشوند وپسوند ملي قدم بعرصه گذاشته، غافل ازاينكه همه اين نيروها درطي اين سه دهه حاكميت ملايان درمقاطع مختلف امتحان خود را پس داده وجز نمره صفر وكارنامه مردودي هيچ امتياز مثبتي دركارنامه سياه خود نداشته وندارند.

درواقع دانشجويان درحركت 16 مهرماه براين واقعيت حتمي مهرتاييد نهادند كه چون هميشه مستقل ومنتقد حاكميت بوده واگرهم چند صباحي گروههاي معلوم الحالي بنامهاي شناخته شده مدعي سكان داراي جنبشهاي دانشجوئي رادرتيول خود داشته وصحنه گردان قضيه بوده اند، نه براي احقاق حقوق مردم وجامعه دانشگاهي، كه بعنوان سوپاپ اطمينان حاكميت وبمنظوركنترل وعدم خروج هرحركتي ازدايره حريم حاكميت بوده است. في الواقع تجربيات گذشته مد نظر قرارداشته ودارد كه سكان داراني ازجنس دفترتحكيم وحدت دهه 60 و70 با آن اساسنامه اي كه حالا ماهيت آن برهيچ اهل خردي پوشيده نماند، نه بعنوان منتقد قدرت كه بعنوان بخشي پوششي ازسربازان گمنام امام زمان دردانشگاه عمل مينموده تا درهرزماني با قرارگرفتن درزير پوسته ساختگي دانشجوئي درخدمت قدرت باشند وبعنوان مشت آهنين دردانشگاه عمل نمايند كه تجربيات تلخ آن دربسياري ازجنبشهاي دانشجوئي ونقطه اوج آن درجنبش تيرماه78تبلور يافت.

آنگونه كه دربعضي اخبارغيررسمي وسينه به سينه واصطلاحا" اخبار درگوشي آمده بود، بنا بگفته خانم (( فاطمه رجبي )) گويا قراربوده است كه حضرات آيت الله العظمي محمود احمدي نژاد درشرايطي قدوم نامباركشان را بحريم دانشگاه تهران وسالن علامه اميني بگذارند كه ازميان رواق مخصوص عبور نمايند كه با كف وسوت هم توام باشد، وبعد ازآنهم درپشت تريبون به افاضات وبيانات دروغين وخسته كننده وتكراري بپردازند. اما با زهم قضيه وارونه ميشود و گروه زيادي از ميهمانان ناخوانده وبزعم حكومت غيرخودي ونامحرم كه بواقع دانشجويان اصلي محسوب ميشوند، اين سياست وتاكتيك نخ نما شده را نقش برآب ميكنند وهريك با شعاري كوبنده كه به تعبيري ميتوان آنرا چكشي درمقابل مشت آهنين حكومت تلقي نمود، ميخ هاي ديگري را برتابوت احمدي نژاد وكليت حاكميت مي كوبند.

آنچه كه اززبان شاهدان عيني روايت گرديد وآنچه كه حاضرين وناظزين دراين سوي ديوارهاي دانشگاه تهران شاهد بودند كه خود نگارنده ازجمله آنان بودم، اين بود كه پاي بندي ومقيد بودن دانشجويان به شعارهائي بود كه مشابه يا شايد عين آنها درغريو فرياد دانشجويان ومردم عادي درجنبش بنيان كن 18 تير 78 شنيده شده وديده بود كه شاخص ترين آن (( مرگ براستبداد )) بود. شايد احمدي نژاد وهمراهان وحاميان بظاهر قدرتمندش درتصورات واهي وباطل خود چنين پنداشته بودند كه هنرپيشه زشت آنها اين فرصت را خواهد يافت تا دردانشگاه تهران هم چون حضورش درنيويورك كه با سلام وصلوات وارد دانشگاه كلمبيا گرديد، يا براي سخن پراكني عاري ازمفاهيم قابل پذيرش عازم اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل شد، دراينجا هم بتوان بخت بصحنه آوردن چنان نمايش مضحك ومفتضحي رابيابد. اما وقتي حضرتشان وارد صحنه شدند، دريافتند كه خير. نه دانشگاه تهران، دانشگاه كلمبياست . ونه مدعوين ومخاطبين اوازآن جنس هستند.

شايد تا پيش ازخروش دانشجويان، بخشي ازمدعيان مبارزه با استبداد مذهبي وبرخي ديگر از بازيگران نمايش آزاديخواهي در درون وبيرون ازكشورچنين پنداشته بودند كه سكوت حاكم برجامعه كه بطور قطع درحكم آتش زير خاكستر، وبمثابه بشكه اي مملواز((تي ان تي)) است كه فقط در انتظار وزيدن نسيمي وخوردن جرقه اي است، بدليل وحشت ازحكومت سپاهي وبسيجي وپادگاني احمدي نژاد است، كه متاسفانه شواهد موجود نشان ميدهد كه گويا هنوزهم گروهي درچنين تصورغلط و... غوطه ميخوردند كه احمدي نژاد قادربوده تا با توسل بقدرت ميليتاريستي حاكم وايجاد رعب و وحشت ازطريق اعدامهاي جمعي وبگيروببند زنان وجوانان وبا ستاره دادن به دانشجويان واخراج استادان مستقل وآزاديخواه، هرنوع حركت آزاديخواهانه ودمكراسي طلبانه وعدالت جويانه را با حمايت همه جانيه ازسوي راس هرم قدرت وديگرمشاطه گران بدنه حاكميت سركوب نموده وفضائي گورستاني را بر جامعه خصوصا" برجامعه دانشگاهي وبطورويژه بردانشجويان تحميل نمايند كه حركت دانشجويان در16مهر ماه 86 با تمامي محدوديتها وبگير وببند هائي كه از قبل اعمال واعلام گرديده بود براين باوردروغ خط بطلان كشيدند كه دانشجو ودانشگاه زنده بوده وخواهد بود. اما چنين بنظرميرسد كه حضرات حاكم وياران پيراموني شان در درون وبيرون كه هريك بنا بمصلحت وحفظ منافع خود، مشغول قرباني كردن منافع يك ملت هستند، وهركدام يا سردرآبشخوربخشي ازحاكميت، يا دول خارجي دارند، كه اميدواريم روزي درنزد ملت ايران معرفي وروسياه شوند، ازدرك وتحليل واقعيات دورمانده وازفهم حقايق عاجزمانده اند.

بهمين دليل يك احتمال رانبايد ازنظردورداشت وآن اينكه: جريان 16مهرميتواند ازسوي همان عناصرمعلوم الحال،، يعني دارودسته ((كارگزاران – اصلاح طلبان- ملي – مذهبي ها – اصولگرايان اصلاح طلب وتحكيمي هاي سابق و... )) يا اجزاء واعضائي ازآنها كه چون مارزخمي بكمين نشسته وهنوزهم انديشه هاي شكست خورده اي چون بازتوليد دمكراسي ديني وحكومت استحا له شده مذهبي را دنبال ميكنند، بارديگرسرازسوراخها بيرون بياورند، وبرآن شوند تا با هررويكرد فريبكارانه اي چنين جرياناتي را درمعرض مخاطره قراردهند، وبا هرطرفند ودوز وكلكي حركت 16 مهررا به انحراف سوق داده وبهرشكلي ميزان ومبناي مطالبات اين جنبش يا هرحركت اعتراضي مشابهي را ازحيطه يك آرمان ملي ومطالبات كلان اجتماعي دور،، وآنرا درحدوحدود يك مطالبه صنفي وطبقاتي هدايت ودرنهايت آنرا بمصادره خود درآورند.

كمااينكه ساعاتي پس ازوقوع اين رويداد وروزبعد ازوقوع اين حركت كوبنده هريك ازمحافل سياسي مورد اشاره، بنا برضرورت وبرحسب منافع فردي وگروهي وجناحي شان اززواياي گوناگون به تحليل وتفسيراين رويداد پرداختند. صحابه كارگزاران واهل بيت خانقاه گفتگوي فرهنگها وتمدنها وآن گروه ديگركه بظاهرخودرا تبري جسته ازآن ديگران ميداند، اماهنوزدرانديشه بازتوليد دمكراسي ديني و جا انداختن جامعه مدني ازنوع خاتمي وكروبي هستند، دراين مورد به بحث وتحليل هاي مختص بخودشان پرداختند، تاجائيكه شاهد بوديم سرمقالات ومقالات متعددي نيزدرسطوح گوناگون ودرصفحات مختلف نشريات خصوصا" اصلاح طلب بميان آوردند كه عمدتا"حكايت ازهمان هراسي مينمايد كه درسطورپيش بدان اشاره شد. ازجمله آنها روزنامه اعتماد ملي شيخ مهدي كروبي است كه نه اين روزها، بلكه ماههاست با تمام توش وتوان درتقلاي بازتاب دادن سوزوگداز و تمناي جناحهاي رژيم به اولياي حكومت وهمين آقاي احمدي نژاد است كه درب وپنجره هارا براي انتخابات بازبگذارند تا آنها هم بتوانند بارديگروبطوررسمي وقانوني براين خوان گسترده وبه يغما رفته بازگردند. چراكه معتقدند بابازگشت مجددشان بركرسيهاي قدرت وسهم بري ازچپاول بزرگ نقش مهمي را درخاموش نمودن اعتراضات ايفا نمايند. چنين باوري ازآنجا نشات وريشه ميگيرد كه تمامي حضرات اصلاح طلب وتحكيم وحدتي سابق وغيرو، هم تجربه قلع وقمع جنبش 18 تير78 را درانبان خوددارند، هم بستن فله اي مطبوعات، وهم سلاخي دگرانديشان وموضوعات ديگرراكه نيازي به بازگو كردن ندارد.

ايضا"،، نه اين باشد كه روزنامه اعتمادملي يا شيخ مهدي كروبي واطرافيان اوچنين تلاشي را بعمل مياورند، كه تمامي جناحهاي رژيم، از راست راست بگيريد تا چپ چپ، دادوقالشان برسرچندوچون برگزاري انتخابات پيش رو واينكه بايد دربهاي بظاهرمسدود شده قدرت براي قصابان ورانت خواران بازشود، گوش مردم ايران را كه هيچ، گوش وچشم فلك را هم كروكوركرده است. وجالب اينجاست كه هيچ يك ازآنها بجزسهم خواهي ازقدرت وسودبردن ازرانتهاي كلان اقتصادي مطلقا" دغدغه مردم را نداشته وندارند، ودليل آنهم اينكه هم آنها درمورد سركوبي دانشگاهها وديگرسركوبها واعدامها خفقان گرفته اند. همين ها مترصدند تا ازوقوع چنين رويداد ميمون وفرخنده اي حداكثر بهره را ببرند. بهمين دليل هيچ بعيد نمينمايد كه لابي هاي آنها با جيب پرپول وبا دراختيارداشتن قواعد بازي وسازوكارهاي مناسب ضمن تماس با بعضي عناصركه فعلا" نيازي به معرفي يا اشاره به نام ونشان آنها نيست، هزينه هاي اين جنبش وديگرجنبشها را بنفع اهداف وآرزوهاي پليد وبربادرفته شان مصادره نمايند. بايد هواس مان باشد كه درجلسات متعدد نظريه پردازان اصطلاح طلب و... دردانشگاهها چه مطالب وچه تئوري هائي مطرح شده است، كه درهمان زمان بعضي ازنظرات وتئوريها طي مقا لاتي نوشته شد ودرسايتهاي خبري قرارگرفت. دانشجويان نبايد ازحرفهاي قشنگ وفريبنده دكترهادي خانيكي وجلائي پور وپورنجاتي وحجاريان وتاجيك از يكسو، وازسخنان فريبكارانه هاشمي رفسنجاني وخاتمي وكروبي و..غفلت بورزند، چراكه تكليف عنصري چون احمدي نزاد واعوان وانصاراوهم براي ملت وهم براي دانشجويان وكارگران ومعلمان وديگراقشارجامعه اظهرمن الشمس است ونيازي به تعبيروتفسير ندارد. بايد مراقب آنهائي باشند وباشيم كه با لباس ميش آمدند ورفتند وديديم كه اكثرشان گرگان درنده اي بيش نبودند.

اين پند فيلسوف بزرگ(( ارسطو)) را آويزه گوشمان كنيم وتلاش كنيم كه براي تحقق آن حركت نمائيم: (( حكومتي ايده آل است كه هدف وعنايت حكمرانانش آسايش وخرسندي مردمانش باشد. شكل حكومت چندان مهم نيست، آنچه كه حائزاهميت است روحيه ونيات سران حكومت است))

پس خرد انساني وتجربيات تلخ دودهه گذشته حكم ميكند، مراقب آنهائي باشيم كه سالها با عنوان دفترتحكيم وحدت واصلاح طلب وچه وچه تسمه ازگرده دانشگاه ودانشجويان وديگر طيفهاي صنفي واجتماعي وسياسي ونهايتا"مردم كشيدند، وحالاهم درمورد اينهمه ظلم وستم جزبه نق زدن آبكي اكتفا نميكنند.

امروز3دانشجوي دانشگاه اميركبيريا ديگرزندانيان سياسي لزوما"زنداني احمدي نزادنيستند. آنها اسيروگرفتاررژيمي تام گرا وجذم انديش هستند كه احمدي نژاد يك عنصرآنست. مگردرزمان حكومت خاتمي دانشجويان ودگرانديشان اين سرزمين را سلاخي نكردند؟؟ مگردرزمان حكومت آقاي هاشمي رفسنجاني آن ترورهاي وحشتناك وخفقان كشنده حاكم نبود؟؟ ومگر...؟؟؟ پس بحث امروز دانشجويان وكارگران ومعلمان وپرستاران ودرمجموع ملت ايران نبايد احمدي نژادباشد كه متاسفانه شاهد آن هستيم كه درهمه جا، حتي دررسانه هاي بين المللي واپوزيسيوني وغيرواين مرزبندي بسيارخطرناك بچشم ميخورد، كه بلافاصله ضرب المثل معروف (( بمرگ بگيرتا به تب رضايت دهند)) درذهن هرايراني زخم خورده اي تداعي ميشود.

درچنين شرايط حساس وجامعه اي كه با بحرانهاي متعدد داخلي وخارجي روبروست، وهرروزهرساعت عمق ودامنه آن روبه افزايش است، وحتي صداي شوم غرش بمب وموشك درذهن هرانسان ايراني سايه افكنده، ومتاسفانه شاهديم كه حكومتگران ما نيزبعلت بيخردي وعدم پايبندي به منافع ملت ايران دارند با عملكردهاي ناصواب بوقوع چنين فاجعه اي شتاب مي بخشند، ضرورت والزام حكم ميكند تاهم دانشجويان وهم فعالين ومبارزين سياسي اعم ازراديكال ومعتدل، البته آنهائيكه هدفشان يك دگرگوني بنيادي و زيربنائي است، ونه بزك نمودن اين حكومت تحت هراسم وعنواني،، بايد با چشماني تيزبين ودقتي شايد ميكروسكوپي مراقب اوضاع واحوال ازيكسو، ومراقب تمامي شيطنتهائي كه متاسفانه درداخل وخارج به عناوين مختلف جريان دارد، باشند، وبا ترسيم يك راهبرصحيح وعملكرد حساب شده جلوي خيمه شب بازيهاي مشاطه گران حكومتي وواسطه هاي خارج نشين آنها را بگيرند، وبا دادن يك پيام روشن به آنها بفهمانند كه دنبال نمودن چنين اهدافي آب درهاون كوبيدن وخيانت ديگري به ايران وملت ايران خواهد بود. البته ذكراين مسئله نيزضرورت ميابد كه درتاريخ ما مشاطه گران ولابيست هاي منفعت طلب واجنبي پرست، ونان خوران بيگانه همواره درصحنه حضورداشته وضربات جبران ناپذيري را نيزبراين سرزمين وارد آورده اند، اما اين باربايد اين پيام روشن را دريافت كنند كه، كسانيكه با چنين تحليل ورويكردي ميخواهندجنبشهاي اجتماعي وبطورمشخص جنبش دانشجوئي وحركت اعتراضي دانشجويان در16مهر86را درهمان قالبهاي پيشين مورد ارزيابي ونتيجه گيري قراردهند، درزمره جماعتي قرارميگيرند كه بدانها اشاره شد، واگرخارج ازآن محدوده باشند بايد اذعان نمود كه هرگز قادربه تحليل واقعيات جامعه نبوده ودرصددند تاازهرنمدي كلاهي دوخته، وبه تبع آن اگرقادرباشند يا امكاني به آنها داده شود، بازي ديگري چون خيمه شب بازي خرداد76 را باديالوگي ظاهرا" متفاوت به صحنه بياورند.

بديهيست تمامي آنچه كه بدان اشارت رفت وآنچه كه دراين مجال نميگنجد، درشرايط ولحظاتي دارد بوقوع مي پيوندد كه دانشجويان آگاه وفهيم اين سرزمين از18تيرماه 78 تا به امروز كه16مهر86نمونه ديگري ازاين پتانسيل قدرتمند را بنمايش گذاشتند، همراه وهمگام وهمصدا با ديگراقشار ولايه هاي صنفي واجتماعي وسياسي برون حاكميتي فريادشان اين بوده است كه : (( مرگ براستبداد)) وننگ برارتجاع.

درعين حال پيام ديگردانشجويان در16مهر86 اين بودكه:: يكدست با همه صدائي كه برآورد، درمقابل يك حكومتي كه حتي به ابتدائي ترين موارد اصول حقوق بشرس اعتقادي ندارد، صداي چندان مخاطره آميزي براي اين حكومت نخواهد بود، درنتيجه لازمست كه تمامي گروههاي سياسي ولايه هاي صنفي واجتماعي با درك اين واقعيت تاريخي وفهم شرايط كشوردرمقابل تهديدات پيش روازحالت انفعال وخودخواهيهاي بيمورد ومنم زدنهاي بي حاصل وتكروي هاي 29 ساله دست بكشند، وبا پذيرش يك حداقل كه بنا به اعتراف خودشان وجوه مشترك تمامي آنهاست، ((يعني رهائي ميهن)) ازچنگال خونين اين حكومت، دريك هم آوائي ملي به اين آرزوي ديرينه كه همانا اتحادملي ميباشد، اقدام بيك صف آرائي ملي با حفظ انديشه هاي مسلكي خودشان بنمايند، وبا بنمايش گذاشتن چنين اتحادي درنزد جهانيان ودولتهاي مقتدرجهاني زمينه رهائي اين سرزمين مقدس را فراهم آوريم. شايد بتوانيم دراين لحظات خطير وبسيارحساس ازبروز جنگي ويرانگركه بطورقطع ويقين ميتواند تمامي شالوده هاي اقتصادي وانساني وصنعتي وحتي تماميت ارضي كشورمان را درمعرض تهديدي جدي قرارداده پيشگيري نمائيم. جنگي كه سردمداران رژيم جمهوري اسلامي، ازاحمدي نژادگرفته تا آيت الله ها وحجج اسلام وديگران مستقيم وغيرمستقيم شب وروز دارند برشيپورآن ميدمند.

ايران – تهران 19مهرماه 1386

No comments: