جنگ مقدس ، يا گام مبارك ؟! {{ الف – بيقرار}}
درديداراخيركه آقاي سيد علي خامنه اي با كارگزاران وسردمداران حكومت خويش داشتند، بالاخره براين واقعيت مهرتائيد گذاشتند كه بوي خون وباروت، وصداي فروريزي عمارت ظلم اسلامي دارد بمشام وگوش ميرسد، وبا همان لفظ هميشگي مختص بخودشان خطاب به ياران دور ونزديك خود گفتند: حمله نظامي آمريكا امري محتمل مينما يد واين احتما ل اگرچه اندك، اما با يد نظر به اهميتي كه دارد، جدي گرفته شود. البته حضرتشان بلافاصله براي اينكه قوت قلبي دروغين به مخا طبين حضوري ورسا نه اي داده باشند، اضافه كردند كه چنين اقدامي براي آمريكا ئيها بسيارپرهزينه خواهد بود، بدون اينكه به چند وچون اين هزينه، و بميزان هزينه اي كه حكومت خودشان با يد بپردازد، اشاره اي بكنند. البته آنها ئيكه با مسا ئل ايران وچالشهاي پيش روي جمهوري اسلامي با جهان غرب خصوصا"با ايالات متحده آمريكا آشنا ئي دارند، بخوبي ميدانند كه طرح چنين مسئله اي آنهم از زبان رهبرجمهوري اسلامي داراي چه مفاهيمي است. وقتي سخنان ايشان را مي شنيدم، ضرب المثل معروف به ذهنم متبادرگرديد كه تا نباشد چيزكي مردم، خصوصا" آقاي خامنه اي، نگويند چيزها. پس چيزي هست كه ايشان را وادارمينمايد تا درميان سردمداران رژيم اين هشدار بسيار پراهميت را بدهند، وبا زبان ديپلماتيك ازنوع آخوندي حالي كنند كه اين بار بازي، بازي ديگريست. صد البته كه طبق معمول ايشان درفرازديگري ازسخنان هراس انگيزشان اشاره نمودند كه ايران تحت لواي جمهوري اسلامي درطول دوران حياتش همواره درمعرض تهديدهاي بسيا رقرارداشته كه يك نمونه آ نرا درسال 75 برشمردند كه جمهوري اسلامي درآستا نه حمله آمريكا قرارگرفته بود وهمه چيز براي انجام چنين تهاجمي مهيا بوداما بنا بگفته ايشان همه خطرها نه باهمكاري وهمياري اروپا ئيان وچراغ سبزآقاي كلينتون وسپاهيان اصلاح طلب شده، كه بلطف خداوند مرتفع گرديد.
باآن بخش ازسخنان آقاي خامنه اي كه ميگويد ايران تحت لواي حكومت جمهوري اسلامي درمعرض تهاجم نظامي آمريكا قراردارد و ... كاري نداريم، چرا كه اين امر با احتمال قريب به يقين، ودرصورت ادامه چنين روندي كه موضوع هسته اي طي ميكند اجتناب ناپذيرمينمايد. ملت ايران ودرراس عوام الناس، آن خواصي كه حالا جواناني چون علي افشاري را متهم به جنگ طلبي مينمايند بايد كه هزينه ندانم كاري وسازشهاي غيراخلاقي سه دهه گذشته خود رابپردازند. اضافه برآن هم خامنه اي وهم ديگر كارگزاران رژيم ميدانند كه حتي با تخته كردن درب تمامي مراكزعيان ونهان فعاليتهاي هسته اي هم اين بحران به آن سادگيها هم كه آنها فكرميكنند، ختم بخيرنخواهد شد، ولاجرم آمريكا خواستهاي ديگري چون عدم حمايت ازتروريسم بنياد گرا، برسميت شناختن اسرائيل، عدم مداخله درصلح خاورميانه و ... را بميان خواهد آورد كه چشم پوشي رژيم ازاين مجموعه بدان معناست كه ديگرجمهوري اسلامي و ولايت فقيهي نخواهد ماند.
اينكه احتمال حمله نظامي امريكا به جمهوري اسلامي، وبه تبع آن به اين سرزمين طاعون گرفته جنبه عملياتي پيدا كند، افقي است كه چندان دورنمي نمايد، و نكته اي است كه بسياري ازمنتقدان سياستهاي هسته اي رژيم،، حتي درون حاكميتي ها مدتهاست، و بكرات گوشزد نموده ومسئولان بلند پايه رژيم را به اتخاذ مواضع اصولي واصلاح مواضعشان فراخوانده اند، اما گويا دولتمردان دگماتيك، وهمينطور راس هرم قدرت چندان اعتقادي به اين واقعيت نداشته وندارند، وهمواره ضمن تكذ يب چنين احتمالي، تا آنجا پيش رفته اند كه منتقدين راعوامل استكبار وطرفدار صهيونيزم، وسركوب شده وذليل درمقابل سياستهاي تهاجمي آمريكا معرفي نموده اند.
اگراز يادها نرفته باشد، طي همين هفته هاي اخير(( نماز روزقدس)) جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد رئيس جمهوراصولگراي ضد اسرائيلي وضد آمريكا ئي وضد ايراني ومريد چاه جمكران بعنوان سكاندارسياست هسته اي وعقل كل دولتمردان، درسخنرانيهائ متعدد خود، احتمال تهاجم نظامي آمريكا به جمهوري اسلامي ايران راغيرممكن دانسته وبراي چنين استلالي، دودليل عمده آورده بودند.
دودليل عبارت بودند از: اول اينكه حضرتشان دكتر مهندس هستند، ولي هنوزهيچكس، بجز اطرافيان ايشان نميداند كه تخصص او درچه رشته ايست واين پيشگوئي ها را ازچه منبعي دريافت ميكنند. ودوم اينكه ودولتشان امام زماني است وتوكلشان به خداست. خوب اينهم منطقي است. منطقي ازنوع احمدي نژادي كه بايد درتاريخ بشر هزاره سوم يا عصر ديجيتالي ثبت وضبط شود. بايد درخاطرها باشد كه پيروافاضات حكيمانه آقاي دكتر احمدي نژاد، چندي بعد (( احمد جنتي )) امام جمعه موقت تهران كه كراهت دروغگوئي ورياكاري تمامي چهره وپيكر بوي ناك او را فرا گرفته،، از پشت تريبون نماز جمعه اعلام نمود كه بعضي از مطبوعات ومطبوعاتي ها، با درج سخنان رئيس جمهور و وزير خارجه فرانسه ودرج اخبارمربوط بحمله نظامي ومقولاتي ازاين دست، دست دردست دشمنان نهاده ودارند دشمن را شاد ميكنند. اما د يري نپا ئيد كه رهبري با حضورمستقيم درميان همين آقايان حمله نظامي آمريكا را محتمل اعلام نمود واينكه خطربسيار جدي است. درواقع رهبر معظم بافرمايشات پيامبرگونه شان با يك ماژيك قرمز بسياركلفت يك خط بطلان پاك نشدني برتمامي خزعبلاتي كشيد كه طي اين مدت اززبان دكتر احمدي نژاد وحضرت آيت الله احمد جنتي وديگر آيات عظام وحجج اسلام وچه و چه برزبان جاري شده بود. رهبرمعظم و مطلقه با شجاعت وشهامت وصف ناپذيري هشداردادند كه نخير، موضوع جدي است، وخيلي هم جدي است.
درست ساعاتي بعدازسخنان گهرباروخردمندانه رهبرمعظم بودكه بطورناگهاني بسياري ازحضرات منتقد كه كثيري ازآنها درطيف اصلاحات واصلاح گري، وبه تعبيرديگردرحوزه كلاه برداري سياسي قراردارند، با مستمسك قراردادن سخنان رهبرشان قلم بدست گرفتند وشروع به نصيحت و وصيت كه اگرچنين نكنيم چنان خواهدشد. توگوئي موضوع هسته اي وتبعات مخرب آن تا پيش ازاين سخنراني ابدا"وجود نداشته وبا ظهورناگهاني چنين بليه اي رهبرهشدارآنرا بصحابه خود ابلاغ فرموده اند. آنطوركه آقايان اصلاح طلب عنوان نموده ومينمايند، چنين مينمايد كه تا قبل ازآمدن احمدي نژاد وبالا گرفتن چالش هسته اي، مقوله اي بنام فعاليتهاي هسته اي درميان نبوده وتمامي معضلات امروزي درهمين دوسال اخير رخ نموده است كه آقاي دكتربركرسي رياست جمهوري نشسته است.
آن گروهي كه دراين نوشتارهدف قراردارند، هماناني هستند كه همواره گوش بزنگ بوده تا ببينند، چه زماني وچه بيا ني اززبان مقام معظم شان جاري ميشود تا آ نرا علم كرده ويك با هجوم تبليغي گيج كننده تا ميتوانند تنوراغفال مردم راه گرم نمايند. در واقع لوكوموتيوران هاي اصلاحات منتظرآن مي نشينند تا ببينند كه رهبر، يا هاشمي رفسنجاني و يا سيد محمد خاتمي چه زما ني سوخت ميرسا نند تاآنها هم قطارتبليغات وعوام فريبي را بحركت درآورند. غافل ازاينكه ديگر حناي آنها درنزد مردم ايران رنگي ندارد تا بارديگر حنا بندان اصلاح طلبي راه بيندازند.
برهمين اساس بود كه گفته هاي خامنه اي بارقه اميد را دردل اصلاح طلبان به حاشيه رانده شده زنده نمود تا با اتكا به سخنان رهبرو با مناسب تشخيص دادن فرصت واينكه فضا براي مانورهاي كارشناسانه ودلسوزانه براي پيشگيري از بروز فاجعه فراهم گرديده خيلي حساب شده وارد گود شوند واگررقيب مجالي بدهد ازفراهم آمدن چنين فضا وشرايطي حداكثراستفاده رابنمايند. براين اساس درتحليل وتفسيرهائي كه اخيرا"وبعد ازسخنراني خامنه اي زينت بخش يكي – دو روزنامه نزديك به اصلاح طلبان شده، بوضوح چنين رويكردي بچشم ميايد. بعنوان نمونه ميتوان به مقالات ومطالبي اشاره نمود كه باعنا ويني چون رويكردمتقابل وتهديد. ودركنارآن استراتژي بازدارنده يا گام مبارك درمطبوعات ديده شد. اصلاح طلبان با استناد به اين هشدار، بلافاصله استراتژي راهبرد بازدارنده را پي گرفته وراه حل پيشگيري از بروز بحران را درسناريوئي چون سناريوي دوم خرداد پيشنهاد ميكنند، وآنچه را كه خامنه اي لطف خداوند درسال 75عنوان نمودرا مبناي كارقرارداده ومشغول مانوركردن برروي آن هستند. درآ نسوهم جناح حاكم راهبرد تهديد متقابل واستقبال ازستيز با آمريكا وهدف گرفتن منافع اين كشور درمنطقه را بعنوان رويكرد اصلي واستراتژي خود دنبال ميكنند.
اصلاح طلبان درتحليل راهبرد تهديد متقابل واستقبال ازستيز كه با ند احمدي نژاد وحاميانش آنرا درپيش گرفته اند، معتقدند كه اين راهبرد طيفي ازآراء ونظرات را شامل ميشود كه جملگي درنتيجه بخش بودن عامل نظامي وتكيه برتاكتيك ها وراهكارها وسلاحهاي پيشرفته نظامي اشتراك نظردارند.
برخي تهديد متقا بل مبني برحمله به منافع آمريكا درجهان وكشورهاي منطقه را دليل انصراف آمريكا درحمله به جمهوري اسلامي ارزيابي ميكنند. گروهي از مواجهه استقبال كرده ومعتقدند كه اين مواجهه ديريا زود صورت خواهد پذيرفت، ودرتعريف استدلال خودشان اين خط فكري را پي ميگيرند تا چنين مواجهه اي رابرسرموضوعي توجيه كنند كه بزعم آنها ازمنظر مردم ايران يك حق ملي يعني همان ((تلاشهاي هسته اي )) تلقي شود. اين گروه با اين پيش فرض كه ايران، نه افغانستان است ونه عراق، تهاجم نظامي آمريكارااز هم اكنون شكست خورده وچيزي شبيه به آنچه كه درويتنام اتفاق افتاد ارزيابي ميكنند.
اعتداليون ومنتقدين فعاليتهاي هسته اي درون حكومتي بنوعي، وهمراهان ولابيست هاي رژيم درآنسوي مرزها كه تماما"درارائه نظريات داراي يك وجه مشترك هستند، ميگويند: هرديدگاه معطوف به وجه نظامي وسخت افزاري دربرابرآمريكا با يد با توجه به واقعيا ت وسا زوكار وامكا نا ت موثروموجود دركشورمورد ارزيا بي قراربگيرد. بيان اين كلام دقيقا" بدان معناست كه تمامي آقايان ازصدرتا ذ يل، بخوبي براين حقيقت وقوف دارند كه آنهمه سروصدا وتبليغاتي كه درمناسبتهاي مختلف ازسوي خود و سرداران رشيد سپاه اسلام بعنوان بنيه نظامي وسازوكارمناسب براي وارد آوردن ضربه به حريف برزبان مياورند، درمقابل امكانات عجيب وغريب ابرقدرتي چون آمريكا اسباب بازيهاي فريبنده اي بيش نبوده وتبليغاتشان هم بجزمصرف داخلي هيچ تاثيري دروقوع يا عدم وقوع جنگ وهمينطورموجب هراس دردل هيچ كشوري نميشود. آنها درارائه نظراتشان اين حقيقت را پنهان نميكنند كه تجربه آمريكا درعراق وافغانستان اين واقعيت فراروي نظاميان وسياسيون آمريكائي قرارداده تا درصورت مواجهه احتمالي با جمهوري اسلامي تا حد امكان بايداز پياده كردن نيرو واشتغال سرزمين امتناع ورزيده وعمده نيروي خود را معطوف به بهره گيري ازوجوه تكنولوژيكي بنمايد. ضمن اينكه اكثريت قريب به اتفاق حاميان ومخالفين درگيري، سطح برخورداري طرفين درمنازعه احتمالي بلحاظ تكنولوژيكي وپيشرفته بودن امكانات را بهيچ وجه وازهيچ منظري با يكديگرقابل مقايسه نميدانند. مضافا"اينكه: هيچيك ازارائه دهندگان اينگونه نظرات، ازعنوان نمودن يك حقيقت محض، ويك نيروي سرنوشت ساز يعني مردم ايران ونقطه جوش ونفرت عميق آن نسبت بحكومت اسلامي كه ميتواند درمعاذلات بشرط آزادي ميهن نقشي كليدي را ايفا نمايد، بهردليلي طفره ميروند.
آنچه ازتحليل آنها، حتي ازسخنان شخص خامنه اي واكثريت قريب باتفاق صحابه رژيم ازراست تا چپ استنباط ميشود، اينست كه درصورت بروز يك جنگ احتمالي ازهيچ نظردرشرايط يكساني قرارندارند، وآنچه كه درشعارها و يلند گوها وتريبونهاي رژيم گفته ميشود، رجزخواني بيش نيست، ولي خوب چون شرايط حاكم برجامعه، فضائي پليسي – امنيتي است، حتي ياران خود رهبري هم شجاعت بيان واقعيات را ندارند. آنها دربياناتي كپسول واردارتد ميگويند: درصورت بروزچنين برخوردي يك طرف قضيه كه سرزمين بلا زده ماست، تمامي شالوده هاي صنعتي وزير بنائي كشورنابود، ودر يك كلام اين مملگت به سرزميني مخروبه وسوخته بدل خواهدشد. درصورتيكه طرف مقابل تنها بخش بسيار ناچيزي از منافع خود را كه ممكن است درتيررس نيروهاي نظامي جمهوري اسلامي قرارداشته باشد، وآنطور كه سرداران دررجز خوانيها خود مدام تكرارميكنند، بتوانند يا فرصت يا بند كه تيري يا موشكي بسمت آنها پرتاپ نمايند، راازدست خواهدداد كه دريك مقايسه سرانگشتي ميتوان دريافت چه فاجعه هولناكي گريبانگير كشورمان خواهد شد.
يك سوي قضيه دقيقا"درموقعيتي است كه منافع جهاني ومنطقه اي اودرجنگ تامين ميشود، درصورتيكه طرف ديگركه رژيم جمهوري اسلامي باشد، نه تنها منافع ملي را دراين مواجهه بيش ازآنچه كه ازدست داده، ازدست ميدهد، بلكه موجبات انهدام زحمات وسرمايه گذاريهاي يكصد ساله اخيرمردم ايران درزمينه هاي مختلف را نيز ازدست خواهد داد. تا آنجا كه از گفته هاي مسئولين نظامي، خصوصا"فرماندهان سپاه، دريكماهه اخيربرميامد، كه ميتواند مورد ارزيابي قراربگيرد ودرسطورپيشين نيزبدان اشاره شد، آنچه را كه ميتوان بعنوان يك گمانه دريك مواجهه احتمالي مورد بحث قرارداد اينست كه، آن بخش ازمنافع آمريكا ميتواند مورد تهديد قرارداشته باشد كه دركشورهاي همسايه جنوبي خليج فارس قراردارد، كه درصورت بروز چنين اتفاقي اگرامكاني وجودداشته باشد، ميتواند مورد حمله نيروهاي جمهوري اسلامي قراربگيرد، كه درچنان وضعيتي بازهم جمهوري اسلامي بازنده واقعي خواهد بود، چرا كه حملات رژيم ميتواند موجبات خشم همسايگان وهمصدائي وهمراهي آنها با آمريكا رادرپي داشته باشد.
موضوع با اهميت ديگردر نظريات ارائه شده اين است كه: با توجه به تجربيات تلخ آمريكا دردودرگيري نظامي عراق وافغانستان آنكشوردرحين عمليات نظامي عليه صدام حسين وطالبان با هيچ مانع ومشكل اساسي مواجه نبود، بلكه مشكلات اين كشور بعد ازتصرف واشغال وناشي ازاستراتژي غلطي بود كه بعقيده ناظران وكارشناسان اين كشور درمعادلات پس از تصرف داشت، كه يكي ازمهمترين عوامل اين ناامني ها همين حكومتي است كه حالا درآستانه يك رودر روئي با آن قرارگرفته است.
درآنسونيزطيف اصلاح طلبان و به ا صطلاح گروههاي ضد جنگ هستند كه درتلاشند تا يك مرز بندي موذ يانه بين خود با مردم را ترسيم نمايند، ونقش خودشان دراين زمينه را برجسته كنند بدون اينكه به گذشته خودشان درچگونگي شكل گيري مجموعه بحرانهاي گريبا نگير مردم ومملكت بنگرند، وبه نقادي خود بپردازند. اينان با مطرح شدن طرح راهبرد مقابله وستيز، بلافاصله به معرفي راهبرد يا استراتژي بازدارنده ميپردازند، آنهم از باب اينكه دلسوزان حقيقي ملت باشند، بلكه براي رسيدن بقدرت وتداوم همين مسير اما بشكل ديگر. همانگونه كه درطي 29 سال گذشته، خاصه دردوران هاشمي رفسنجاني وسيد محمد خاتمي عمل نمودند كه حاصل آن ميوه گنديده ومتعفني چون محمود احمدي نژاد وحاكميت سرداران بركشور ازآب درآمد.
آنها درراهبرد استراتژي بازدارنده معتقدند: چنين راهبردي مشتمل بركليه مواضع ورويكردهائي است كه براي خروج ازبحران هاي عد يده برراهكارهاي سياسي وبهره گيري نرم افزاري اصرارمي ورزد. اين جمعيت كه بخشي ازآن درزمره لابيست هاي بنام جمهوري اسلامي در رواق هاي كنگره وسناي، ومراكزاستراتژيكي آمريكا، وبخش ديگرش درمحافل سياسي وتو درتوي اروپا مشغول چانه رني ولاسيدن وخط دادن هاي گوناگون ميباشند، دريك همصدائي وهمگامي بسيار حساب شده، دقيقا"دارندهمان سخنا ني را برزبان مي آورند كه سعيد حجاريان وجلائي پور وتاجيك وافرادي ازاين دست، يا شيخ مهدي كروبي وشيخ علي اكبرهاشمي رفسنجاني وسيد محمد خاتمي و... دربازيهاي قبل ازدوم خرداد 76 مطرح مينمودند. درحقيقت بازهم مجموعه (( ابرو باد ومه وخورشيد وفلك حقه بازي )) به تلاش وتقلا افتاده تا اگربتوانند، به بهانه پيشگيري ازبروز يك تهاجم نظامي با طرح مسا ئل بزك شده ومشا طه گريهاي اصلاح طلبانه بارديگرازاين نمد براي خود كلاهي بدوزند. اينان نه درجهت حفظ منافع ملي كه براي اين تلاش ميكنند تا اگر بتوانند مرگ وفروريزي اين رژيم را براي چند سال ديگر به تعويق بيندازند، تا شايد آن بمب اتمي كه هاشمي رفسنجاني و خامنه اي واعوان وانصار اين حكومت نزديك به دودهه است آرزوي آنرا درسر ميپرورانند را بسازند، وبعد هم به دنيا اعلام نمايند كه ديديد ساختيم وخوبشم ساختيم!! وبزعم خودشان جهان را برروي صفحه شظرنج سياسي آچمزوما ت نمايند.
بهمين دليل وبنا به آنچه كه اعتقاد دروني حاميان راهبرد بازدارنده است، و بتناسب شرايط دارند آنها را نيزبرزبان وقلم مياورند: راهبرد شان با نگاه به نتايج و واقعيات تلخي است كه ميتواند براثرتبيين نتايج راهبر تهديد متقابل يعني تهاجم نظامي بوجود بيايد. درست نقطه اي كه هم مردم ازبروزآن هراس دارند، وهم بنا بدلائلي شايد بسياري ازوقوع آن بعنوان يك داروي نهائي استقبال بنمايند. آنها معتقد ند كه آمريكا براي دستيابي به منا فع نامشروع خود به جنگ وآتش افروزي درمنطقه نيازدارد، اما هيچ دليل موجهي براي اين منافع نامشروع بيان نميكنند. چون بخوبي ميدانند كه تاريخ مصرف اينگونه شعارپردازيها خاتمه يافته، ومردم هيچ اعتبار و اعتمادي به اين قبيل تبليغات نميدهند و ندارند. اين جماعت چون گذشته مدام مشغول كلي گوئي هاي پرابهام ازيكسو، وفريب كاري درجهت ماندگاري ساختار فعلي، يا حداقل بصورت استحاله شده ازدرون هستند. در صورتيكه اكثريت مردم ايران در درون مرز وبسياري ايرانيان برون مرزي كه هنوز عشقي بوطن دررگ وپي شان وجود دارد، درآرزوي آن روزي بسرميبرند كه بارديگر بتوانند بعنوان ابراني سري دربين سرها وجا يگاه تاريخي خوددرجامعه جهاني را بازيابند، كه با وجود تداوم حيات اين رژيم تحقق اين امر سرابي بيش نمينمايد.
همين جماعت تا مد تي پيش در بحثها و تحليلهاي خودهمصدا با اقتدارگرايان كه حالا بطرفداران جنگ، يا استراتژي تقابل تغييرنام پيدا كرده اند، با صراحت اعلام مينمودند كه براثرپا فشاري برآنچه كه تا به امروز تداوم يافته، آمريكا پس از گرفتارشدن دربن بست عراق وتا حدود كمتري درافغانستان واحتمالا" درموضوع فلسطين واسرائيل وحزب الله ولبنان و... لاجرم نيازمند كمك ايران خواهد گرديد وناگزير خواهد شد تا به جمهوري اسلامي امتيازاتي بدهد. حال كه بوي ديگري بمشام شان رسيده كه سمبه دارد پر زورميشود، دريافته اند كه چنان نظريه اي گرچه بسيا رپرهزينه، اما باعث نشد كه آمريكا ناچاربه دادن امتياز به جمهوري اسلامي ازآن نوع امتيازاتي كه رژيم طالب آن بود بشود (( تامين ماندگاري )) يا آنطوركه درگذشته وازمحافل سياسي شنيده ميشد، (( تضمين امنيتي))
حال دريافته اند، نه كه چنان نشد، بلكه آمريكا ئيها با يك برنامه ريزي جد يد ضمن دنبال كردن موضوع فعاليتهاي هسته اي رژيم، مشغول جمع آوري اسناد ومداركي هستند تا بر اساس آنها بتواند مقصراصلي، وعامل نا بساما نيهاي امورعراق را معرفي وزمينه لازم براي تنبيه مقصر را فراهم نمايد. دقيقا"همان سياستي كه اسلاميون حاكم برايران برروي آن سرمايه گذاري فراواني كرده وشب روز با چنين حربه اي مشغول عربده كشي ورجزخواني بوده و هستند. آقايان نيك دريافته ا ند كه استراتژي امتياز گيري حالا به ضد خودش بد ل، و دارد ميرود تا چون حضرت عزرائيل بلاي جان رژيم شود.
ازهمين روست كه جماعت ضد جنگ دريافته اند نتيجه حداقلي حمله نظامي آمريكا، ولو محدود اما پردامنه و وسيع وكوبنده برعليه رژيم اسلامي چندان منافاتي با منافع آمريكا درعراق ندارد، چه بسا كه امتيازات دراز مدتي نيز براي منافع جهاني ومنطقه اي آمريكا درپي داشته باشد كه دارد. اين موضوع يك حقيقت عرياني است كه نه خامنه اي وهاشمي وخاتمي وكروبي، كه تمامي صحابه رژيم ازولي نصر وتريتا پارسي وهوشنگ اميراحمدي و... گرفته تا كت وشلوارپوشان فكل كراواتي و يقه آخوندي پوش وغيرو.بدان واقفند.
طيف ضد جنگ در بستر و ساختار جمهوري اسلامي كه بايد آنرا با يك خط كشي كاملا"مشخص ازهفتاد ميليون ايراني گرفتار وغوطه ور درانواع واقسام گرفتاريهاي اقتصادي وفرهنگي واجتماعي و... ناشي از بي كفايتي وظلم اين حكومت و حكومتيان دريك مجموعه تفكيك ناپذيرمتمايزنمود، ضمن اينكه جان شان بلب رسيده، وضمن اينكه برخلاف ميل باطني شان با اصل جنگ وخشونت مخالفند، امروزه پنهان نمينمايند كه تهاجم نظامي آمريكا بشرط اينكه با هدفي منطبق با اهداف مردم ايران در درون مرز، يعني رهائي ازچنگال اين حكومت خشن وپرازسالوس وخيانت باشد، درجاي خودميتواند يك راه حل اساسي بحساب بيايد. درحاليكه بنا برآنچه كه تئوريسين هاي استراتژي بازدارند مطرح مينمايند، درگيري نظامي ازمنظرآنها كه همواره رهائي ملت را درحوزه منافع ملي نمي انگارند، هيچ مزيتي براي ايران درپي نخواهدداشت، بلكه اين جنگ اگر بنا به يك تصور باطل، ودرقياسي مع الفارغ با نتيجه اي همچون نتيجه جنگ ويتنام هم خاتمه يابد، بازنده واقعي بازهم بگفته آنها ايران خواهد بود.
نقطه ضعف وشايد بتوان گفت نقطه خفت وخواري مجموعه روشنفكران وتحليلگران ومفسرين وابسته به جمهوري اسلامي درآنجاست كه هيچ يك شهامت برزبان آوردن حقا يق بصورت عريان را ندارند. بدين معنا كه هيچكدام ازآنها از جسارت وصلابت روحي وفكري لازم، وهمينطورازعرق هموطن دوستي برخودارنيستند تا بجاي منافع ملي كه دروغي بيش نيست، ازواژه منافع وماندگاري نظام سخن بگويند، چون خود ميدانند كه دروغ ميگويند. هرچه ميگويند مشاطه گري است وبس. شب وروز دم ازمنافع ملي ميزنند اما درمقابل غارتگريها ي پوتين ونظربايف والهام علي اف وچه و چه چنان حقيرو بد بخت وزبون ميشوند كه برروي صندليهاي مجلس دچاربيماري آسم ميشوند.
آيا حضرات تازه ضد جنگ شده حتي براي يكبارازخود پرسيده اند كه اين رژيم ايران فروش در طي 29 سال گذشته، دركدام مقطع ازحيات ننگين خود حتي يك قدم درجهت منافع ملت ايران برداشته است؟؟ اگرسراغ دارند بيايند وبگويند. بهمين دليل هم مي بينيم كه درتمامي نوشتارها وگفتارهاي خود با بكارگيري اين واژه (( منافع ملي)) هم قصد فريب مردم را دارند وهم اينكه ميخواهند بگويند: طرح اين موضوعات نه از با ب اين است كه جمهوري اسلامي ضعيف ونا توان ازمقا بله، يا ناشي ازترس و واخوردگي و وادادگي است. بلكه يك تحليل عقلاني وارزيابي ازنقا ط قدرت حريف ولاجرم بخا طر اجتناب از وارد شدن به ميداني است كه دشمن مزيت كامل خود را درآن مي بينند. بديهي وطبيعيست كه ببيند. آنها حتي ميدانند كه ملت ايران دراين مورد داراي چه نقطه نظراتي است.
لذا بنا به دلائلي كه بدان اشاره شد. دارودسته اي كه خود را تافته اي جدا بافته ازمردم ايران تصورميكنند، و علم وكتل ضد جنگ را بالا برده اند. خطاب به طيف جنگ طلب حاكميت توصيه مينمايد: بايد با درك يك حقيقت بنشينيم وباارزيابي عوامل قدرت وضعف، وعناصر تضمين كننده موفقيت خود درمقابله با آمريكا را درعرصه اي غيراز ميدان جنگ ومواجهه نظامي جستجو كنيم. آنها اين داروي شفا بخش را تا آنجا مفيد بحال بيمار درحال احتضار مي بينند كه آنرا گامي مبارك ارزيابي كرده وبعد بصحراي كربلا زده وبه تجربه سال 75 وبازي دوم خرداد ميپردازند. يعني برنامه ريزي براي حقه بازي ديگري بمنظور گريز ازمرگ محتوم ((تنازع بقا)).
اينطوركه ازتحليلهاي اين جماعت استنباط ميشود، چنين بنظر ميرسد با اينكه تمامي حضرات عناويني چون دكترومهندس وپروفسور وچه و چه را نيزبا خود بيدك ميكشند، چندان بموضوع تكامل تاريخ و روند رو به رشد بشراعتقادي ندارند و كماكان درهمان خرداد 76 منجمد مانده اند يا با دست انداز بزرگ وغيرقابل عبوري كه هما نا ثروتهاي بادآورده است روبرو هستند!! چرا كه ميگويند اگربه استراتژي راهبرد بازدارنده توجه خاص مبذول گردد، لاجرم به تجربه اي كه رهبرمعظم شان درسخنان اخير بدان اشاره نمودند دست خواهند يافت و راهگشاي آنها ازبن بست فعلي ومزيت نسبي شان دربرابرآمريكا خواهد بود. حضرات درتوجيه تفكرات فريبكارانه شان عنوان مينمايند: اين بخش ازسخنان رهبري ازآن جهت مهم است كه درطول 10 سال گذشته همواره استراتژي اصلاح طلبان مورد انكار جبهه ضد اطلاحات بوده است. موضوع مهمي كه دراينجا رخ مينمايد، اينكه پاي ملا ازلحاف بيرون ميزند و گم شدن دخترك برملا ميشود. حالا معلوم ميشود كه بازي اصلاحات با آنهمه سروصدائي كه برپا نمود وهشت سال برمصائب اين مردم افزود با تائيد وامضاي شخص شخيص آقا بوده وهمه آنچه برسرملت آمد نقشه اي براي ادامه حيات درآستانه تهاجم نظامي آمريكا درسال 75 بوده است. اما حضرات اصلاح طلب هرگزشهامت آنرا نداشته و ندارند تا هم به فرصت سوزيهاي خاتمي وجبهه اصلاحات اعتراف نمايند، وهم به پشت كردن شان به مطالبات حقيقي مردم كوچكترين اشاره بنمايند!!
عنوان ميكنند كه درسال 75 ايالات متحده آمريكا با آماده سازي فضاي بين المللي وافكارعمومي جهانيان خود را براي آنچه كه اقدام تنبيهي عليه ايران برميشمرند آماده ميكرد تا تهاجمي مشابه تهاجم به سرهنگ قدافي را درمورد رژيم اسلامي بمرحله اجرا بگذارد، وآنچه كه موحب گرديد تا زمينه سازيهاي سياسي – تبليغاتي آمريكا ورژيم صهيونيستي براي حمله به ايران ازاساس منتفي ومنجر به بسته شدن كليه پرونده هاي سياه رژيم درمجامع جهاني عليه رژيم بشود، ((حماسه دوم خرداد )) وبنا به تعبيراكثريت مردم كلاهبرداري دوم خرداد بود. بالاخره بعدازدهسال جنگ وجدال برسراينكه دوم خرداد يك بازي ازپيش برنامه ريزي شده بود، حالا روشن ميشود كه بله بازي بود ونقش آفرينان هم نقش شان را بزيبائي خاصي بازي كردند. اينان معتقدند كه آن رخداد مبارك موجب گرديد تا جا يگاه جمهوري اسلامي بعنوان رژيمي آزاد با سازكارهاي دمكراتيك درسطح جهان ارتقاء يا بد وحتي موجبات تحسين جهانيان نسبت به جمهوري اسلامي را برانگيزد تا جائيكه موجب گرديد ايالات متحده آمريكا را درادامه سياستهاي خصمانه عليه رژيم وادار به عقب نشيني نمايد. حتي باعث گرديد تاشركاي اروپائي آمريكا نيزازاين كشوروسياستهاي اوفاصله بگيرند. لپ مطلب درتمامي مقالات طيف اصلاح طلب و ضد جنگ حالا هم براين مدارمشغول چرخش است كه بايد بارديگربا عنوان نمودن ((استراتژي بازدارنده)) بارديگرآن گام مبارك برداشته شود ودربازي امروزهم بايدازبرگي مشا به برگ دوم خرداد سود برد. با يد تلاش وتقلا نمود تا باهرطرفند وشگردي مشروعيت دوباره اي را براي رژيم دست وپا نمود كه نزديك ترين زمان براي استيفاي چنين مشروعيتي انتخابات 24 اسفند ساي جاريست است كه بسياري ازحضرات اصلاح طلب واصولگرا وچه وچه دارند براي تحقق چنين هدف شومي دست بهركاري ميزنند.
متاسفانه آنچه كه ازنگاه حضرات اصلاح طلب وطيف ضد جنگ پنهان مانده، يا ممكن است خودشان را بخواب زده باشند، يا مردم را هنوزهم تحميق شده ميپندارند، اينست كه فكرميكنند، امروزهم بهمن 1357 يا سال1375است. اگر بخواهند منكر آن بشوند، بايد گفت،، گفتارونوشته ها واعمالشان برها ني براثبات اين ادعاست. چه كه اگرغيرازاين ميبود، مشتي آدم سيلي خورده وآزمون پس داده هيچگاه حاضر نميشدند تا با تبعيت وتمسك ازسخنان آقاي خامنه اي رويداد سال 75 ومراتبي كه درطي دهسال گذشته برمردم ايران رفت را چنيين ناجوانمردانه وبي حيا ناديده بگيرند وبارديگرخودرا وارد بازيهائي بنمايند كه بجز فريب ديگرهيچ مفهومي ندارد. شايد هنوزهم حضرات غافلند كه شرايط امروزي رژيم درپيوند با سياستهاي داخل وخارج با شرايط حاكم درسال 75يكصدوهشتاد درجه تفاوت يافته، واين دومقطع زماني بهيچ وجه با هم فابل مقايسه نيست. جهت مزيد اطلاع حضراتي كه نگران فروريزي اين نظام آدمكش هستند اينكه: درآنزمان (( 1375)) پرونده هاي ترورميكونوس – ترورهاي درون وبيرون مرز – انهدام كنيسه يهوديان درآرژانتين و... عمدتا"دردست دولتها ودادگاههائي بود كه با يك اشاره ژاك شيراك و شرودر صدراعظم وقت آلمان و... يا مختومه ميشد ويا بهردليلي اقدامات جنايتكارانه رژيم به بايگانيهاي راكد سپرده ميشد. اما امروز يك پرونده درد سرسازجهاني، يعني پرونده فعالينهاي هسته اي رژيم دردستور كارشوراي امنيت سازمان ملل قرارگرفته كه گريزازچنين مهلكه اي، با نفوذ وتلاشي كه آمريكا ودول اروپا ئي دراين شورا دارند نه شق القمر، كه، واويلاست!! گذشته ازچنين خطربالقوه اي كه چون بمب نه ساعت شمار، كه مثل يك بمب ثانيه شماردربيخ گوش جمهوري اسلامي مشغول تيك تاك كردن است و تاكنون صدور يك اولتيما توم ودوقطعنامه تحريم كه بمثا به موادانفجاري اين بمب محسوب ميشود، وصدورسومين قطعنامه اي كه درراه است، ضمن اينكه بموازات چنين اقدامات خرد كننده اي نيزپرونده نقض مستمر حقوق بشر رژيم ودرپي آن سربرآوردن پرونده هاي خفته دربا يگا نيهاي ديگركشورها كه يك به يك درحال بيرون آمدن اززيرگردوغباربازيهاي سياسي ورشوه پردازيهاست، براي اينست كه پرونده سياه جمهوري اسلامي ضخيم وضخيم ترگردد. مجموعه اقداماتي كه بدان اشاره شد حكايت ازآن دارد كه هيچيك از اقدامات كنوني كه درحال شكلگيري وپيگيريست، مطلقا"هيچ شباهتي با آنچه كه درسال 75 براين ملت رفت ندارد. با اين اوصاف وعليرغم مطرح بودن انبوهي ازپرونده هاي سياه وجنايتكارانه رژيم و هجومي كه ازسوي محافل سياسي وحقوق بشري متوجه رژيم ميباشد، هنوزهم حضرات اصلاح طلب بدون توجه به خواست ومطالبات واقعي مردم ايران براين اعتقادند كه بايد ازتجربه ارزشمند (( دوم خرداد 76)) كه يكبار رژيم را ازفروريزي وتنبيه جهاني رهائي بخشيد، وبمد ت دهسال راهگشاي رژيم براي تداوم حيات ننگينش گرديد، بهره برد، تاشا يد بارديگر فرجام وعقوبت كاررژيم سركوبگرشان را بگونه ديگري بجزشكلي كه حالا كليد خورده وهرلحظه به ساعت صفر نزديك ميشود، رقم بزنند.
نكته مهمي كه هنوز هم اصلاح طلبان واصولا"حاميان اين خط فكري دنبال ميكنند ويك تضاد آشكاردرنضج گيري چنين تفكري بروشني رخ مينمايد ومچ اين خانمها وآقايان را درنزد مردم بازميكند، اين است كه ازيكسو صحبت ازمنافع ملي ميكنند، وازسوي ديگر درهمان زمان ودر يك مغلطه كاري آشكار كه جاي هيچگونه دفاعي را براي اين انسا نهاي الوان گونه باقي نميگذارد، تلاش دارند تا دريك مغلطه بازي وتقيه ايدئولوژيكي منافع ملي و مصالح كشور را دركنار حفظ نظام قراربدهند كه اين كار هيچ مفهومي بجز شارلا تا نيزم سياسي و فريب مردم درجهت حفظ قدرت سياسي بهرقيمت را بهمراه ندارد. وقتي ملاك اساسي درچنين نظام توتاليتر وجذميت گرا وتامخواهي براي هرشهروندي كه بخواهد درسرنوشت كشور دخيل باشد، التزام عملي به اصل ولايت مطلقه فقيه است و هرگونه مخالفتي ولو مسالمت آميزو انتقادي توهين به مقد سا ت و مخل به مبا ني اسلام و اقدام عليه امنيت نظام بحساب ميايد ومشمول عقوبت وكيفردرسياه چالهاست، معلوم نيست كه حضرات اصلاح طلب و ملي – مذهبي و... ضد جنگ ازكدام منافع ملي حرف ميزنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!
بايد با طرفداران ونظريه پردازان (( استراتژي بازدارنده )) اين پرسش اساسي را درميان نهاد كه شما از كدام منافع ملي حرف ميزنيد؟؟ آقايان چنين استدلال ميكنند كه اگرقراراست كيان نظام ومناع ملي حفظ شود بايد كه به استراتژي بازدارنده گردن بنهيم. مراد ازبا يد وگردن نهادن براي چه، و آنانيكه بايد گردن بنهند چه كساني هستند؟؟
اين گروه، دسته، احزاب دولتي، وقلم بدستان وجيره خواران حكومت اسلامي بايد بگويند كه پس ازسه دهه نقض حاكميت قانون خودشان، ناديده گرفتن حقوق شهروندي، پايمال نمودن آزاديهاي مصرح در قانوني كه براي حضرات حكم الهي دارد، وصد البته كه ازمنظر كنشگران ومخالفين سياسي نظام با هزاراگر واما روبروست! برگزاري انتخابات نمايشي و بنا به اعتراف خودشان حذف اصلاح طلبان ازصحنه قدرت وفزوني يافتن دامنه قدرت ولايت مطلقه فقيه كه بعنوان يك اصل مهم و اساسي درقا نون اساسي كليت قانون را دريك ماده و تبصره هاي همراه عليل وذليل نموده و هيچ احدي حق نفس كشيدن بدون كسب اجازه از محضر ولي امر مسلمين جهان را ندارد، و بنا به اذعان واعتراف شفاف همين آقايان اصلاح طلب و ملي – مذهبي و غيرو در چنين استبدادي تا كنون نتوانسته است هيچ مشكلي ازمشكلات عديده كشور را حل وفصل نمايد، اصلا" بحث منافع ملي ودفاع از آن چه معنا ئي ميتواند داشته باشد؟؟ (( هيچ – هيچ – هيچ)) بجزدور باطل ولاغير.
في الواقع اصلاح طلبان با طرح وموضوعيت بخشيدن به چنين مفاهيمي ميخواهند همان راهي را بروند كه درخرداد 76 رفتند. آنان هنوزهم بااين خيال خام معتقدند كه اگرهمه آنچه را كه آنها بعنوان (( استراتژي بازدارنده)) كه عنوان ديگرش (( گام مبارك)) است را طرف مقا بل يعني اقتدارگرايان بپذيرند، تبعا"دولت آمريكا وشايد دولتهاي اروپا ئي با اند وخته اي كه بگفته آقايان اين دولتها از دوران خاتمي واصلاح طلبان دارند، پس ازاطمينان ازاين موضوع كه مشتي افراد كت وشلواري از نوع اصلاح طلب مجددا" بركرسيهاي قدرت بازگشته اند واينكه حالا قدرت دردست كيست، ميتوان اميدواربود كه آمريكا ازرفتار بگفته حضرات خصمانه خود نسبت به كليت جمهوري اسلامي دست بردارد وبازهم بنا بمصلحت تن به گفتگو ومذاكره وسازش، وحل مشكلات خود با جمهوري اسلامي بدهد! غافل ازاينكه با خود بيا نديشند اين مسير براي دو دوره 8 ساله ودرمجموع 16 سال دوران ((بيل كلينتون – و جرج دبليو بوش )) پيموده شد وجز وقت كشي وسركشي هاي بيشتر از چنين رژيم آشوبگر وفتنه طلب وتروريسم پروري هيچ عايدي حاصل نگرديد.
باهمه اين اوصاف با يد نشست ديد كه آيا جنگ مقدس كه اقتدار گرايان بر طبل آن مي كوبند روي خواهد داد، يا همان گام مباركي كه اصلاح طلبان آنرا پيشنهاد ميكنند؟!
ايران – تهران 28/مهرماه / 1386
Oct 19, 2007
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment