به بندیان عدالت تراسیماخوسی
احمد قابل،سپیده پور آقایی،عمادالدین باقی،قاسم شیرزادیان،منصور اسالو،منصور فرجی،محمد جواد اکبرین،عباس خرسندی،محبوبه مقدم،محمود صالحی،احسان منصوری،احمد قصابان،مجید توکلی و دیگران بسیاری که نامشان را نمی شناسم اما...
متفکران قدیم و جدید در باب عدالت و تعریف و ایضاح حدود و ثغور آن سخن بسیار گفته اند.عده ای عدالت را ایفا و استیفای حقوق دانسته اند.جان راولز "عدالت را به مثابه انصاف" دانسته است و بر این نظر است که هر تعریفی از عدالت ارائه کنیم باید مصادیق آشکار بی عدالتی را لحاظ کنیم.فی المثل برده داری به هیچ روی با عدالت سازگار نیست و یا استبداد و خودکامگی از نمونه های آشکار بی عدالتی است.راولز به این مصادیق آشکار،"داوری های جا افتاده" می گوید.
"داوری های جا افتاده آن دسته از ارزیابی های اخلاقی هستند که وقتی در آنها درنگ می کنیم به نظرمان بالاخص صحیح و سالم می آیند و برای همین شهودا آنها را واقعیاتی نسبتا ثابت و پایه ای در نظر می گیریم که هر نظریه عدالتی باید با آنها همخوان باشد".(فلسفه راولز،نوشته رابرت بی.تلیس،طرح نو،ترجمه دیهیمی).
جان راولز می گوید:سوال هایی هستند که احساس می کنیم بایستی به نحو خاصی به آنها پاسخ داد.مثلا، ما مطمئنیم که عدم تساهل دینی و تبعیض نژادی ناعادلانه اند.ما فکر می کنیم اینگونه چیزها را با دقت سنجیده ایم و به نتیجه ای رسیده ایم که به عقیده مان داوری بی طرفانه ای است که با هیچ توجه بیشتری به منافعمان،عدول از آن ممکن نیست.اینگونه اعتقادات نکات تمهیدی تثبیت شده ای هستند که فرض ما بر آن است که هر گونه تصوری از عدالت باید با آنها همخوانی داشته باشد.
تراسیماخوس نیز تعریفی از عدالت دارد که بخش عمده ای از کتاب جمهور افلاطون در مردود دانستن این تعریف می باشد.او می گوید آنچه "عدالت" نام دارد،صرفا هر آن چیزی است که منافع اقویا را در نظر می گیرد.عدالت آن است که قدرت حاکم ،عدالت می داند و از مردم عادی جز سرسپردگی و تسلیم شدن بی چون و چرا در برابر خواست و منافع قدرت مداران،انتظاری نیست.
هر تعریفی،جز آنچه تراسیماخوس و گلاوکن و نظیر ایشان بیان می دارند،نمی تواند به بند کشیدن انسان ها را به صرف داشتن عقیده و ابراز آن ،عملی عادلانه بیانگارد.
حق اندیشیدن و بیان آن اندیشه از حقوق اساسی انسانهاست و آنان که کارگران را محبوس می کنند،دانشجویان را مطیع و منقاد و گوش به فرمان قدرت می خواهند،زنان را به صرف سخن گفتن از حقوق حقه خود،در زندان می پسندند و آنگاه سخن از عدالت می گویند،به قطع مرادشان از عدالت،"عدالت تراسیماخوس" است.
بهزاد مهرانی
No comments:
Post a Comment