تا كي سكوت؟ تا چه زماني بي تفاوتي؟ تا كجابايد درگيرمنم زدنها وفقط منها بمانيم؟؟ جنهمي كه بپا شده و بسياري ازهمان پرمدعا ها درشكل گيري وزايش آن نقشي توام با سكوت وسازش وهمكاري داشتند دراين تراژدي ملي وپيشگيري ازآن براي خود چه نقشي قائلند؟؟
هرايراني با وجداني با هرعقيده ومسلك ومش سياسي و... موظف است تا گزارش ذيل را با دقت وتامل وبا وجداني جداشده ازگرايشات سياسي بخواند. بايد روي اين موضوع با درايت وتعمق فكركرد. بايد ديد كه چه برما رفته وچه دارد براين ملت ميرود؟؟ بايد از خودمان بپرسيم كه چرا دانشجويان اين سرزمين كه بايد طلايه دارجامعه فرداباشند، به چنين سرنوشت غم باري گرفتارميا يند؟؟
چرا دانشجويان اين سرزمين بايد راه حل را در گريز، يا خودكشي جستجوكنند؟؟ بررسي ومقابله با اين چرائي ها بعهده كيست؟؟ آيا راهي جزآن هست تا محافل حقوق بشري درداخل وخارج ، وهرانساني، درهرمرتبت ومنزلت وجايگاهي، فارغ ازهرگونه گرايش ووابستگي مسلكي برروي اين معضل ومصيبت انساني آنهم در ابعادي چنين فاجعه باربه تفكر وتامل وتعمق بنشينند، و راهكاري عاجل بيا تنديشند؟؟
چه برسرجوانان ونوجوانان اين سرزمين آورده اند كه بايد شاهد چنين فجايعي باشيم؟؟ يا بايد ناظردرگيرشدن جوانان نمان دردام اعتياد وفساد وفحشا باشيم، ويا شاهد بروز چنين مصيبتي باشيم كه آماري تكاندهنده را پيش روي ما قرارميدهد!
متن ومحتواي گزارش شامل مطالب هشداردهنده و تكاندهنده ايست كه هرانسان باورمند ومتعهدي را به عذاب واميدارد.
براستي چه كساني در مقابل اين فاجعه انساني - تاريخي بايد احساس مسئوليت ملي - تاريخي بنمايند؟؟ تا چه زماني بايد مشغول خودخواهي هاي احمقانه خود ونا ظر نا بودي سرما يه هاي ملي وآينده سازان سرزمين خود باشيم؟؟؟
بررسی پدیده خودکشی در بین دانشجویان ایرانی
بر اساس بررسیهای انجام شده از سوی دفتر مشاوره وزارت علوم، "خودکشی" دومین علت اصلی مرگ دانشجویان ایرانی است. طبق گفتههای رئیس حراست کل وزارت علوم، از هر 28 مورد خودکشی دانشجویی، 7 مورد مربوط به پسران و 21 مورد مربوط به دختران است. شاید کمی غیرقابل باور باشد، اما بر اساس آمار اعلامشده از سوی نهادهای دولتی، سالانه 4200 دانشجوی ایرانی خودکشی میکنند.
به گزارش «جهان»، به عادت هر روز غروب، خوی گرم شهرستانی بودن دختر گل میکند و دلش که تنگ میشود با دوستان «همخوابگاهیاش» بیرون میرود. آن روز تصمیم بر این میشود که به کافی شاپ بروند. در کافی شاپ نشستهاند که یک پسر با لباسهایی شیک، اتومبیل بنزش را دم کافی شاپ پارک میکند و وارد میشود.
پسر بنزسوار مستقیم سر میز دخترها میآید: " اجازه هست اینجا بنشینم؟"، مینشیند و حاصل نشستن یک ساعتهاش، دوستی با مینا میشود. آرش آن چنان خودش را موجه و مهربان نشان میدهد که مینا مطمئن میشود مرد رؤیاهایش را پیدا کرده است.
هنوز یک ماه از این آشنایی نمیگذرد که: "مینا ازت میخوام بیای خونه ما تا مامانم تو رو ببینه؛ خیلی از تو پیشش تعریف کردم؛ نمیدونی چقدر مشتاقه تو رو ببینه".
مینا به هر صورت میپذیرد. اما وقتی وارد خانه میشوند از مادر خبري نيست. آرش از او میخواهد که کاملا" به حرفهایش گوش دهد؛ چرا که اگر سرپیچی کند به راحتی او را میکشد.
چند روز بعد، مینا در حمام خوابگاه خودکشی میکند و دیگر چشمهایش را باز نمیکند.
چند قدم آن طرفتر، بیرون از خوابگاه دانشجویی ساعت 9 شب؛ با لباسهایی پاره و ناتمیز و سر و صورتی نظافت ندیده، دم یکی از مغازههای بلوار کشاورز دراز کشیده بود تا بخوابد.
کنارش نشستم و از سن و کار و بارش پرسیدم. 27 ساله و بیکار بود. یعنی بیکار بیکار که نه! شیشه اتومبیل های پشت چراغ قرمز را پاک میکرد. یادش نمی آمد که تا حالا به خودکشی فکر کرده یا نه ولی اصلا" دوست نداشت خودش را بکشد.
به نظر او فقط کسی خودکشی میکند که مخش "تاب" برداشته باشد؛ و این آخرین جمله اش بود:" تا حالا گذشته از این به بعد هم خدا بزرگ است".
هر چند بر اساس آموزههای ادیان آسمانی، خودکشی عملی غیر قابل بخشش است، اما شاید این دختر دانشجو دلیل موجهی برای این کار داشته است. اما به راستی مهم ترین دلیل خودکشی دانشجویان ایرانی اعم از پسر و دختر چیست؟
سالانه چند نفر از دانشجویان دختر و پسر ایرانی خودکشی می کنند؟
بر اساس بررسی های انجام شده از سوی دفتر مشاوره وزارت علوم، "خودکشی" دومین علت اصلی مرگ در بین دانشجویان ایرانی است و طبق گفته های رئیس حراست کل وزارت علوم از هر 28 مورد خودکشی دانشجویی در ایران، 7 مورد مربوط به پسران و 21 مورد دیگر مربوط به دختران است.
شاید کمی غیر قابل باور باشد، اما بر اساس آمار اعلام شده از سوی نهادهای دولتی، سالانه 4200 دانشجوی ایرانی خودکشی می کنند.
اما چرا؟ چه میشود که قشر فرهیخته و روشنفکر جامعه بهترین راه حل را انتخاب گزینه "مرگ" میبیند؟
بر اساس نظریههای جامعه شناسانی همچون "امیل دورکیم" و "جورج زیمل"، خودکشی از عواقب و عوارض "شهرنشینی" به شمار میآید. این نظریه پردازان بر این باورند که اساس زندگی شهری بر رقابت و کشمکش است و همبستگی و همدلی به شدت در جوامع شهری کاهش پیدا میکند.
این اندیشمندان بر این باورند که بیگانگی، گوشه گیری و انزوا در فضای زندگی شهری افزایش مییابد.
فارغ از این نظریات، عوامل خطر ساز و تسهیل کننده خودکشی در بین دانشجویان را می توان به صورت زیر دسته بندی نمود؛
الف) عوامل خطر ساز محیطی؛
همچون؛ بیکاری و مشکلات مالی، شکست در روابط عاطفي، مشکل در روابط اجتماعی و یا از دست دادن جایگاه اجتماعی، ناکامیها و شکستهای تحصیلی، تراکم بیش از اندازه دانشجویان در خوابگاههای دانشجویی، فضای فیزیکی نامناسب خوابگاه ها، برخوردهای نامناسب سرپرستان خوابگاه ها با دانشجویان، زندگی با هم اتاقی دچار بیماری های روانی- اجتماعی، نبود مراکز مشاوره و مددکاری حرفه ای و...
ب) عوامل خطرساز زیستی و روانی؛
از قبیل؛ اختلالات روانی به ویژه اختلالات خلقی، اضطرابی، اسکیزوفرنی و اختلالات شخصیتی خاص، آلودگی به مصرف الکل یا مواد مخدر، مشکل در سازگاری با تغییرات و رویدادها، سابقه اقدام به خودکشی، نداشتن مهارت لازم برای مدیریت استرس ها، داشتن روابط با جنس مخالف، تنهایی و دوری از خانواده و...
پ) عوامل خطرساز فرهنگی اجتماعی؛
همچون؛ به بن بست رسیدن در افکار و اندیشه های بنیادین اجتماعی و فلسفی (یأس فلسفی)، کمبود حمایت اجتماعی و احساس انزوا ، باورهای نادرست درباره خودکشی و...
کاملا" آشکار است که تلاش در جهت رفع این مشکلات و حل این مسائل می تواند رشد پدیده خودکشی در بین دانشجویان را متوقف کرده و کمیت آن را کاهش دهد. البته پیش از تلاش برای جلوگیری از گسترش رفتار خودکشی در بین دانشجویان باید به این سئوال پاسخ داد که آیا خودکشی قشر نخبه و فرهیخته جامعه برای مسئولان، سیاستگذاران و خانواده ها مهم است یا نه؟
طبیعی است مبارزه با پدیده نابهنجار خودکشی دانشجویی نیازمند همت و برنامه ریزی مسئولان، خانواده و خود دانشجویان است و بی توجهی به این مسئله، تبعات بسیار دردناک و غیرقابل جبرانی را برای کشور در پی خواهد داشت.
نظرسنجی زیر در همین راستا و به منظور کمک به کارشناسان، مسئولان، خانواده ها و دانشجویان برای جلوگیری از پدیده خودکشی دانشجویی انجام شده است.
گفتنی است بیش از حدود 1000 دانشجوی ایرانی در این نظر سنجی شرکت داشته اند.
No comments:
Post a Comment