Jan 17, 2008

اصلاح طلبان و یگانه شرط بلاغ ، مردم ایران و لاغیر / الف - بیقرار



سوت پايان بازي نامنويسي كانديداهاي انتخابات مجلس هشتم روز جمعه 21 ديماه 86 كشيده شد.نكته جالب توجهي كه تا قبل از نامنويسي وحواشي آن وجود داشت وحيرت آور مينمود اينكه: اصلاح طلبان با انواع واقسام احزاب دولتي ونيمه دولتي و وابست به پدرخوتنده هاي حكومتي وبا القاب گوناگون وويترين هاي پرزرق ئبرق ئظاهرا" پركالا وبزك كرده اما بي محتوا، با حداكثرقوائي كه ميتوان تصور نمود پاي بميدان گذاشته بودند وچهارنعل داشتند مي تاختند. اضافه بر محمد خاتمي وعلي ابكرخان هاشمي رفسنجاني وحسن روحاني و يكي – دو ملاي ديگرچون كروبي و منتجب نيا وگرامي مقدم، چند نفري را هم بعنوان سخنگو ونظريه پرداز و مفسر ومبلغ كوك كرده بودند تا بيايند ودراين بازار پرغوغا ولي بي مشتري بگويند وبنويسندو...
تاج زاده از يكسو، محسن آرمين از يكسو، بهزاد نبوي وعيسي سحرخيز وعطريانفر وخلاصه بيشترآنانيكه دوشاخه شان درپريز اكبرهاشمي وخاتمي وكروبي، يعني سه پايه اصلاح طلبي بود يكه تازاين ميدان واين بازار مكاره بودند. جلسات بحث وبررسي ومصاحبه هاي آنچناني براه افتاده بود تا هرآنچه دل تنگشان ميخواست بگويند. بگويند كه احمدي نژاد چنين كرد وچنان. اما هرگز شنيده نشد كه بگويند خودشان چه برسر اين ملت آوردند!؟ ستاد ائتلاف تشكيل دادند تا شايد چون دوران خوش گذشته وغيرقابل بازگشت كه هرگز تكرار نخواهد شد، و نخواهند گذاشت كه تكرار شود، و مردم هم چندان رغبتي به تكراركه نه، به ماندگاري هيچكدام شان ندارند، اگر بتوانند دكان وحجره اي براي متاع بي مشتري و فاسد شده شان بيابند. تا آنجا كه ميسربود وامكانات اجازه ميداد ازهيچ قيل ئقالي دريغ نكردند، و هرآنچه را كه صواب و نا صواب ميديدند وتشخيص ميدادند، گفتند و نوشتند. اما با همه آنچه كه انجام دادند دريافتند كه ازآنجا رانده ونزد مردم درمانده اند. علي اكبرهاشمي در يك مانورآبكي كه در خرم آباد بصحنه آورد با يك تشرمحسن رضائي مبني براينكه جعبه سياه جنگ را بايد بازكنم، اورا چنان با دخمه فرستاد كه دريافت بايد سكون كند. همانگونه كه درانتخاتبات رياست جمهوري نهم با همه اهن وتلپي كه داشتة در نهايت مصلحت را درآن ديد كه درمقابل هرآنچه كه آنرا تخلف درانتخابات تلقي ميكرد سكوت كند ودرنهايت شكايت خودرا به خدا ارجاع دهد. اين از هاشمي رفسنجاني بي يال وكوپال شده. سيد محمد خاتمي هم بدليل ضعف و شخصيت شكننده وسازشكارانه اي كه دارد بعد از سه سفراستاني با يك تشر رقيب كه پول اين سفرها از كجا تامين ميشود، و بيرون انداختنش از موسسه گفتگوي تمدنها كم آورد وبناچار كنج امنزوا برگزيد، مگر نق زدنهائي كه خودش هم ميداند كمترين خاصيتي در مقابل حريف بي حيا ندارد. شيخ مهدي كروبي هم كه روزي و روزگاري سركردگي اصلاح طلبان در مجلس ششم را دراختيار داشت، در افسار گسيختگي نزديك به ديوانگي كه از مختصات جوهري اوست، چنان نمكدان شكني نمود نمود كه بعضي اصلاح طلبان اورا چراغ سبزگرفته وغلام حلقه بگوش آقا برشمردند وبراوتاختند، اما ـنها نيز نتوانستند در مقابل بي حيائي شيخ دوام بياورند وخيلي زود آتش توپخانه شان خاموش شد. اما شيخ بدون اينكه با كسي رودربايستي داشته باشد وحفظ ظاهربنمايد، با صراحت اعلام نمود كه با اصلاح طلبان درهيچ ائتلافي شركت نخواهد كرد وتصميم دارد تا با تابلوي حزب خودش يعني اعتماد نا ملي راهي كارزار انتخابات شود. اين از دانه درشتها و كله گنده ها. اما با نگاهي گذرا بر آنچه كه سركردگان اصلاح طلبي آنهم از نوع پيشرو هاشان گفتند ونوشتند، با يك تحليل سرانگشتي و بازاري ازمجموعه هارت وپورت هائي كه سردادند بجزدريك – دو مورد، همه چيز ميتوان استنباط نمود، بجز آن چيزي كه خواست مردم ميباشد. شاخ وشانه كشيدند، اما براي سهم خواهي ومشاركت درقدرت. اهن وتلپ كردند، اما نه براي مطالبات بلعيده شده مردم، كه براي بدست آوردن چند كرسي درمجلس، يا اگر بتوانند وبگذارند براي كسب يكي – دو صندلي وزارت كه بعيد بنظر ميرسد. درواقع تنها كسانيكه جسارت نشان داد وكلامي از حق حال چه بر اساس مصلحت وچه برمبناي ضرورت ويا درپيش گرفتن سياست ورزي نو، سعيد حجاريان بود كه گفت: اگرهمه مجلس هشتم راهم به اصلاح طلبان بدهند، هيچ چيزي عوض نخواهد شد ودرب برهمان پايه خواهد چرخيد كه تا كنون چرخيده. ديگري حسن يوسفي اشكوري بود كه گفت: از صندوقهاي ولايت مطلقه فقيه و شوراي نگهبان منصوب اوهمه چيز بيرون آمدني است، بجزمعيارهاي دمكراسي.
آري اصلاح طلباني كه ظاهرا"كليت اين باند يا جناح حكومتي را نمايندگي ميكردند وبعنوان چرخ پنجم درشكه ميدان دار بحث وفحص ها بودند همه چيز گفتند، الا اينكه بگويند، اگربار ديگر شوراي نگهبان آنها راازصحنه بيرون بيندازد، چه خواهند كرد! تهديد كردند اما درچهارچوب نظام والتزامات عملي به قانون واصل ولايت فقيه! زبان به انتقادات تند وتيز گشودند، اما نه براي ملت كه براي كسب قدرت يا سهيم بودن درقدرت. همه جور آمار وارقام اقتصادي ارائه كردند. ازنرخ بيكاري گرفته، تا رشد نرخ فاسد – فحشا – اعتياد و...! اما همه چيزرا به سوء مديريت وعدم كفايت احمدي نژاد مرتبط دانستند. گوئي كه اين مملكت واين حكومت با اين همه مصيبت هاي جورو واجور، در طي دوران دوسال وچند ماهه احمدي نژاد هيچ ندان بروز نموده است! نگفتند كه احمدي نژاد هم يكي از ماست، اما اهل حقه بازي هاي اصلاح طلبانه ودو دوزه بازيهاي پشت پرده ازجنس حسن روحاني ومحمد خاتمي و... نيست. همين بي خرد وناداني است كه مردم دارند ميبينند. ومهمتراينكه هزگزبرزبان نياوردند كه احمدي نژاد حاصل وفرآيند چه اتفاقات وسياستهائي است كه تا قبل از ظهوراوجريان داشته است! افاضات فراوان نمودند، اما دريغ ازاينكه بگويند، ريشه همه اين مصيبت ها در كجاست، وآنچه كه نزديك به سه دهه است دارد براين ملك وملت ميرود زائيده چيست، وقائم به چه عامل وعوامليست! مقايسه كردند، اما مقايسه شان قبل ازآنكه معطوف به خواست ومطالبات مردم باشد، برآن بود كه بگويند اگر ما بيائيم با چكمه پوشيدن زنان كاري نخواهيم داشت، اما نگفتند يا شايد شهامت وشجاعت آنرا نداشتند كه فرياد بزنند، چرا بايد دست وپاي جوانان اين سرزمين بريده شود؟؟؟
فريا زدند اما نه براي آزادي و دمكراسي خواهي ويك دگرگوني بنيادي، بلكه با اين هرف كه اگرما بيائيم لوايحي را بمجلس خواهيم برد كه چه شود وچه! وشاهد بوديم كه با يك توپ وتشررهبري گروهي شان اعلاميه انصراف دادند، گروهي شان حتي شهامت نامنويسي درخود نديدند، وسركرده شان سيد محمد خا تمي هم با ازدست دادن عمارت گفتگوي فرهنگها وتمدنها وبا يك تحقيرغيرقابل وصف بجاي ايستادگي و مقاومت درمقابل اين همه توهين وتحقير، چون گذشته راه مماشات وسكوت برگزيد وعطاي رفتن به اين شهر وآن استان براي فريب مردم را برلقاء سكوت ترجيح داد و خانه نشيني برگزيد، مگرسخنرانيهائي كه خود ويارانش بخوبي ميدانند هيچ خطرجدي را متوجه رقيبان گردن كلفتش نخواهد كرد.
آري: درحكومت اسلامي اصل برهمه چيزاست، الا خواست ومطالبات حقيقي مردم. اصل بر حفظ نظام واقتدار روزافزون آنست ولاغير. درحقيقت اصلاح طلبان بايد، و دارند كفاره خيانتي را مي پردازند كه برآمال وآروزهاي يك ملت روا داشتند. آنطور كه اعلام شده، واگردرست باشد وگرفتار تعويق دردولت در تعليق وتعطيل نشود، قراراست كه روز دوم بهمن ماه نتايج بررسي صلاحيت كانديداهاي نام نويسي كرده اعلام شود.
دراينكه نتيجه چه خواهد بود، ازهم اكنون نه برمردم پنهان است ونه برصحابه حكومت واپوزيسيون آبكي درون حكومتي. حتي نتايج بازي بر بسياري ازكانديدا ها هم مسلم ومسجل است، اما دراين وانفساي دروغ ورياكاري وحقه بازيهاي پشت وروي پرده هنوز فرصتي هست تا حضرات اصلاح طلب كه خودرا مدعي و دغدغه دار مطالبات حقيقي اكثريت بزرگ مردم ايران ميدانند ازهم اكنون به چاره كار بيانديشند. نه چاره جوئي براي اينكه چرا اين يا آن اصلاح طلب ردصلاحيت شد، كه چاره جوئي براي پيوند خوردن به ملت ورهائي ازمصيبتي كه موجب گرديده كه يك ملت تا لبه پرتگاه سقوط وانهدام همه شالوده هاي انساني واقتصادي و فرهنگي وصنعتي و... كشانده شود وكثيري از شما حضرات اصلاح طلب خواسته ونا خواسته، دانسته ونادانسته، و... دراين سيه روزي ملي دخيل وشريك بوده ايد.
چاره كار وآنچه كه ميتواند شما را ازمنجلاب گرفتار آمده درآن برهاند، مردم اند ومردم. ازنگاه وانديشه هاي اپوزيسيون سخت، يا بگفته زعماي قبيله حاكم، مخالفين راديكال وتحوال خواه مايه نميگذارم كه بيش از هشتاد درصد مردم بستوه آمده ايران را در برميگيرد. ازسخنان سعيد حجاريان كه بنا به تعريفي مغز متفكر اصلاحات بوده وهست مايه ميگيرم كه گفت: مشكل اصلاح طلبان اين بود كه وقتي راي مردم را گرفتند وبركرسيهاي وزارت و وكالت و رئيس جمهوري تكيه زدند، بجاي اينكه مردم محوري را سرلوحه اقدامات واستراتژي اصلي خود قراردهند، درتمامي دوران مسئوليت شان، ودرعرصه چاني زنيها در بالا پيش از اينكه بفكر مردم ومطالبات آنها باشند، بفكر منافع شخصي وگروهي خودشان بودند. با اندكي تامل وتعمق برآنچه كه طي ايام قبل از نام نويسي شاهد ش بوديم، راه و روش اكثرتان تداوم همان راه وروشي بود كه درطي دوره هشت ساله اصلاح طلبي شاهد وناظرش بوديم. يعني آزموده را آزمودن. مصداق همان ضرب المثل معروف را تداعي مينمود كه بازهم داريد دستتان را درسوراخي ميبريد كه يك بارازآن سوراخ هم شما وهم ملت ايران گزيده شده اند. براستي آدمهائي كه خودراسمبل اصلاحات واصلاح گري ميدانند ودرمقابل اسم هركدامتان هم يك عنوان دكتر ومهندس وچه و چه آمده، چند باربايد از يك سوراخ نيش بخوريد وانتظار داشته باشيد كه يك ملت هم بدنبال شما حركت كند؟؟؟ اولين فرض اصلاحات اينست كه خودتان را ارزيابي كنيد وببينيد بدنبال چه اهدافي هستيد، وبعد ازخود بپرسيد كه آيادرچنين ساختار وجاده پرازسنگلاخ دستيابي به چنين اهدافي ميسرخواهد بود يا خير؟؟ تجربه همين سه دهه گذشته، خاصه ازسال 68 به اينسواين فرض را برهرايراني خردمندي حجت ميكند كه خير، شدني نيست ونخواهد بود.
گفتگوي اخير كروبي با اعتماد ملي بسياري از واقعيتها را پيش چشم ما وشما ميگذارد. اودرگفتگوي خود با صراحت اعلام ميدارد كه مجلس بايد مطيع باشد واطاعت كند. اطاعت از چه كسي وبراي چه منظوري؟ اگر اصل براطاعت باشد كه هست وبايد باشد وخودشما درمجلس ششم درهمان نخستين نشست اثارچنين اطاعت و عدم اطاعتي را ديديد، برچه چيزي اصرا داريد؟؟؟ درچنين فضائي با چنين مختصات وشاخصه هائي اصولا" نيازي به انتخاب وانتخابات وجود ندارد! ازهمين يك جمله بايد دريافت كه مجلس در جمهوري اسلامي داراي چه معنا ومفهومي است. وبعد اينكه اصولا"ازچنين مجلسي چه انتظاري ميتوان داشت؟؟؟
دوتن از تئوريسين هاي مطرح اصلاح طلب ((آرمين وتاج زاده )) به نقل ازشيخ مهدي كروبي رئيس مجلس اصلاحات وخاتمي رئيس جمهور اصلاح طلب كه بعدا"اذعان نمود يك تداركاتچي بيش نيست، با صراحت اعلام ميدارند كه درانتخابات مجلس هفتم، همين تحفه اي كه پيش روي ما قراردارد، تكليف 190 صندلي ازپيش تعيين شده بوده، ولابد شماره صندليها نيز به منتخبين ازقبل انتخاب شده ابلاغ شده بوده است!
حال بايد ديد وپرسيد كه آقايان اصلاح طلب، ودرراس آنها همين آقاي كروبي و خاتمي چرادرهمان زمان چنين اهانتي به خود وملت را پذيرفتند وبا همه اقتداري كه داشتند در مقابل چنين بدعت وحركتي كه درتمامي ابعاد درتضاد با شعارهائي چون قانونمندي وايران براي هم ايرانيان مقاومت كه نكردند هيچ!! حتي انتخابات را هم برگزار نمودند؟؟!!!! ومجلس نشينان كه بيش از 95 درصدشان منتخبين راستين مردم بودند چرا درمقابل مستبدين سكوت اختيار نمودند؟؟ حالا وبعدازچهارسال كه ازآنزمان ميگذرد، ميگويند تحصن كرديم. سئوال اينست كه ازپشت تريبون مجلس فرياد زديد كه آن تحصن براي به چه منظوروبا چه هدفي صورت گرفته است، و از مردم خواستيد تا براي حمايت به شما بپيوندند؟؟ پس دروغ گفتيد وتلاش كرده بوديد تا آنطوركه كروبي ميگويد همه چيزرا بدوراز چشم مردم واينكه نظام با چالش مواجه نشود، يك قانون شكني آشكاررا بپذيريد، ودرشرليط كنوني هم انتظارداريد تا مردم بصحنه بيايند وحمايان شما درانتخابات قلابي با چنين تعاريفي باشند!!
پرسش ديگري كه ميتواند بعنوان سئوالي كليدي در مقابل اصلاح طلبان قراربگيرد، آنهم در شرايطي كه بر بوق شيپور ميدمند كه همگان بايد در انتخابات شركت كنند، اين است كه اگرهمان اتفاق مجلس هفتم وپيش ازآن درمجلس پنجم تكرارشود كه ميشود، بجزيك نق ونق كردن واعتراضات آبكي وبعدهم سكوت ومماشات تا انتخابات وبازي ديگر چه خواهند كرد؟ براستي تا چه زماني اين دور تسلسل باطل بايد ادامه يابد وچه زماني قراراست كه به اين خيمه شب بازيهاي دروغين وسياستهاي نخ نما شده پايان داده شود؟؟ ‌آيا قربا ني شدن 3 نسل كافي نيست؟؟
اصلاح طلبان اگرريگي به كفش ندارند، بعدازاينهمه شارلاتانيزم سياسي وآنهمه تجربياتي كه درانبان دارند بايد به اين حقيقت تاريخي رسيده باشند زمان آن بازيها و سازشكاريهاي ضدمردمي بسرآمده، لذا بايد توضيح دهند كه اگر بهر دليلي ازغربال شوراي نگهبان عبور نكردند، يا بفرض محال عبورنمودند، براي مقابله با چنان رخدادي كه پيش بيني آن هم چندان دور ازذهن نمي نمايد، چه خواهند كرد؟؟ اگر طرح وبرنامه اي معطوف به حركتهاي مدني ومردمي نداشته باشند، ازهم اكنون بايد مطلع باشند كه ارائه هر گونه تحليل وتفسيري دراين زمينه بجز داستان سرائي بيهوده، هيچ مفهوم ديگري در نزد عامه مردم ونيروهاي اجتماعي وصنفي وطبقاني .... {{ نيروي سوم}}نخواهد داشت.
بهزاد نبوي درمصاحبه اي گفته بود: سد بزرگ درمقابل مجلس ششم و لوايح ومصوبات آن، شوراي نگهبان بود وهر مصوبه يا قانوني كه مرتبط با اصلاحات ميبود، بصورت اتوماتيك در شوراي نگهبان عقيم ميماندو...! بادرنظرگرفتن اين واقعيت، بلافاصله اين پرسش بميان مي آيد كه آيا آن گروه نه دوازده نفره، كه شش نفره، وبازهم نه شش نفره، كه يك نفره (احمد جنتي يا محمد يزدي يا امثالهم )) كه همه چيز اصلاح طلبان را اخته وعقيم ميگذاشتند، اين باراجازه خواهند داد تا حركتي مطابق ميل نبوي ويارانش دراحزاب اصلاح طلب بوقوع بپيوندد؟؟ واصولا"در ذا ت وفطرت متوليان وسد سازان پيشين تحولي درخور توجه رخ داده است كه اصلاح طلبان چنين دادوقالي را براه انداخته بودند؟؟ بطورقطع ويقين پاسخ منفي است.
تا اين لحظه كه نگارنده مشغول اتصال وبهم چسباندن كلمات و واژگان به يكديگراست تا با جملات معترضه واستفهامي اين سطوررا بعنوان فرياد يك ملت بگوش اصلاح طلبان برساند، ناظر برشعارها وتحليلهاي بسياري از زبان حضرات اصلاح طلب بوده كه عمدتا"درقالب تعريف ازدوران اصلاحات ودرجهاتي نيزنوك تيز پيكان شان بسمت رقيب بوده بدون اينكه به نقد عملكردها، سستي ها ومماشات خود با حاكميت پرداخته باشند.
نام نويسي تمام شده وبسياري ازاصلاح طلبان با هر توجيهي ((درست يا غلط )) موجه يا فريبكارانه، دراين خيمه شب بازي شركت كردند، گرچه كه اگرشركت هم نميكردند، بازهم صندليهاي سبز بهارستان پرميشد، همانگونه كه با 190 نفرقبلي پرشد، وهيچ اتفاقي هم نمي افتاد. آنچه كه هم اكنون موجبات دلشوره اصلاح طلبان رافراهم آورده ودرتمامي بحثهاي قبلي شان نيزكاملا"مشهود بود دراين است كه ميدانند در صورت بروز چنين اتفاقي، هيچ پشتوانه اي قدرتمندي وجود نخواهد داشت تا براي احقاق حقوق آنها بدفاع برخيزد. اما درچنين لحظات حساس وسرنوشت سازي بايد بفهمند ودريابند كه هنوزهم فرصتي وجود دارد تا اصلاح طلبان بتوانند ازآن بعنوان يك ساز وكار بسيار نيرومند بمنظور طي مسيري كاملا" مشخص وشفاف يعني رهائي بدون قيد وشرط ازچنگال استبداد و گذر به دمكراسي بهره بگيرند، تا هم جبران مافات نمايند وهم كفاره گناهان گذشته رااز گردن خود ساقط نمايند. درچنين شرايطي ودرمرحله نخست، اصلاح طلبان بايد مرز بنديها ومواضع خود با حاكميت را بصورتي شفاف وفارغ ازهرگونه كلي گوئي هميشگي، و دوپهلو بازيهاي اصلاح طلبانه تشريح و روشن نمايند. اين قوم تنيده و گره خورده به قبيله ملايان حاكم دراستبداد مذهبي بايد بصورتي شفاف وبي ابهام بگويند، درصورت رد صلاحيت كانديداهاشان ازسوي شوراي نگهبان كه بازهم تاكيد داريم امري حتمي است، حاضربه قبول پرداخت هزينه خواهند بود؟؟ وبگويند كه آيا به آن نتيجه رسيده اند كه تداوم استبداد ديني بجزدرپناه سركوب واعدام وزندان وشكنجه و...غيرممكن است؟؟ درصورت پذيرش چنين حقايقي ميتوانند باور كنند كه با فراخوان مردم بصحنه وبهره گيري ازنيروهاي اجتماعي، با رويكرد مقاومت مدني از حقوق پايمال شده شان كه به تعبير ديگر ميتوان آنرا حقوق اساسي مردم ايران نيز برشمرد، بدفاع ازيك حقيقت تاريخي برخيزند.
در واقع كليد يا بهتربگويم، شاه كليد بركندن مشكلات يك ملت ونه يك گروه، دراينجا نهفته است. اگرچنين شود واصلاح طلبان به چنين نتيجه اي برسند، يا رسيده باشند وتاب وتحمل پرداخت هزينه آزادي را درخود سراغ دارند، درآنصورت محق خواهند بود كه ازجنبش دمكراسي خواهي وجنبشهاي فعال مدني و اجتماعي كه براستراتژي {{ تحريم انتخابات}} بعنوان يك راهكار وحركت اعتراضي دمكراتيك تاكيد دارند، بعنوان نيروئي لايزال وملي انتظلر داشته باشند تادراين مسيردشوار وگرد نه تنگ وتاريخي از خواستهاي دمكراتيك آنها حمايت نمايند.
درغيراينصورت جنبش دمكراسي خواهي {{ نيروي سوم }} هرگزنمي پذيرد تا ازاعتبار وحيثيت اجتماعي وسياسي، وهمه هزينه هاي سنگيني كه دراين راه پرداخته وهنوزهم درحال پرداخت آنست، سود ببرند. جنبش دمكراسي خواهي بهيچ وجه حاضر نبوده و نخواهد بود تا براي كشا ندن مردم به پاي صندوقهاي راي وگرم كردن تنور انتخابات ناعادلانه وغيرآزاد كه سود آن مستقيما" وتماما"عايد اقتدارگرايان ومستبدين ازيكسو، وتداوم وضعيت موجود خواهد بود استفاده نمايد وكماكان براستراتژي (( تحريم انتخابات)) پاي خواهد فشرد.
درحقيقت يگانه شرط بلاغ درمقابل اصلاح طلبان، بعداز سه دهه همكاري وهمگامي وهمسوئي ومشاركت با استبداد مذهبي درتمامي غارتها وجنايات، همانا مسئله مردم محوري ومطالبات يك ملت است، كه انتخاب آن يا هرگزينه ديگري بعهده اصلاح طلبان ميباشد.
ايران – تهران 26 / ديماه / 1386

No comments: