Jan 15, 2008

مبارزه


دکتر آزادي اسفند 1386
در جمله جمله ي اسلايدها دقت كنيد ؛ آنها را در ذهن خود تجزيه تحليل كرده و سعي نمائيد مثالي عيني براي هر جمله پيدا كنيد. سپس آنها را بخاطر بسپاريد و اگر لازم باشد بارها و بارها آن را مرور كنيد راه پيروزي بسيار هموار است اگر بخواهيم و به آن جامه ي عمل بپوشانيم
بر بزرگان و صاحب نظران هر يك از گروه هاي اپوزسيون است كه دور محور مشتركات مبارزه گرد آمده و راه هاي عملي مبارزه را باهم پي ريزي نمايند اندكي خود شكستن براي ايرانمان افتخاريست كه ديگران را مجبور خواهد كرد براي يك قدم مان چند قدم بردارند
اگر لازم ميدانيد براي افزايش آگاهي ديگر هموطنان اين اسلايدها را
انتشار دهيد
علت های عدم موفقیت
عدم مشخص کردن هدف نهایی ، دنبال کردن خرده هدف ها هرکدام درجای خود با اهمیت است اما به تنهایی هيچ کدام بدست نخواهد آمد هدف نهایی براندازی نظام سیاسی است و دل سپردن به پیروزیهای مرحله ای کشیدن آب با سطل سوراخ از چاه ؛ خرده امتیازات گرفته شده قوام و دوام نخواهد داشت
جایگزینی نظام فعلی زاده ی سوء تفاهم نیست، جدی و عمیق است، نباید دست کم گرفت، اساسی و حیاتی ، انتخاب متفاوت ، ناسازگار و آشتی ناپذیر، نظام سياسي شتر گاو پلنگ نميشود كه همه راضی باشند، فکر غلط : تا همه با تمام اختلاف نظرها جمع نشود نمیشود نظام را ساقط کرد.
نظام آینده: دمکراتیک ، حقوق بشری ، سکولار
علت های عدم موفقیت
نداشتن استراتژی مشخص
کودتا : رویا
جنگ داخلی : بی نتیجه
امید به پشتیبانی مالی و فکری بیگانه : اختلال در مبارزه
خیال تحول تدریجی توسط خودش : صدور جواز ادامه حیات نظام
کارساز ؛ استراتژی انقلابی انقلابي انقلابي
وضعيت موجود، هدف، استراتژی، سازماندهی، عمليات
بغیر از این آب در هاونگ کوبیدن است
منطق فقط جهت کلی کار را نشان میدهد و از خود ضمانت اجرائی ندارد
واقعیت تابع میل ما نیست
برای پیروزی باید به حکم منطق تن دهیم
خطاب من به همه آزادیخواهانيست كه معتقد به وضعیت سزاوارتر از این ، برای ایران و ایرانی باشند
آنهائی که اعتقاد به آزادی و سربلندی ایران و ایرانی دارند
بدانید که نجات ایران فقط با همراهی ما ممکن است
هیچکس بجز ما (من و تو) توان برانداختن نظام را ندارد
و هیچکس به اندازه ما موظف به این کار نیست
بررسی وضعیت موجود
خشت اولی است که باید راست گذاشته شود
تعیین آنچیزی که دعوا بر سر آنست ملا؟ اسلام؟ جمهوری؟ پادشاهی؟ یا ایران و فرهنگ ایرانی و ایرانیان بخت برگشته و جایگاه آنان؟
مردم ایران چرا با حکومت اختلاف دارند؟ موارد اختلاف و مخالفت بیشمار و فهرست بلند بالا (آزادی خوردن و نوشیدن، آزادی پوشیدن، آزادی تفریح، آزادی دین و ... اساسی ترین نیازهای بشری) را ميتوان بيان نمود
پیدا کردن وحدت بین مخالفت ها و مشکلات اگر نتوانیم وحدت بین مشکلات را پیدا کنیم نمیتوانیم چاره ی واحدی بیابیم که بتواند مخالفت را یکپارچه کند و هر دسته بی اعتنا به خواسته های دیگر گروه ها بدنبال حل مشکل خود با حکومت خواهد بود
بررسی وضعیت موجود
آیا مخالفت اصلی بخاطر طلب آزادی است و بخاطر آن باید جنگید؟ آزادی، نامش به گوشمان خوش آهنگ، اعتبارش بی حد، مدافعانش محترم، دشمنانش بدنام، دیگر ملل در پی اش بوده و بدست آورده اند، افسوس بیش از یک قرن بدنبالش بوده ایم و هنوز بدستش نیاورده ایم آزادی مطلق از خود شکلی ندارد و برای اعمال شدن محتاج قالبی است
راه حل اصلي برقراري يك نظام دموكراتيك سكولار است
تغيير نظام سياسي با در دست گرفتن قدرت فرق دارد دعوا بر سر بدست گرفتن قدرت نيست بلكه بر سر تغيير رابطه قدرت است اولي بدون دومي به هيچ درد مردم ايران نميخورد
ميدان سياست محل حل اختلاف وعقد روابط قدرت است و نظام سياسي شيوه اين كار
بررسی وضعیت موجود
تمام جنبه هاي حيات انسان از حوزه نظام سياسي تاثير پذير است ولي شوربختانه آنچنان كه بايد به اين انتخاب اهميت داده نميشود
مقصود از نظام سياسي، جمهوري يا پادشاهي (شكل بيروني نظام سياسي) نيست
اساس كار پايبند ماندن به انتخابمان است.
بازي يك برنده بيشتر ندارد ، نميتوان به هركدام از رقبا به تناسب قدرت و موقعيتش سهمي داد و دعوا را ختم كرد. نميشود نظامي درست كرد كه نصفش دمكراتيك و نصفش اتوريتر باشد.
زندگاني درست و آبرومند مردم يك كشور در درجه اول تابع نظام سياسي آنست و تنها نظامي كه اسباب اين كار را فراهم ميكند نظام دمكراتيك سكولار است.
دمكراسي
برخلاف ساير موارد ، بيشترين امكانات را براي مخالفان خويش فراهم ميكند
مخالفان سياسي خويش را نميتواند زنداني ، شكنجه و اعدام كند
حتي از اينها گذشته آزادي مخالفان خود را سلب نميكند
استراتژي برنامه ي عمل كلي و جامعي است كه براي رسيدن به هدف طرح ميگردد.
روشهاي بسياري را به اقتضاي موقعيت ميتوان مطرح كرد. اما هيچكدام از آنها اعتبار مطلق نداشته و اعتبار موضعي و معين خود را ؛ مديون كارساز بودن در شرايط زماني خاص است.
شوربختانه بعضي اوقات بدون توجه به تقدم و تاخر استراتژيها و تاكتيكها به روشي دل ميبنديم و آنرا مشكل گشا ميدانيم.
همانند طرح رفراندم يا نافرماني مدني
انتخاب استراتژي با هدف براندازي و تغيير نظام سياسي
رفراندم
چه كسي قرار است رفراندم را ترتيب دهد ؟ و چه سوالي پرسيده شود؟
رفراندم شيوه ايست كه در مرحله نهايي استراتژي بكار گرفته ميشود
اسباب رسميت بخشيدن به تغيير است نه ايجاد تغيير و جزاي آن فلج استراتژيك است
نافرماني مدني
در حكومت هاي دمكراتيك و اتوريتر كارساز است و بيش از آنكه روش براندازي باشد روش اصلاح و امتياز گيري است
شكست جمهوري هاي كمونيستي با نافرماني مدني در شوروي ابتدا با اصلاح رژيم در قلب حكومت (مسكو) آغاز و قائم به ذات نافرماني نبود
وسيله بايد متناسب با هدف باشد كدام استراتژي؟ نظامي يا غيرنظامي
به نظر ميرسد كه استراتژي نظامي بخودي خود سريعترين راه حل است يا قاطع ترين راه حل ؛ اما اينطورنيست
استراتژي نظامي در تاريخ معاصر فقط يكبار بطور قاطع كارساز بوده و آنهم جنگ داخلي صدر مشروطيت كه به فتح تهران و برگشت دمكراسي انجاميد بنابر اين خيالپردازي نظامي ديگر بس است
خيزش ايلياتي ؟ جنگ هاي چريكي ؟ يا بسيج لشكر در خارج؟ سه چهره آشناي نبرد مسلحانه
تفكر استراتژيك در سير قهقرايي خود به فكر راه حل نظامي ميافتد
انتخاب استراتژي با هدف براندازي و تغيير نظام سياسي
1 - اصلاحات
بار مبارزه بردوش خود حكومت است نه مردم ايران
ابهام دارد منظور اصلاح است يا تغيير؟ اصلاح و انقلاب در مقابل يكديگر تعريف ميشوند اولي ايجاد تغيير در چهارچوب مشخص (ولايت فقيه) و دومي تغيير خود چهارچوب است
اصلاح نظام اسلامي يعني نگاه داشتن چهارچوب آن و تغيير در اين محدوده
اصلاحات يعني بهتر شدن اين نظام با پيروي از منطق خودش و تكميل نظام توتاليترمذهبي در ايران ، افزايش يكدستي ايدئولوژيك آن
كلك اصلاحات را به حكومت ديني وابگذاريم بهتر است
دو راه مبارزه نكردن
2 - دخالت خارجي
بار مبارزه بردوش دولت هاي خارجي است. امامزاده اي كه شفا نميدهد
هيچ دولت خارجي در قبال مردم ايران مسئوليتي ندارد تا با صرف منابع مالي و انساني خودش كاري انجام دهد كه خود مردم ايران نميكنند
اگر دخالتي باشد فقط براي حفظ منافع كشور دخالت كننده است نه براي مردم ايران
ايجاد دمكراسي يعني خواست اداره مملكت توسط مردم آن نه بخواست ديگري و دخالت به قصد ايجاد دمكراسي !!!
بجز حمله نظامي و اشغال كل كشور موفق نخواهد بود و هر كشور خارجي مدعي ؛ ميخواهد از مردم ايران به نفع كشور خود استفاده كند نه از نيروي خودش به نفع مردم ايران
دو راه مبارزه نكردن
براي تغيير نظام سه راه وجود دارد : جنگ داخلي ، كودتا ، انقلاب
1 - جنگ داخلي
بايد ارتشي داشت كه با سپاه پاسداران برابري كند
مرحله اول نبرد پراكنده و مرحله بعدي تهاجم و بدست گيري قدرت
جلب پشتيباني يكي از كشورهاي همسايه ضروري بنظر ميرسد
در جنگ داخلي كفه منطق نظامي سنگين تر و كفه منطق سياسي را ممكن است تحت شعاع قرار دهد ، در نظاميگري امكان برقراري دمكراسي كه هدف نهايي است ممكن است به مخاطره افتد
دو راه بي ثمر مبارزه كردن
2 - كودتا
استفاده از نيروي نظامي حالت جراحي دارد
بايد از نيروي نظامي استفاده كرد كه در دل مملكت وجود دارد
مگر چند افسر وفادار ميتوان پيدا كرد؟
حاضر كردن نيرو در خارج و فرستادنش به محل ؛ كاريست بي نهايت مشكل و تقريبا نشدني
پيروزي در كودتا فقط با اشغال چند مركز حساس ميسر نيست
نياز به رضايت اجزاي مختلف دولت وجود دارد بخصوص نيروي انتظامي
انصراف باقي نيروهاي نظامي و مردم از نشان دادن واكنش لازم است
دو راه بي ثمر مبارزه كردن
انقلاب راه سوم تغيير نظام سياسي
در ايجاد يك حركت وسيع اجتماعي پي ريزي ميگردد
در مقاطعي اگر صحبت از حركت مسلحانه ميشود براي نيل مستقيم به هدف نيست براي بحركت درآوردن فرآيند و يا زدن ضربه آخراست
مردم آنچنان داغديده انقلاب شده اند كه اصلا مفهوم انقلاب را از تفكر خود دور ميكنند
انقلاب وسيله است نه هدف
عليرغم تمامي گريزها از آن ، هم تلفات انساني كمتر و هم امكان دور افتادنش از خواست مردم نسبت به دو روش قبلي كمتر است
انتخاب استراتژي با هدف براندازي و تغيير نظام سياسي
خشونت انقلاب
گريز از انقلاب بخاطر هراس از كشته شدن تعدادي از مردم است اما اگر در مرحله اول (تبليغ) ، يكدستي فكري بيشتر باشد نرمش بيشتر خواهد بود و نرمش در دست به دست شدن قدرت صفت انقلاب مخملين را بخود ميگيرد
بيشتر كشته هايي كه به انقلاب نسبت ميدهند در حقيقت كار حكومتي است كه بعد از انقلاب روي كار مي آيد نه خود انقلاب
بر هم زدن دمكراسي خطايست كه جزايي هم دارد ، كسي كه جزايش را نمي پسندد تن به خطا ندهد
يكدفعه كشته دادن و درست شدن بهتر است يا طي مدت كشته دادن و بدتر شدن؟؟؟
ايرادهايي كه به انقلاب ميگيرند
خشونت انقلاب
طي مدت كشته هايي كه نظام ميگيرد بهاي برجا ماندن حكومت است نه بهاي رفتنش
بد عاقبتي انقلاب
آيا انقلاب را روش ميشماريم يا نتيجه آيا وسيله ميدانيم يا هدف ؟
انقلاب روش و وسيله است نتيجه ي انقلاب ها هميشه ثمر يكسان نميدهد
درست است كه از ابتدا نميشود براي انقلاب تعيين تكليف كرد و برنامه ريخت و نتيجه اش را مشخص كرد. اما مگر در كدام فرآيند سياسي ميشود از نتيجه آن مطمئن بود؟
ايرادهايي كه به انقلاب ميگيرند
بد عاقبتي انقلاب
تكليف هر انقلاب در دو مرحله روشن ميگردد : 1- طي دوراني كه مخالفت شكل ميگيرد. 2- دوره ي كوتاهي كه طي آن قدرت حاكم متزلزل ميشود و رقابت براي تعيين جايگزين شدت ميگيرد
بين اين دو رابطه علت و معلولي وجود ندارد ولي نميشود ارتباط بين آنها را نيز منكر شد
آنچه در انقلاب مهم است نتيجه ي آن و اگر خوب باشد صدايي به اعتراض بلند نميشود
مخالفت بي قيد و شرط با انقلاب بهمان اندازه غير منطقي است كه موافقت با آن
ايرادهايي كه به انقلاب ميگيرند
براي گشودن راه براندازي: راهي كه نه از كودتا بگذرد و نه از جنگ داخلي ؛ نه دچار اوهام اصلاح طلبي يا خيال واهي خودكشي نظام شود، راه
انقلاب
است و از انتخاب آن گريز نيست. در وضعيت فعلي انقلاب كردن ممكن است بد سرانجام باشد ولي انقلاب نكردن حتما بد سرانجام است.
بد عاقبتي انقلاب
مخالفت با انقلاب بدليل انزجار از حاصل انقلاب اسلامي تغييري در گذشته نخواهد داد ولي بر آينده تاثير خواهد نهاد آنهم به نفع حكومت حاكم
فقط بايد اميدوار بود كه اين امر با خشونت كم انجام شود هرچه زودتر به اين راه برويم به مشكلات خويش زودتر پايان داده ايم
گريز غير منطقي از انقلاب مانع به راه افتادن حركت است
ايرادهايي كه به انقلاب ميگيرند
1 - مبارزه در داخل به تنهايي
بار امنيتي بسيار سنگين براي گردآوري و هماهنگي بين نيروها
امكانات بسيار كم براي جهاني كردن صداي مبارزه و همسو كردن مجامع بين المللي با مبارزه
امكانات بسيار محدود مالي و پشتيباني
امكان بسيار بالاي لو رفتن اسناد و طرح هاي مهم مبارزه و ليست نيروهاي سازماندهي شده
احتمال كشتن سران مبارزان داخل توسط رژيم و شكست كمر مبارزه براي مدتهاي مديد
مبارزان داخل را از مردن باكي نيست اما نه بدون جهت
دو راه مبارزه ي عقيم يا اخته شونده و محكوم به شكست
2 - مبارزه در خارج به تنهايي
نداشتن بازوي اجرايي در داخل
عدم ارزيابي صحيح از نيازهاي داخل
رشد قارچ وار گروه هاي (كوچك يا بزرگ) ، (خشك و منضبط) بدون كوچك ترين ظرفيتي براي پذيرش پيشنهاد و انتقاد كه نخست بفكر تثبيت موقعيت تك تك افراد خودشان بعنوان رياست كميته هاي مختلف ؛ بعد بفكر جمع آوري نيرو و صدور فرمان هاي چه و چه براي داخل كشور و سپس گله و شكايت از عدم انجام فرمان ها در داخل !!!
دو راه مبارزه ي عقيم يا اخته شونده و محكوم به شكست
چهار مرحله و دو بخش اصلي (تبليغ ، تصرف) دارد كه بين اين دو نه فقط رابطه منطقي بلكه نوعي تعادل برقرار است و شيوه عمل در دو بخش اساسا متفاوت است
تبليغ
مرحله اول زمينه سازي است. پر زحمت، محتاج انضباط، كند، كم فراز و نشيب، كم هيجان و كم خطر است و هيچيك از لذايذ رايج مبارزه را ندارد ولي ضامن لذت اصلي است كه از پيروزي بدست مي آيد.
مهمترين بخش كار ؛ تبليغ است
مراحل استراتژي
هدف از تبليغات مخالفت كردن مردم با نظام نيست اين زحمت را خود حكومت ميكشد هدف شكل دادن به مخالفت است و موثر كردنش در براندازي
بايد بيان متناسبي براي مخالفت يافت و جهت روشني بدان داد تا كارگر افتد
مخالفت بايد پخته و منظم شود تا بكار آيد وگرنه بيانش بجز ابراز احساسات و خالي كردن دق دل ؛ ثمري نخواهد داشت
راهنمايي مردم به اين سمت كه مشكل ايران سياسي است نه مذهبي ، فرهنگي ، اقتصادي يا اجتماعي و راه حل ؛ تغيير نظام سياسي است. مهمترين و اساسي ترين قسمت كار است
مراحل استراتژي
حساسترين نقطه ي تبليغ و بخش اساسي اين استراتژي براندازي است
همه گير كردن اين كلمه راه خلاص و اساس رهايي است.
انتخاب درست شعار در سرنوشت حركت نقش تعيين كننده دارد و بايد بتواند طرف هاي دعوا را از هم متمايز سازد
دستگاه هاي اطلاعاتي رژيم دنبال پيگيري تحولات جامعه و جزر و مد هاي عقيدتي و موج هاي مخالف و تشكل مخالفان است و اين دستگاه ها با پيشدستي بر مخالفان خود نقطه مخالفت را بارور ميسازد و با استفاده از آدمهاي ارزان قيمت كه فراوانند در آن نفوذ ميكند و آن را از همان ابتدا منحرف ساخته و به بيراهه مي اندازد
مراحل استراتژي
بايد شعاري برگزيد كه قابل تصاحب نباشد براندازي و جدايي دين از سياست و حكومت نتواند آن را از چنگ مخالفانش در بياورد تا كنون هرچه مردم از اين حكومت خواسته اند با اضافه كردن يك پسوند اسلامي و مانورهاي معمول ؛ منحرف و مشابه سازي كرده است
بايد سكه قلب مخالفت را از رواج انداخت
بايد چيزي از حكومت و مخالفانش خواست كه از عهده قلب كردنش بر نيايند تا مخالفان راستين مشخص شود
بحران حالت لولا بين دو بخش تبليغ و تصرف را دارد كه بايد آماده بهره برداري از آن را داشته باشيم دير يا زود چه نقش داشته باشيم يا نه پيش خواهد آمد. بايد آماده بود
مراحل استراتژي
بايد مسئله نظام سياسي ايران را بيشتر شكافت كه نظامي توتاليتر است.
ماهيتش را روشن و موقعيت آن را از بابت مراحل تحولش مشخص نمود تا معلوم شود كه بروز بحران در آن چگونه ميتواند باشد.
نظام توتاليتر يا تام گرا يعني نظامي كه ادعا ميكند اختيار همه چيز و همه كس را دارد اما هيچوقت در عمل به آن نميرسد و پيدا كردن چنين تسلطي غير ممكن است.
نظام توتاليتر
در اين نظام كه به همه چيز حكم ميراند و مدعي داشتن پاسخ به هر سوال ؛ داشتن چاره به هر مشكلي است و لازمه ي آن دانايي مطلق است كه از دسترس بشر خارج است
چهار كاركرد نظام هاي توتاليتر:
1- ترسيم نماي جامعه ي آرماني
2- نشان دادن راه رسيدن به آن
3- تاييد كوششي كه در اين راه انجام مي پذيرد
4- توجيه اينكه چرا حاصل كار اصلا با برنامه نميخواند
نظام توتاليتر
هيچ ايدئولوژي توتاليتري حتي تواناي انجام دو تاي اول را ندارد چون محتاج دانش بي حد است و دو كار بعدي هم لازمه اش قانع كردن مردم است كه به جايي نميرسد چون دروغ براي مدتي كارساز است
مدافعان توتاليتر از هيچ كاري براي تحقق بخشيدن به طرح هاي ايدئولوژيكي ابا ندارند بنحوي كه حتي جنايت و كارها هرچه بيشتر پيش ميرود با مقاومت بيشتر جامعه روبرو ميشود
بالاخره دير يا زود به مرزي ميرسد كه فراتر رفتن از آن ممكن نيست
نظام توتاليتر
حيات اين نظام ها بستگي دارد به: ثبات ايدئولوژي ، مهار شدن جامعه
كه هيچكدام از اين روش ها تا ابد نميتواند باشد
نظام هاي توتاليتر از بابت بلايي كه به سر جامعه مي آورند بسيار شبيه به هم عمل ميكنند و آرمان مملكتي كه ايدئولوژي خبر از آن ميدهد يا برگشت به گذشته اي درخشان و يا آينده اي تابناك است
مرگ اين ايدئولوژي ها با پايان گرفتن ادعاي فراگيري آنها فرا ميرسد كه اكنون فرا رسيده است
هر از چند گاهي كه بايد حكومت نفس تازه كند به جامعه فرصت نفس كشيدن ميدهد و تا دوباره جاني گرفت امتيازهاي داده شده را پس ميگيرد
نظام توتاليتر
1- برقراري جامعه آرماني كه با خشونت بسيار همراه بوده و دير يا زود به مرزي ميرسد كه فراتر از آن نميتواند برود حد اين مرز از يكطرف تابع امكانات حكومت و از طرف ديگر تابع توان مقاومت جامعه است ؛ اما مهم اينست كه اين جامعه آرماني هيچوقت با آنچيزي كه ايدئولوژي ترسيم كرده بود منطبق نميگردد و شكاف بين اين دو را دروغ پردازي ايدئولوژيكي پر ميكند
2- حفظ جامعه بوجود آمده كه خشونت در اين دوره شكل منضبط تري بخود ميگيرد و نقش آن ديگر جا انداختن جامعه در قالب ايدئولوژي نيست
سه دوره حيات نظام هاي توتاليتر
بلكه جلوگيري از خارج شدن جامعه از اين قالب بوجود آمده و حفظ اقتدار حكومت است
وقتي تسلط بر جامعه برقرار شد ديگر حفظش فشار و قدرت كمتري ميطلبد طول اين دوره را از قبل نميشود تعيين كرد
3- انحطاط حكومت : دوراني كه ديگر قادر نيست جامعه را مهار كند يا اراده كافي ندارد و يا نيروي كافي
عبس بودن كوشش در راه ايجاد جامعه آرماني به مرور بر همه آشكار ميشود گرد آوري امتيازات فردي فزوني ميگردد و زننده تر ميشود تا بالاخره بحراني ناگزير بر عمرش نقطه پايان نهد. همه در خاكسپاريش شركت ميكنند ولي كسي در عزايش نمي شيند
سه دوره حيات نظام هاي توتاليتر
انحطاط حكومت : ديگر رژيم قادر نيست جامعه را مهار كند و سرپوشي بر خواسته هاي مردم گذارد و مردم هم ديگر ترسي از بيان عقايد خود و عبس بودن ايدئولوژي رژيم ندارند. اكنون اين يك واقعيت ملموس جامعه ي داخل كشور است
1- رابطه اش با مذهب : همه نظامهاي توتاليتر مذهب ستيزند و فضاي مذهبي را به ايدئولوژي واگذار ميكنند اما در نظام اسلامي ؛ ايدئولوژي از خود مذهب برخاسته و خود را با آن يكي ميشمارد اين ابهام همانقدر كه نظام را تقويت ميكند براي مذهب گران تمام ميشود. و طبعا بيشتر افرادي كه به اسلام دلبسته اند از نظام اسلامي منزجرند. اين نظام سعي ميكند كه براي توجيه رفتار خويش به قوانين اسلام اتكا نمايد و بايد مردم را در اين زمينه آگاه نمود كه بسياري از آنها حتي ذره اي به اسلام ارتباط ندارد و نظام فكر ميكند كه از اين طريق براي رفتار خشونت آميز خود مشروعيت كسب مينمايد. در حاليكه وضع كاملا بر عكس اينست
وجه تمايز نظام اسلامي از ديگر نظام هاي توتاليتر
2- عدم وجود حزب واحد : حزب جمهوري اسلامي با كشته شدن سرانش نتوانست آن نقش را بازي كند و سازمان يكدستي متمايز از دستگاه دولت پيدا كند و اجراي طرح توتاليتر اسلامي را دچار مشكل كرد اما شوربختانه در عين حال براي آن انعطافي به ارمغان آورد تا بتواند در برابر حملات مخالفان دوام بياورد هيچكدام از جناح ها توان فائق آمدن بر ديگري را ندارد وگرنه اختيار كل نظام را در دست ميگرفت نه بخاطر مردم بلكه به طمع و حرص قدرت ؛ همزيستي آنها بر سر ناچاري است نه از روي اصول دمكراتيك به همين دليل هم نميتوان در اين همزيستي جناح ها به اميد بارور شدن دمكراسي نشست
وجه تمايز نظام اسلامي از ديگر نظام هاي توتاليتر
در اين نظام تسلط به قدرت ؛ تسلط به تقدس است.
و خوشبختانه يكي شمردن ديانت و سياست تخم تنشي است كه در دل آن كاشته شده است.
اين نظام از ابتدا توان عمده اي براي به اجرا در آوردن طرح توتاليتر خود و ايجاد جامعه آرماني نداشت و در مقابل مقاومت جامعه ايران وامانده بود آنچه فرصت كوبيدن اين جامعه را به وي ارزاني داشت حمله عراق و برافروخته شدن شعله جنگ بود و به بهانه الزامات جنگ ملت ايران را به هزار و يك دليل تحت فشار قرار داد.
موقعيت فعلي نظام
پايان جنگ در حكم پايان ساختمان جامعه آرماني بود و بعد از آن هرآنچه مي بينيم پسروي است و كوشش براي حفاظت از سنگرهاي فتح شده
تظاهر به نرمش ، وانهادن امتيازات كوچك يك راه حفظ قدرت است ؛ تندي و پرخاش و كوشش به بازستاندن آنچه داده شده راه ديگر
نه رسيدن به جامعه آرماني شان ممكن است و نه بازگشت به قدرتي كه در زمان جنگ داشتند . در افق جز سراشيبي چيزي نيست
از جنگ به اينطرف با نوعي قبض و بسط قدرت به حيات خود ادامه ميدهد
موقعيت فعلي نظام
روشن است تا آخرين روز حيات با جامعه ايران در كشمكش خواهد بود زمانيكه نظام در موردي كوچك يا بزرگ كه مي بايد در مقابل مخالفت جامعه واكنش نشان دهد از عهده كار برنيايد. چه بدليل ضعف اراده و چه كمبود نيرو و به احتمال قوي هر دوي اينها ؛ آنموقع بحران عظيمي خواهيم داشت
و اين ؛ آن شكافي است كه مخالفت از آن فوران خواهد كرد بايد مردم را به اين كار تشويق و جلوي حركتي كه تبديل به شورشي كور شود ، را گرفت
تبليغاتي كه در مرحله اول استراتژي بيان شد اينجا بسيار كارساز خواهد بود و فرصت بروز نتايج خويش را خواهد يافت
بحران از چه بر مي خيزد؟
1- اختلاط سياست و مذهب
هدف غايي سياست ؛ مهار كردن خشونت و ايجاد آرامش در داخل و برقراري صلح در خارج حوزه سياست با طرح و آينده نگري قبلي
مذهب بي توجه به مرز و خشونت كاري و يا شايد با استفاده از آن دنبال هدف غايي رستگاري است
رفتن بدنبال هر دو سياست و مذهب در آن واحد ممكن نيست و اين تنش نه با مذاكره قابل رفع شدن است ، نه با زور
حتي يك مجموعه ي واحد در قالب سياست همان تصميمي را نخواهد گرفت كه در قالب مذهب
بحران ريشه در سه تنش خواهد داشت
درخواست سكولار روي اين نقطه ضعف فشار مي آورد و از نظام چيزي را ميطلبد كه بجز با مرگ نميتواند عرضه اش كند
2- كشاكش بين جناح هاي هيئت حاكمه
از ابتداي برپايي نظام شاهدش هستيم و بعد از اتمام جنگ و مرگ خميني به اينطرف شديدتر شده است
آنچه مورد تاسف است موضعگيري هاي مردم ايران به خيال اينكه پيروزي يكي از طرفين گره كور ملت را خواهد گشود و راه حل آن ، اطلاع رساني به مردم است
اما شوربختانه جدال بين جناح ها براي جدا كردن اقتدار سياست از اقتدار ديانت نيست و هر كدام از آنها همه ي قدرت را ميخواهند يا بعبارتي سهم خود را از قدرت سياسي – مذهبي طلب ميكنند
بحران ريشه در سه تنش خواهد داشت
پس بدين دليل نبايد به هيچكدام از جناح هاي حاكم دلخوش كرد
تنش بين جناح ها فقط در صورتي به نفع مردم است كه موجب فلج حكومت در پاسخ به خواسته هاي مردم گردد بغير از آن هيچ دعواي جناحي مشكلات ما را حل نخواهد كرد و در چهار چوب استراتژي ما بحساب نخواهد آمد
3- درگيري بين دولت و جامعه
اكنون اين تنش برقرار است و در نقاطي شدت بيشتري دارد كه فشار ايدئولوژيك دولت بيشتر است مثل مواردي كه به رفتار مردم در ملاء عام مربوط ميشود. در حكومت هاي توتاليتر ميدان بروز تنش بسيار وسيع است
بحران ريشه در سه تنش خواهد داشت
اين سه تنش در بحران ؛ كه فرصت گذار به مرحله ي بعدي استراتژي را براي ما فراهم مي آورد ، نقش بازي خواهند كرد.
اولي عميق ترين است و ارتباطي به بود و نبود آن دوي ديگر ندارد و مهار شدني هم نيست از طبيعت اين رژيم بر ميخيزد و با سقوط آن حل خواهد شد
از دومي ورشكستگي معنوي حكومت برمي خيزد كه اعمال همزمان حاكميت و عصمت ممكن نيست و آرمان خميني شكست خواهد خورد و تنش بين جناح ها اسباب فلج حكومت خواهد شد و كاربرد نيرو عليه مخالفان رژيم را مختل خواهد كرد
و تنش آخر هم نيرو را براي ضربه نهايي بسيج و كمر رژيم را خواهد شكست
بحران ريشه در سه تنش خواهد داشت
1- اختلاط سياست و مذهب
2- كشاكش بين جناح هاي هيئت حاكمه
3- درگيري بين دولت و جامعه
نفس پيدايش بحران تعيين كننده نيست بايد از آن بدرستي استفاده كرد
بايد توجه داشت كه سرعت پيدايش بحران و از هم پاشيدن حكومت بخاطر خصلت توتاليتر آن بسيار سريعتر از سال 57 خواهد بود به همين دليل فرصتي كه براي تعيين نظام آينده حكومت ايران به مخالفان رژيم داده خواهد شد بسيار كوتاه خواهد بود. بايد از آن بدرستي و بسرعت استفاده كرد وگرنه بايد باز هم چند دهه منتظر بروز يك بحران ديگر بود
بايد آگاه بود و گوشزد كرد كه در آن زمان ممكن است با يك كودتا فرصت را از دست داد
بحران
نبايد گفتارهاي سطحي كه در ابتداي كار هميشه فراوان است؛ فضا را شلوغ كند و از نظر كردن به اصل قضيه غافل شد
بروز بحران در رژيم ، امر بي سابقه اي نيست اما نكته در استفاده از آن و پيش بردنش يا تشديد بحران است و فراهم آوردن فرصت براي مخالفان تا بتوانند بر حملات خود بيفزايند
استراتژي اول يا همان كار تبليغ ؛ زمينه ساز اين فرصت است كه هرچه بهتر، وسيعتر و عميقتر انجام شده باشد ، كار را آسانتر خواهد كرد
و بخش بعد مبارزه را كه ممكن است بصورت خشونت آميز باشد را كوتاه تر و كم خشونت تر خواهد كرد
بحران
در اين مرحله كه بايد تمام امتيازهاي پس انداز شده در مرحله اول نقد شود با بحران شروع خواهد شد و بايد با پيروزي طرفداران ختم گردد
طي اين مرحله رقابت براي تعيين نظام سياسي شديدترين شكل را پيدا خواهد كرد
به طور روشن شاهد جبهه بندي چهار خانوده ي سياسي ايران خواهيم بود و بالاخره سه تاي آنها كه دستشان از قدرت كوتاه است عليه آني كه در قدرت است متحد شده و پس از ساقط كردن آن ؛ از اين بازي فقط يك گروه بعنوان پيروز ميدان بيرون خواهد آمد
تصرف قدرت ؛ دولت و حكومت
پيروزي در اين نبرد سرنوشت ساز مستلزم درست عمل كردن نيروها و قابليت عملياتي بودن طرح آنهاست كه بايد به اوج خود برسد و بايد بتواند نيروي هرچه بيشتري را به ميدان بفرستد و بر خواسته اصلي و نه شعارهاي انحرافي متمركز باشد. در اين مرحله نيرو هرچه باشد كم است فقط بايد ترتيب آرايش آنرا درست معين كرد.
اهميت شركت وسيع مردم
شركت وسيع مردم ، هم به كار ساقط كردن حكومت مي آيد و هم به پيشي گرفتن از ديگر رقباي قدرت گيري ، بايد به فكر تحركات رقباي غير دمكراتيك خواه بوده و بفكر پس زدنشان بود.
تصرف قدرت ؛ دولت و حكومت
گروه هاي شبه نظامي ممكن است بخواهند دست به نوعي كودتا بزنند.
تبديل گروه هاي تبليغاتي به گروه هاي عملياتي تحول بسيار مهم و سرنوشت ساز در حيات گروه ها بوده و لازمه ي كارآيي استراتژي براندازي خواهد بود.
عملياتي شدن هرچه بيشتر گروه ها زمانيست كه قابليت واكنش رژيم به واسطه بروز بحران محدود شده باشد.
بايد بدانيم كه همه ي افراد شركت كننده در مبارزه ، دمكرات نخواهند بود كه نه بي سابقه است و نه عيبي دارد. در تمامي تحولات عمده تاريخ سياسي ايران هم همينطور بوده است كه همگي صاحب يك مشرب فكري و سياسي نبوده اند.
تصرف قدرت ؛ دولت و حكومت
فقط بايد از هم اكنون به فكر بود كه به افراد غير دمكرات ، نبايد ميدان داده شود.
اختلالاتي هم خواهد بود كه بغير از اين هم نميتواند باشد چرا كه نميشود همه ي مردم ايران را ارشاد نمود تا آماده ي كار بشوند و بعد حركت راه انداخت.
مشكل عمده در اين است كه برقراري دمكراسي ؛ نظام هاي ديگر سياسي را از صحنه حذف خواهد كرد ولي طرفداران آنها را نه ، در صورتيكه رقبايش اين هر دو كار را ميكنند.
گرفتن اختيار دستگاه دولت
هدف بخش عملياتي كار تسلط به دستگاه دولت است و شامل نيروهاي نظامي و انتظامي هم ميشود.
تصرف قدرت ؛ دولت و حكومت
در مورد تعيين اين هدف (گرفتن اختيار دستگاه دولت)به هيچ قيمت ، مطلقا به هيچ قيمت نميتوان از آن منحرف شد.
دستگاه دولت اسباب اصلي شكل دادن به حيات اجتماعي است و طبعا بايد در اختيار طرفداران دمكراسي قرار گيرد تا آزادي مردم ايران را تضمين و تامين كند.
در برقراري دمكراسي افراد بسياري شركت خواهند نمود و بسياري از اعضاي دستگاه دولت قديم در فتح دستگاهي شركت خواهند كرد كه اين امر هم طبيعي و هم قابل پيش بيني و هم مطلوب است.
نه تنها نبايد با آن مخالفت كرد بلكه از همين حالا بايد آنرا قبول كرد
تصرف قدرت ؛ دولت و حكومت
وقتي نظام سياسي عوض شد مردم يك مملكت عوض نميشوند همان ها هستند كه تا روز قبل بودند ، فقط به شيوه ي جديدي با هم زندگي ميكنند.
بايد به ياد داشت كه دمكراسي يعني قبول همه مردم با تمامي تفاوت هايشان به شرط قبول شرط هاي اساسي نظام دمكراتيك و قبول شرط اوليه ي نظام دمكراتيك يعني دوري از كاربرد خشونت براي تحميل خواست خود به ديگران
تصرف قدرت ؛ دولت و حكومت
بخش نهايي استراتژي عبارتست از تعيين رسمي نظام سياسي مملكت كه بايد به راي مردم صورت بگيرد. دو طريق مجلس موسسان و رفراندم ، صورت رسمي امر نگارش قانون اساسي جديد خواهد بود كه به روز شده و تكميل شده ي قانون مشروطيت ميتواند باشد.
نگارش قانون اساسي جديد امر حقوقي يا سياسي؟
ياد آوري چند نكته بي مناسبت نيست :
اول و مهمتر از همه اينكه مفهوم نظام سياسي منطقا بر قانون اساسي مقدم است و قانون اساسي در عين داشتن شكل حقوقي اساسا پديده اي سياسي و حاصل سازش بين اين دو است.
نگارش قانون اساسي جديد
بعنوان مثال بر همه روشن است كه انتخابات منظم از لوازم دمكراسي است ولي اين را كه فواصل انتخابات كدام است ، چه نوع اكثريتي در آن مرجع است و ... را نميتوان از تئوري استخراج كرد.
هنر نگارش قانون اساسي در درجه اول اينست كه بايد بتواند علي رغم تغيير و تحول ناگزير از شرايط تاريخي بر جا بماند. تغيير و انطباق قانون اساسي بايد در همه حال تضمين شود.
وحدت قانون اساسي نه از محتواي آن ( هماهنگ بودن اجزايش ) بر مي خيزد و نه طبعا از آن مسائل شلوغ و پرتضادي كه قرار است ، قانون منظم كند. بلكه از مفهوم نظام سياسي كه قانون از آن منتج شده
نگارش قانون اساسي جديد
مهمترين مرجع براي ارزيابي و تفسير قانون مفهوم نظام سياسي است.
تفسير قانون اساسي هم مانند نگارشش امري سياسي است نه حقوقي مطلق
مخالفت با قانون اساسي و تغيير كل آن نبايد مشمول رسيدگي هيچ مرجع و دادرسي هيچ دادگاه و مجازات هيچ مقامي باشد
ضمانت اجراي قانون اساسي پذيرش آن نظام سياسي است.
چرا بايد از اساس قانون نوئي نوشت؟
نگارش قانون اساسي جديد
بازگشت به قانون اساسي مشروطيت مشكلات تدويني آن را زنده خواهد كرد كه اهم آن روشن نبودن تكليف قوه مجريه و موقعيت متزلزل دولت در برابر مجلس
قانون جمهوري اسلامي كه از اساس سكولار نيست و در رفراندم رژيم با چه شدتي صفت دمكراتيك از آن حذف شد
نگارش قانون اساسي نوين نمادي است از گشودن عصري نو در تاريخ ايران
به هيچ وجه نبايد از تاكيد بر اين تغيير اساسي غافل ماند.
قانون اساسي جديد بايد ضامن عدالت سياسي باشد.
نگارش قانون اساسي جديد
از نقاط ضعف اساسي در مبارزه اينست كه مبارزان اكثر اوقات از حد فكر و عمل تاكتيكي فراتر نرفته اند و هيچگاه نتوانسته اند بطور موثر عليه رژيم اقدام نمايند.
تاكتيك فقط در چهارچوب استراتژي ميتواند كارساز باشد اولي بدون دومي بهترين ضامن شكست است.
رژيم از بابت استراتژي در موضع تهاجمي است بنابه خاصيت توتاليتر آن هرچه بدست آورد كمش است و جز در مقام تعرض نميتواند به حيات خود ادامه دهد ، عقب نشيني و ثبات در آن پيش بيني نشده است يا تسلط بر همه چيز يا شكست و چون اولي ناممكن پس عاقبتش دومي است
از تاكتيك به استراتژي
رژيم از بابت تاكتيكي در موضع دفاع است ، نميخواهد آنچه را كه بدست آورده از دست بدهد. اما در عين حال قادر به تعرض تاكتيكي وسيعي همانند آنچيزي كه در ابتداي انقلاب صورت داد تا جامعه را با ايدئولوژي خود منطبق سازد، نيست
اگر تعرضي هم باشد استثنا و بي دنباله است و از قماش قبض و بسط هاي معمول نظام هاي توتاليتر
در مقابل ؛ اين رژيم همانقدر كه از بابت استراتژيك انعطاف ناپذير است از بابت تاكتيكي نرمش دارد.
تاكتيك دفاعي آن نوعي خاصيت ارتجاعي دارد كه كار مهاجمان را مشكل ميكند به پيشواز مخالفت ميرود آنرا منحرف ميسازد و گفتار مخالف را ضميمه گفتار خويش ميكند
از تاكتيك به استراتژي
تا بدين ترتيب مخالفت هاي موضعي را در خود حل كند و اعتبار و اثرشان را باطل سازد.
روش اصلي و ثابت رژيم ، چه در حمله (استراتژي) و چه در دفاع (تاكتيك) اينست كه بايد تكليفش با ارجاع به مذهب (اتفاقا عين ايدئولوژيش است) روشن شود.
بدين ترتيب از حريفان خود سلب صلاحيت ميكند. هرچيزي كه ما طالبش هستيم را ميتوان و بايد به صورت اسلاميش با اجازه علماي اسلام و در همين نظام بدست آورد. اين تاكتيك انعطاف پذير دشمن است دمكراسي اسلامي ، حقوق بشر اسلامي ، ... اسلامي
اما سكولاريسم اسلامي نداريم
از تاكتيك به استراتژي
براي پيروزي ما بايد در مقابل چنين رفتاري هميشه (هم در استراتژي و هم در تاكتيك) در موضع مهاجم باشيم.
تهاجمي كه صرفا در حد تاكتيك بماند همين خواهد بود كه تا بحال بوده
براي ارتقاي تهاجم به سطح استراتژيك بايد مركز ثقل نظام را آماج حمله قرار دهيم. و تمامي ضربات را با تمامي قدرت منحصرا متوجه آن سازيم. با اسلام كاري نداريم ، اگر ما مردم ايران ديگر نخواهيم دين در سياست دخالت كند ، كي را بايد ببينيم؟؟؟
و ما هم حكومت سكولار ميخواهيم اين اساس كار است بي هيچ كم و كاستي ؛ نه يك كلمه بيشتر ، نه يك كلمه كمتر
از تاكتيك به استراتژي
حالا باز هم از فردا شاهد آن باشيم كه گروهي اطلاعيه ميدهد و به اسلام بد ميگويد يا اين به آن پرخاش كند و آن يكي ... در نهايت خواسته يا ناخواسته ؛ دانسته يا نادانسته استراتژي كارساز را خنثي ميكند البته پس از اين بحث ها بعيد بنظر ميرسد كه كسي يا گروهي نادانسته دست به اين كار بزند و چنان تاكتيك مسخره و بيخودي را كارسازتر بداند
پس از اين تحول به يقين حملات تاكتيكي ما نيز ميتواند به تبعيت از استراتژي شكل درست پيدا كرده و كارساز شود.
مركز ثقل نظام تقدس است و بايد آنرا كوبيد.
اين كار دو راه دارد: 1- بي اعتبار شمردن مطلق تقدس نما 2- بي اعتبار شمردن نسبي آن و كوتاه كردن دستش از هر آنچه كه به مذهب مربوط نيست
بايد براي همه روشن كرد تنها چاره ي كار برقراري نظام سكولار است
تا اين كار نشود گره از كاري گشوده نخواهد شد.
از تاكتيك به استراتژي
اين حكومت مانند ديگر همتايان توتاليتر خود به يكباره از پا درخواهد آمد
نابود كردن مركز ثقل دشمن يعني ختم كردن دخالت تقدس در سياست
دفاع انعطاف پذير حكومت يعني اينكه به رژيم فرصت نفوذ ميدهد.
وقتي كه فاصله خطوط مقدم مبارزه با پشتيباني زياد شد به يكباره آن را قيچي ميكند و هر آنچه را كه در محاصره گرفته به هر طريق ممكن نيست و نابود ميكند.
از تاكتيك به استراتژي
انحراف از روش هاي بيان شده ظلمي است بر مبارزه و نابخشودني كه مي بايست بسيار هوشيار بوده و حركت هاي مخالفان مجازي را در نطفه شناسائي نمود و به اطلاع عموم رساند كه فلان حركت و جهت گيري برخلاف استراتژي ماست
زماني كه به اين روش ها معتقد و هم قسم شديم ديگر لازم نيست كه در هر انتخاباتي يا هر حركتي گروه هاي مختلف اپوزسيون خود را ملزم به جهت گيري گروهشان براي شركت در انتخابات يا عدم شركت در آن كرده و در هر موضعي مجبور باشيم دوباره بر سر مسائل اساسي از اول بحث و مذاكره راه بياندازيم
از تاكتيك به استراتژي
همانطور كه استراتژي تابع هدف است ، گزينش نوع سازمان هم تابع استراتژي است
سازماندهي بايد در درجه اول از عهده تبليغ در شرايط فعلي برآيد و در عين حال بتواند به موقع تحول پيدا كند و در مراحل بعدي كارساز باشد.
سازماندهي تابع شرايط معين تاريخي و هدف مبارزه است و اصلا ارتباطي به تقليد از اين و آن يا نمونه موفق و ناموفق ندارد.
در اين زمينه جايي براي آرتيست بازي و چشم و هم چشمي نيست
سازماندهي
نوع سازمان
در شيوه سازماندهي بايد به دو متغير كارآيي و آسيب پذيري دقت نمود
طبعا همگي ما طالب كارآيي هرچه بيشتر سازمان هستيم تا بتوانيم هر چه زودتر مردم ايران را از شر نظام خلاص كنيم از طرف ديگر هم مايليم اين سازمان در مقابل رژيم و عوامل نفوذي آن آسيب پذير نباشد
كارآمد ترين نوع سازماندهي دستگاه هرم واري است كه داراي سلسله مراتب ثابت و تقسيم كار تفصيلي و منظم است
اولي رد و بدل شدن اطلاعات را آسان ميسازد و دومي كارآيي اجزاي سازمان را افزايش ميدهد.
سازماندهي
اما مشكل در اين است كه اين نوع سازمان در برابر ضربات بيروني بسيار آسيب پذير است بدليل ميزان بالاي تبادل اطلاعات در بين اجزاء كه رد گيري را آسان ميسازد دليل ديگر ارتباط اندام وار آنهاست كه به هم متكي هستند و در صورت مختل شدن كار يك جزء به نوعي نقص عضو در آن پديد آمده و اختلال در كل بوجود مي آيد.
به اين دو دليل نميتوان اين سازماندهي را در موقعيت فعلي انتخاب كرد
شكل ديگر سازماندهي كه بسيار مورد استفاده گروه هاي چريكي قرار گرفته شكل خوشه اي است در اين حالت ارتباط سلول ها و سلسله مراتب بر جا ميماند اما تقسيم كار بسيار ضعيف ميشود.
سازماندهي
تا با از بين رفتن يك يا چند سلول كار تمامي سازمان مختل نشود.
در اين حالت از هم پاشيدن سازمان مشكل ميگردد چون رفتن از هر سلول كشف شده به ديگري محتاج زمان است، رسيدن به راس سازمان بسيار مشكل ؛ مستلزم عمليات وسيع و صرف وقت بسيار است. در اين روش هركدام از سلول ها به مقدار زيادي خودكفا هستند
اندازه هر سلول به تناسب دو متغير تعيين ميشود: 1- جلب نظر نكردن كه معيار امنيتي است 2- گرد آوردن افراد كافي براي بحث و عمل كه معيار كارآيي است
تعداد از 10-3 نفر و انظباط كاري ركن اساسي و تعيين كننده است
سازماندهي
روش كار سلول ها
بايد كار را با گردآوري مطلب ، بحث درباره لزوم جدايي قدرت مذهبي از قدرت سياسي و روان شدن گفتار مربوط به سكولاريسم شروع كرد.
بايد براي مردم ايران از هر طبقه و هر سطح دانش و سواد روشن كرد كه تنها راه حل منطقي خلاصي از رژيم ؛ رفتن بسوي سكولاريسم است.
فكر حل مسئله با روحانيت بيجاست مشكل جدايي دين از سياست است و اين را بايد روشن كرد كه سكولاريسم يعني برقراري و ضمانت آزادي مذهبي
سازماندهي
براي تبليغ جدي بايد اهداف مرحله اي را معين كرد تا كار بشكل منظم و با آينده نگري پيش برود
در برنامه ريزي هم بازده كار بالا ميرود هم امكان ارزيابي وجود دارد
هر سلول فراخور امكانات ، ارتباطات و فرصت هايش برنامه ريزي و اجرا ميكند ولي بايد همه برنامه داشته و با جديت آنرا دنبال كنند.
كار بي برنامه همچون زراعت ديم است كه ثمر دادنش تابع همه چيز است جز خواست زارع
تبليغ بايد در تمام فرصت هاي مناسب از محيط درس و كار تا تفريح و... انجام گيرد و فكر سكولار و كارسازي آن بايد در همه جا و نزد همه كس رواج داشته باشد.
سازماندهي
دو شبهه كه رژيم به آنها دامن ميزند و باعث ترديد مردم در قبول سكولاريسم ميشود و بايد هر دوي آنها را رفع كرد:
1- تصور ضديت سكولاريسم با مذهب كه درست بر عكس ؛ محكمترين ضامن آزادي مذهبي است. نه ميگذارد كسي تحت لواي مذهب زور بگويد نه كسي به اين دليل زور بشنود
2- ترس از لطمه زدن سكولاريسم به اخلاق و رواج يافتن آنچه كه بي بند و باري اخلاقي مينامند . اخلاق اساسا با مذهب ارتباطي ندارد و بخشي از حيات انسان است
سكولاريسم
هر ديني پيروان خود را مترادف تبعيت از اصول اخلاقي ميداند و باقي مردم دنيا را از اين حوزه بيرون بحساب مي آورد ، سكولاريسم دست مذهب را همانطوركه از سياست ؛ از اخلاق نيز كوتاه ميكند.
پيروي از اصول اخلاقي بر سه انگيزه استوار است:
وجدان فردي ، فشار اجتماعي ، ترس از عقوبت اخروي
وجدان فردي قويترين ضامن رفتار اخلاقي
اهميت دادن و حفظ آبروي اجتماعي براي انسانها بسيار مهم است
اگر اين دو از بين برود از دست آخري چندان كاري ساخته نيست
سكولاريسم
اوضاع فعلي جامعه ايران به بهترين شكل نشان ميدهد كه تقويت يكجانبه عنصر مذهب چگونه اسباب سستي اخلاق را در جامعه فراهم نموده است
امتياز بزرگ و بنيادي غرب با ايران در علوم و فنون نوين نيست ، در شيوه ي نوي است كه مردمانش براي زندگي جمعي يافته اند
تكليف آزادي فردي در سطح جمعي است كه روشن ميشود.
سكولاريسم يعني محدود كردن حد و حدود طرفداران مذهب ، پذيرفتن ادعاهاي معقول آنان و طرد ادعاهاي نامعقول آنها
سكولاريسم نه مذهب است و نه مدعي مقام مذهب كه با راندنش بخواهد جاي آن را بگيرد
سكولاريسم
سازمان نياز به منابع مالي و تغذيه دائم از آن و افراد حرفه اي در كنار نيروي انساني دارد. در اين حالت طبيعي است كه بايد زندگي اين افراد تامين شود تا بتوانند به كار در سازمان ادامه دهند. اين پول بايد از منبعي تامين گردد.
كمك گرفتن از منابع خارجي آنهايي كه چشمشان به دست دولتهاي خارجي است بايد به دو مورد توجه كنند:
1- دول خارجي در پي تامين منافع خويش هستند نه منافع ايرانيان و اگر پولي در اين راه هزينه كنند ، سرمايه گذاري است نه انفاق
امكانات مالي مبارزه
2- ارقامي كه برخي ها صحبت از نياز و هزينه شدن ميكنند از فرط كم بودن مضحك است. چند ده ميليون دلار پولي نيست كه بتوان با آن رژيم توتاليتري را ساقط كرد. در طي جنگ سرد صدها برابر چنين پولهايي صرف متزلزل كردن حكومت هاي توتاليتر كمونيستي شد و نتيجه نداد ، چنين پول هايي در دو روش نتيجه ميدهد يكي كودتا و ديگري جنگ داخلي، پول خارجي در انقلاب آنقدر كارساز نيست
نياز مالي در مرحله اول يا استراتژي تبليغاتي
در استراتژي حاضر تبليغات كه مرحله اول كار ماست در اصل بايد بيشتر در ايران و در بين ايرانيان انجام گيرد.
امكانات مالي مبارزه
1- نقدا به رسانه هاي لوس آنجلسي و ساير رسانه هاي محلي ايراني در كشورها نياز نبوده و بجاي آنها به يك راديو موج كوتاه كه درصد بسيار بيشتري از مردم شهرها و روستاها را تحت پوشش قرار داده و كارساز است، نياز وجود دارد اگر مرد عمل هستيم و منابع مالي كم؛ قناعت پيشه ميكنيم و مدتي تا پيروزي ؛ حتي كانالهاي موسيقي را هم نميخواهيم تازه كلي هم پس انداز خواهيم داشت. اي كانال هاي مدعي مبارزه از همين امروز در جهت نيازهاي ضروري مبارزه منتظر اعلام نظر شما در برنامه هايتان براي همبستگي با مبارزه ي كارساز هستيم
2- اينترنت كه خوشبختانه مخارج نگهداري آن بسيار اندك است
مرحله دوم و استراتژي عملياتي احتياجات مالي كار افزوده خواهد شد و بايد به صراحت گفت كه تامين مادي اين بخش از مبارزه هم بعهده خود ايرانيان است
امكانات مالي مبارزه
پرداخت آن براي ملتي كه اراده كرده اند به آزادي دست پيدا كنند اهميتي ندارد مثل هر ملت سربلندي مخارج آزاديخواهي خويش را بر عهده خواهند گرفت
مردم بدون شك آگاهند كه نميشود از ديگران چشم داشت تا براي آزادي ما پول خرج كنند ، خواستن خير مردم ايران با ساختار و كاركرد هيچ دولت اجنبي مناسبت ندارد ، مگر به نفع كشور خودشان
پولي كه به آساني از منابع بيگانه گردآوري گردد معمولا به آساني و نابجا خرج ميشود و به اصطلاح عوام بركت ندارد.
ايرانيان هم مثل ديگر ملل دليلي نمي بينند پول صرف امور بي ثمر بكنند ولي وقتي قانع شدند كه كار ثمر ميدهد ، اعتماد كرده و از صرف مال حتي جان خود مضايقه ندارند.
امكانات مالي مبارزه
اين اعتماد واطمينان در حين مبارزه پيدا و در طول آن تقويت خواهد شد و بي حساب و بي مقدمه نميتوان آن را از كسي چشم داشت
مرحله اول و اصلي كار كه تبليغات است شخصي و فردي انجام ميگيرد اصلا چندان محتاج پول نيست محتاج فكر است و جرات و پشتكار، اينهاست كه در مبارزه عامل تعيين كننده است و پيروزي را بدنبال دارد.
برخلاف جنگ و كودتا ، پول هميشه در انقلاب عامل جنبي و فرعي است در مرحله بعدي اگرنياز به پشتيباني مالي مداوم پيدا شود، اشخاص ميتوانند در حوزه آشنايي خود به مبارزان مدد رسانده و گردآوري پول ميتواند در همان واحدي كه محتاج هزينه كردن است، باشد
امكانات مالي مبارزه
هرچه پول نزديكتر به محل گردآوريش خرج شود، بيشتر مايه اطمينان و اعتماد پرداخت كنندگان خواهد شد
كار امروز ما
بخش اساسي مبارزه براي تعيين آينده ي ايران ؛ امروز در جريان بوده و بحران سقوط نظام كه خواه ناخواه در پيش است و كشمكشي كه پس از اين بحران براي تعيين نظام سياسي آينده ي ايران درخواهد گرفت در مقايسه با كشمكشي كه امروز در جريان است ثانوي بوده و هرگروهي كه امروز در مبارزه براي تعيين آينده ايران پيروز شود ، در مبارزه بعد از بحران بيشترين بخت پيروزي را خواهد داشت
در مقابل ؛ هر گروهي كه كار مبارزه را به آنروز (بحران) موكول سازد حتما از همين امروز شكست خورده است
آنچه كه ما بايد امروز ببريم و در فرداي سقوط نظام دريافت كنيم برتري در تعيين نظام سياسي (نه شكل نظام) ايران است
طي مرحله اول مبارزه نه نياز به تقسيم كار پيشرفته داريم و نه سلسله مراتب پيچيده ، كار امروز ما همه گير كردن فكر دمكراسي ، حقوق بشر ، سكولار است.
بنابه گفته شده ها ، البته در اين ميان سكولاريسم تقدم دارد و رواج دادن فكر سكولار كار اصلي امروز ماست.
كار امروز ما
بدين ترتيب ممكن است كار ما آنچه كه برخي شور انقلابي مينامند ، را ارضاء نكند ولي در عوض ثمر بخش است
مبارزه براي پيروزي انجام ميشود نه انبساط خاطر كسي
دروغ گفتن در باب ماهيت نظام اسلامي ، سال 57 را بوجود آورد بنابر اين در اين مبارزه بايد صادق بود
اما خواهش من اينست:
كساني كه گام به گام، به پايان آمدند تصميم خود را براي پيروي يا عدم پيروي از مطالب گرفته و از آنهايي كه پذيرفته اند خواستارم كه بدين نحو قدم در راه مبارزه گزارند.
همه گيري يك طرح سياسي شرط اصلي پيروز شدن آنست.
كار امروز ما
بهتر است كه سران گروه هاي اپوزسيون خود بنشينند و در تفاهم با همديگر راهكارها را بيابند
بهتر است كه براي يافتن آن ؛ تك تك مبارزان زحمت كشيده و وقت بگذارند. ورنه هر چيز مفت و راحت ؛ ارزش خود را آنطور كه بايد نخواهد داشت
بدانيد كه دست يافتني است اگر بخواهيم
...
بهتر است كه اين قسمت از كار را مخفي بگذارم. تا عوامل رژيم به آن دسترسي نداشته باشند و بنده در خدمت تمام مبارزان راستين ميهن ؛ براي ادامه ي روند مبارزه هستم
اما عمليات و راهكارها
از حوصله اي كه بخرج داديد بسيار سپاسگزارم به اميد ايراني آزاد ، آباد و سرسبز پيروزي با ماست و نزديك

No comments: